|

بدترین سناریوهای ممکن جنگ غزه

برای آنان که از تاریخ مخاصمه اسرائیل و فلسطین حتی اندک‌شناختی داشتند، مسلم بود که تهاجم گسترده و بی‌سابقه حماس در سحرگاه شنبه ۱۵ مهر و وقایع همراه با آن، واکنش انتقام‌‌جویانه اسرائیل و جنایات جنگی بیشتری علیه مردم عادی و بی‌گناه غزه را به دنبال خواهد داشت. سؤال اصلی این بود که این جنگ تا چه حد و به چه شکلی معادلات و وضعیت منطقه‌ای و جهانی را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد و موقعیت ایران در این تحولات چه خواهد بود؟

احسان عبده‌تبریزی - پژوهشگر تاریخ و سیاست

 

برای آنان که از تاریخ مخاصمه اسرائیل و فلسطین حتی اندک‌شناختی داشتند، مسلم بود که تهاجم گسترده و بی‌سابقه حماس در سحرگاه شنبه ۱۵ مهر و وقایع همراه با آن، واکنش انتقام‌‌جویانه اسرائیل و جنایات جنگی بیشتری علیه مردم عادی و بی‌گناه غزه را به دنبال خواهد داشت. سؤال اصلی این بود که این جنگ تا چه حد و به چه شکلی معادلات و وضعیت منطقه‌ای و جهانی را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد و موقعیت ایران در این تحولات چه خواهد بود؟ در حال حاضر، توپ در زمین اسرائیل است که به نظر می‌رسد مصمم به حذف حماس به‌عنوان تهدید امنیتی‌ای بسیار خطرناک است. برای رسیدن به این هدف، جان غیرنظامیان غزه برای اسرائیل پشیزی ارزش ندارد. فعل‌وانفعالات بعدی به کنش و واکنش‌های ناشی از این عزم اسرائیل و معادلات پنهان و آشکار منطقه بستگی دارد که می‌تواند تأثیرات زنجیره‌ای  (Domino Effect) فاجعه‌باری به دنبال داشته باشد. بدترین سناریوی ممکن، بسیار خوفناک است و خاورمیانه را (که به‌تازگی از حمام خون ناشی از ظهور داعش و جنگ نیابتی رهایی یافته) در دور مرگبار دیگری از آتش‌ و خون فرو خواهد برد که موج‌های انفجار ناشی از آن، گریبان دنیا و به‌خصوص ایران را خواهد گرفت.

بدترین سناریوی ممکن، از ناممکن تا تقریبا محتمل

محاسبه و برآورد بدترین سناریوی ممکن از نخستین وظایف طراحان عملیات نظامی و متخصصان مدیریت بحران و کنترل مخاصمات است. در غالب موارد، بدترین سناریوی ممکن، نامحتمل‌ترین گزینه شمرده می‌شود؛ اما مشکل جنگ این است که غیرممکن را ممکن می‌کند. بازیگران جنگ‌های جهانی اول و دوم، بانیان تهاجم نابخردانه آمریکا به عراق و اخیرا خبط ولادیمیر پوتین در «عملیات ویژه نظامی» اوکراین، پیروزی سریع و کم‌دردسری را در سر می‌پروراندند و انتظار فعل‌وانفعالات به‌وجودآمده اقدامات خود را نداشتند؛ فعل‌وانفعالاتی که در بسیاری از موارد به جنگ مرگ‌ و زندگی برای ایشان تبدیل شد. 

به نظر می‌رسد حماس در عملیات طوفان‌ الاقصی دچار محاسبه اشتباه شده است. برای جلوگیری و حداقل آمادگی برای چنین شرایطی، باید بدترین گزینه ممکن را در ذهن خود مجسم کنیم:

فرض کنیم زمامداران و فرماندهان نظامی اسرائیل، باوجود تلاش‌ها و هشدارهای متحدان خود، حمله به غزه را متوقف نکرده و وارد مرحله بعدی کنند که اشغال غزه و جنگ خانه‌ به‌ خانه در آن فعلا محتمل‌ترین سناریو به نظر می‌رسد. فرض کنیم در واکنش به این اقدام، حزب‌الله لبنان وادار به دخالت تمام‌عیار در جنگ شود. فرض کنیم واکنش اسرائیل به ورود حزب‌الله لبنان به جنگ، محدود به عملیاتی دفاعی نشود و به تهاجم محدود یا همه‌جانبه به خاک لبنان و تبعات نامعلوم آن بینجامد. فرض کنیم در عراق، یمن و مناطق دیگر، دستور حمله به اهداف اسرائیلی و آمریکایی داده شود.

فرض کنیم آمریکا در واکنش به این اقدامات و نسبت‌دادن آنها به ایران، ابتدا قید هرگونه توافق بر سر برنامه هسته‌ای را بزند، تحریم‌های اقتصادی حداکثری را دوباره اعمال کند و سپس به عملیات نظامی پیشگیرانه یا تهاجمی علیه ایران دست زند. بدون شک اسرائیل هم به تلافی حملات حزب‌الله، اهدافی در داخل و خارج ایران را آماج حملات خود قرار دهد. فرض کنیم توده عوام‌الناس مسلمان، تحت‌ تأثیر این فعل‌وانفعالات و احساسات ناشی از آن، به غلیان آمده و به لطف دسیسه‌چینی‌های سازمان‌هایی مانند القاعده، داعش و سایر «جنبش‌های اصیل منطقه»، کار را به تنش و درگیری‌های امنیتی و نظامی در کشورهای مبدأ خود و کشورهای غربی پذیرای آنها بکشانند و... . در مدتی کوتاه، آنچه هم‌اکنون جنگ غزه یا جنگ حماس-اسرائیل خوانده می‌شود، به جنگ چهارم خلیج‌ فارس یا جنگ نیابتی دوم خاورمیانه بدل خواهد شد که در آن زنان و کودکان اکثریت مطلق صدمات و خسارات جنگ را تحمل خواهند کرد. این تصویر خونین امنیتی-‌نظامی شاید بسیار بدبینانه به نظر برسد‌ اما متأسفانه تمام مواد اولیه لازم برای وقوع آن فراهم شده است. بدل به حقیقت شدن یا نشدن این سناریوی ظلمانی، در گرو عوامل متعدد بازدارنده و تهدیدکننده‌ است.

عوامل بازدارنده

به‌ نظر نمی‌رسد هیچ‌یک از واحدهای سیاسی-‌نظامی درگیر در این منازعه خواهان گسترده‌تر‌شدن دامنه جنگ باشند. حماس که درگیر جنگی جهت بقا و فنای خود شده، به‌ دنبال استفاده از ده‌ها سرباز اسیر و صدها گروگان غیرنظامی اسرائیلی و غربی جهت مذاکره با اسرائیل و جلوگیری از حمله همه‌جانبه به غزه است. اسرائیل به دنبال اجتناب از گشوده‌شدن جبهه‌های جدید و علاقه‌مند به محدود‌ماندن جنگ به غزه است. شرایط سیاسی-‌اقتصادی همسایگان، دشمنان و رقبای منطقه‌ای اسرائیل شکننده است و این عامل دافعه‌ای است تا جبهه‌های جدید در برابر اسرائیل، به‌خصوص در لبنان، گشوده نشود. بعد از جنگ حزب‌الله و اسرائیل در سال ۲۰۰۶، سید‌حسن نصرالله در مصاحبه با تلویزیون لبنان اعتراف کرد اگر می‌دانست اسرائیل به چنین جنگ سهمگینی دست خواهد زد، دستور به گروگان‌گرفتن دو سرباز اسرائیلی را صادر نمی‌کرد. خاطره آن جنگ کوتاه اما ضایعه‌بار و جنگ داخلی خانمان‌برانداز لبنان بعد از تهاجم اسرائیل به این کشور در سال ۱۹۸۲، هنوز در ذهن دولتمردان و شهروندان لبنان تازه است و ایشان بی‌شک مایل به وقوع دوباره چنین کابوسی نیستند. علاوه بر این، اقتصاد لبنان تقریبا ورشکسته است و توافق سال گذشته با اسرائیل بر سر بهره‌برداری از منابع گازی ساحلی مشترک بین دو کشور، بهترین شانس لبنان جهت اداره اقتصاد نابسامان خویش است. سید‌حسن نصرالله و سایر رهبران حزب‌الله نمی‌توانند نسبت به این عوامل بی‌تفاوت باشند.

دولت اسد در سوریه نیز به‌تازگی از نبرد مرگ‌ و زندگی با دشمنان خود رهایی یافته و به‌‌هیچ‌وجه آماده تحمل تبعات ناشی از گسترش دامنه جنگ نیست. کشورهای اروپایی نیز از تبعات چنین نزاعی (مانند شدت‌گرفتن فعالیت بنیادگرایان اسلامی و موج جدید مهاجران جنگ‌زده) هراسناک هستند. دولت‌های عرب و شیخ‌نشین‌های خلیج‌ فارس هم که به‌تازگی از فشار جنگ نیابتی خلاص شده‌اند، احساس مشابهی دارند. دولت بایدن نیز بعد از گریز شرم‌آور از افغانستان، به‌هیچ‌وجه مایل به درگیر‌کردن آمریکا در منازعه‌ای جدید در خاورمیانه (که قطع مذاکرات هسته‌ای با ایران از نخستین نتایج آن خواهد بود) نیست.

عوامل تهدیدکننده

شاید خطرناک‌‌ترین عاملی که می‌تواند بروز جنگ نامحدود منطقه‌ای و بحران سیاسی-‌‌امنیتی فرامنطقه‌ای را باعث شود، اصل میدانی و روانی هرج‌ومرج در شرایط جنگی است. همان‌طور‌که قبلا ذکر شد، طراحان و آغازگران بسیاری از فاجعه‌بارترین جنگ‌ها متوجه نبوده‌اند که شرایط ناشی از آغاز جنگ، نتایجی به همراه دارد که نه‌تنها در کنترل ایشان نیست‌ بلکه برای‌ آنان خطر حفظ موجودیتشان را به دنبال دارد. برخی صاحب‌نظران بر این باورند که هدف حمله حماس، ایجاد هرج‌ومرج و آشفتگی شدید در سیستم دفاعی اسرائیل، واردکردن تلفات و خسارات محدود و به اسارت گرفتن تعدادی سرباز اسرائیلی جهت مبادله آنان با زندانیان خود بوده است. به نظر این تحلیلگران، غافلگیری مطلق و ناآمادگی کامل نیروهای دفاعی اسرائیل، حضور گسترده نیروهای شبه‌نظامی داوطلب تشنه‌ به‌ خون، فاقد انضباط و بی‌اطلاع از اهداف استراتژیک حماس، به بزرگ‌ترین قتل‌عام یهودیان بعد از جنگ جهانی دوم انجامید. نظر این تحلیلگران جای حرف‌وحدیث فراوان دارد‌ اما قرائنی برای این ادعا موجود است.

موسى محمد ابومزروق، عضو دفتر سیاسی حماس، در مصاحبه با مجله اکونومیست مدعی شد هدف اصلی تهاجم حماس، پست‌های نظامی اسرائیل بودند و فجایع صورت‌گرفته علیه غیرنظامیان اسرائیلی، از‌جمله کشتار ۲۶۰ شرکت‌کننده در فستیوال موسیقی نزدیک به غزه، «تصادفی» بوده است. اسامه حمدان، عضو بلندپایه دیگر حماس، در گفت‌وگو با مجله سپکتِیتُر، با تأکید بر اینکه «نمی‌توان همه‌چیز و همه‌کس را در همه‌‌جا کنترل کرد»، مدعی شد غیر از نیروهای حماس، سایر گروه‌های شبه‌نظامی و تعداد زیادی غیرنظامی فلسطینی در حمله شرکت کردند که تحت فرمان و کنترل حماس نبودند. به‌این‌ترتیب، موفقیت تمام و کمال‌ حماس در غافلگیرکردن ارتش اسرائیل برای طراحان و فرماندهان این حمله و نتایج مرگبار ناشی از آن به قول رهبران حماس «تصادفی»، «خارج از کنترل ایشان» و به عبارت دیگر ناخواسته بوده است. نتیجه ناخواسته دیگر این واقعه، کشتار بی‌وقفه غیرنظامیان غزه توسط ارتش انتقام‌جوی اسرائیل است.

این زنجیره‌ حوادث، بخشی از هرج‌ومرج شرایط جنگی است که بدترین سناریوی ممکن را محتمل می‌کند. رهبری سیاسی-‌نظامی اسرائیل شاید خواهان جنگ در چند جبهه نباشد‌ اما احتمال دارد میل به انتقام‌گیری و عزم ایشان برای جلوگیری از تکرار چنین واقعه‌ای، جنگ در چند جبهه را در نظر سردمداران اسرائیل اجتناب‌ناپذیر و قابل‌قبول کند. همین خط فکری می‌تواند به ورود حزب‌الله و ایران به معرکه بینجامد. هیئت حاکمه سیاسی خاورمیانه، آمریکا و اروپا به دنبال محدود نگه‌داشتن دامنه جنگ هستند‌ اما ممکن است مقهور سیر تحولات و فعل‌وانفعالاتی شوند که خود را قادر به کنترل و جلوگیری از آن نمی‌بینند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها