|

گیلان جان! شهرهایت بالنده و دیدگانت گشوده باد

سرزمین ایران کجا بوده و ساکنانش کجاها زیسته‌اند؟ آری؛ ده‌ها پهنه جغرافیایی در طول تاریخ در ذهن‌مان زنده می‌شود و انواع اقوامی که از این سو به آن سوی سرزمین کوچ می‌کرده یا رانده می‌شدند. روی نقش‌برجسته‌های تخت جمشید 28 گروه سه، چهار‌نفری نمایندگان ملل دوران ایران باستان را می‌‌توان شمرد، اما اقوام ایرانی حتما بیشتر بوده‌اند. ب

سرزمین ایران کجا بوده و ساکنانش کجاها زیسته‌اند؟ آری؛ ده‌ها پهنه جغرافیایی در طول تاریخ در ذهن‌مان زنده می‌شود و انواع اقوامی که از این سو به آن سوی سرزمین کوچ می‌کرده یا رانده می‌شدند. روی نقش‌برجسته‌های تخت جمشید 28 گروه سه، چهار‌نفری نمایندگان ملل دوران ایران باستان را می‌‌توان شمرد، اما اقوام ایرانی حتما بیشتر بوده‌اند. به یکجانشینان بسی ظلم می‌رفته و در عوض جنگجویان ایلیاتی با زور و قدرت‌ بیشتر، در زمان تنگنا و خشک‌سالی به انبارهای جوامع کشاورزی نیز دسترسی داشتند. بلوچ‌ها از شمال فلات وارد شدند و رضاشاه کُردها را به کوه‌های مازندران و خراسان راند. در دوران خشک‌سالی اخیر اما‌ با هجوم مضاعف همه ایرانیان به استان‌های شمالی اطراف خزر مواجه بوده‌ایم که از سال‌ها قبل پیش‌بینی می‌شد؛ زیرا دولت به آمایش سرزمین و استقرار شهرها و بنادر صنعتی و تجاری در سواحل جنوب اهمیتی نداد. شهرهای جنوب نه آب‌شیرین‌کن دارند و نه آبادی‌های مهم در اطراف! با یورش خشک‌سالی کوچ‌ها شروع شد؛ از سیستان‌و‌بلوچستان به گرگان، از کلان‌شهرهای کل کشور به مازندران و... و در سال‌های اخیر با شدت‌گرفتن بی‌آبی به گیلان! گیلان سرسبز و نمناک. گیلانی که تا همین اواخر توانسته بود از دست‌اندازی مصون بماند و هویتش را حفظ کند. اگرچه می‌دانست اجل به‌زودی به سراغش خواهد آمد؛ اما خود را برای تسخیر و غارت شالیزارهایش آماده نکرده بود. با توجه به گرایش‌های اخیر برای ساخت‌وساز در گیلان، در این فرصت مختصر ناچارم برای ترسیم چشم‌اندازهای آینده نزدیک در گیلان، تنها به نکته‌ها و مصائب موجود و بعضا به چاره‌های ممکن اما بعید و عاقلانه‌تر اشاره کنم.

رشت شهری 800 هزار نفری است، با خیابان‌هایی قلیل و پرترافیک، بدون اتوبوس. بقیه همه کوچه‌هایی هستند باریک و بدون پیاده‌رو که خودِ رشتی‌ها «زولبیایی»شان می‌نامند. چندی‌پیش اتومبیلم به دنبال مسیریاب نشان در یکی از این گذرتونل‌ها به دیوارهای دو طرف گیر کرد و هر دو طرفش قراضه شد. در شهر، ساختمان‌های سه، چهارطبقه با سقف شیب‌دار برِ خیابان‌های اصلی ساخته شده‌اند، اما داخل محلات اکثرا یکی، دو‌طبقه‌ هستند. تنها در گلسار، محله مرفه‌نشین شمالی شهر، ساختمان‌ها کمی بلندترند. کمتر از 20 سال پیش یک خیابان حلقوی پیرامون شهر شکل گرفت. اما این شریان امروز درون‌شهری است و هر تکه‌اش نام بلواری را بر خود دارد و دو طرفش همه مغازه و مکان توقف است. شهردار محترم رشت دو، سه سال است تمام بودجه شهرداری را صرف زدن تعداد زیادی پل هوایی روی بلوار حلقوی می‌کند؛ غافل از آنکه این پل‌ها صرفا فشردگی ترافیک را از یک پل به چهارراه و پل بعدی منتقل می‌کنند. این پل‌ها دسترسی به کاربری‌های تجاری اطراف خیابان و عرض پیاده‌روها را نیز مختل کرده‌اند. تازگی‌ها مشاور شهرداری رشت طرح برجی را داده است که باعث نارضایتی شهروندان شده، چه رسد به اینکه سازندگان بزرگ ایران همه بخواهند بیایند در رشت برج‌سازی کنند. البته برج‌سازی به شهر رشت محدود نخواهد شد. مشکل اینجاست که الگوهای فضایی سکونت و اصولا مدل زیست‌پذیری در گیلان با همه جای ایران فرق دارد. در اینجا خانه‌مزرعه‌ها همیشه الگوی اصلی سکونت بوده‌اند و اگرچه در محدوده‌های شهری کمتر و کمتر دیده می‌شوند، ولی هویت اصلی گیلان به وجود این تک‌خانه‌ها وابسته است.

چشم‌انداز

در اینجا دو راه به موازات یکدیگر می‌تواند طی شود: یکی بازسازی و بازآفرینی Regeneration شهرهای موجود استان گیلان و دیگری ساختن شهرک‌هایی در حواشی شهرهای استان، ازجمله رشت. بدون شک ساکنان شهر رشت مشتاق مرمت و بازسازی خانه‌های زیبای قدیمی شهرشان هستند. اما تاکنون، نسبت به دیگر شهرهای کشورمان، تعداد کمی از این خانه‌ها احیا شده‌اند و جاذبه‌های گردشگری شهر هستند. بااین‌حال، ظاهرا تشویق احیای بافت‌های قدیمی در برنامه اولویت‌های شهرداری نیست. ‌‌راه‌اندازی این بهسازی عمومی در محلات به هر حال‌ مستلزم ساختارهایی است که باید شهرداری در تدارک جزئیات آنها بکوشد؛ از تکمیل شبکه فاضلاب شهری، جمع‌آوری رواناب‌ها، ساختاری منظم و کارا برای زباله و پسماند رشت‌ تا ایجاد دفاتر محلی مشارکتی برای احیای محلات و... از پاک‌سازی آب دو رودخانه زرجوب و گوهررود که خوب است به‌جای محل گذر گنداب شهر، به محورهای گردشگری شهری و محل حمل‌ونقل با تاکسی‌های رودخانه‌ای تبدیل شوند تا از ترافیک شهر کاسته و به لطف فضای عمومی شهر اضافه شود.

اصولا وقتی از توسعه پایدار صحبت می‌شود، منظور تعارف نیست، بلکه ایجاد همین سیستم‌های محلی ماندگار به کمک و با مشارکت ساکنان است: شبکه‌های خدماتی با رعایت اصول محیط‌زیستی، حفظ فضاهای سبز موجود و فدانکردن آنها برای ساخت‌وسازهای حجیم بتنی، پایش تأثیر این اقدامات در نتایج مشهود به‌طور مستمر و...؛ مثلا اینکه به فضاهای سبز محلات چند درصد و به میزان حمل‌ونقل با اتوبوس یا دوچرخه، یا پاتوق‌های محلی چقدر اضافه شده‌اند؟ و صدالبته که این کارها به سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی در محلات خواهد افزود و ارزش کالبدی ساختمان‌ها در محلات هم بسیار بالا خواهد رفت. همان‌طور که در تمام شهرهای اروپا این اتفاق افتاد و دیدیم و شنیدیم. اما مهم‌ترین کار در احداث شهرک‌های اقماری برنامه‌ریزی‌شده برای اطراف شهرهای گیلان، به نظر من تمرکز روی انرژی‌های تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و تمرکز بر تجهیزات هوشمند، بازیافت آب‌های خاکستری برای امور غیرشرب و اصولا توجه بیشتر به ساختمان‌های صفرانرژی 

(zero energy) و صفر زباله (zero waste) است. اگر صبور، پذیرا و کاردان باشیم، با اندکی هزینه بیشتر گیلانِ فردا نجات می‌یابد؛ در غیر این صورت همان بلایی که بر سر مازندران آمد، نصیب گیلان نیز خواهد شد.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.