|

«ایده» ایران

«ایرانی یک ملت است، ملتی که در زبان‌های مختلف متکلم بوده و به اشکال مختلف خدای خود را پرستش می‌نماید... از امروز در ایران نه مسلمان، نه زردشتی، نه ارمنی، نه یهودی، نه فارس و نه ترک نبوده فقط یک ایرانی هست؛ ما یک ملت هستیم!».

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

«ایرانی یک ملت است، ملتی که در زبان‌های مختلف متکلم بوده و به اشکال مختلف خدای خود را پرستش می‌نماید... از امروز در ایران نه مسلمان، نه زردشتی، نه ارمنی، نه یهودی، نه فارس و نه ترک نبوده فقط یک ایرانی هست؛ ما یک ملت هستیم!».

(ما یک ملت هستیم، روزنامه ایران نو، 4 صفر 1328ه.ق/16 فوریه 1910)

1- مهم‌ترین جدال امروز ایران در مسیر توسعه، جدال بر سر ایده ایران است. اینکه ایران به‌عنوان یک دولت- ملت چیست و عناصر این ایده و چالش‌های آن کدام است و راه‌های برون‌رفت از این چالش چیست؟ و... . اگرچه احتمالا ایرانیان کهن‌ترین قومی هستند که خود را به‌عنوان ملت فهمیده‌اند و در میهن خود نیز دولتی را تأسیس کرده‌اند که می‌توان آن را «دولت ملی» خواند (سیدجواد طباطبایی) اما آنچه از آن به نام ایران در متون رسمی بین‌المللی نام برده می‌شود، به 12 مهر 1313 (4 دسامبر 1934) و نامه وزیر امور خارجه ایران بازمی‌گردد که بدون هیچ مقدمه‌ای از کشورهای دیگر خواسته بود تمهیدی بیندیشند که از امروز تا سه ماه بعد، دیگر از «پرشیا» برای نامیدن این کشور استفاده نشود و نام واقعی‌اش یعنی «ایران» را به کار ببرند.

البته ایران برای خود ایرانیان همیشه ایران بوده و هرگز پرشیا نبوده است. گمان اروپاییان از این تغییر نام، گرایش رضاشاه به آلمان‌ها و تأکید بر نژاد آریایی بود و به سردی با این تغییر نام برخورد کردند. اما آنچه به عنوان دلیل این تغییر نام در مقاله‌ای به قلم سعید نفیسی در 10 دی 1313 در روزنامه اطلاعات منتشر شد آن بود که ایران مفهومی فراگیرتر از پرشیاست و ساخت چندقومی کشوری را که پرشیا (پارس) تنها بخش کوچکی از آن است بهتر نشان می‌دهد و نام «ایران» بی‌آنکه موجودیت اقوام مختلف ساکن ایران را به خطر بیندازد، اختلاط و امتزاج آنان را ممکن می‌کند و در عین حال تداعی‌کننده شکوه و عظمت گذشته کشور هم هست.

استدلالی که البته در داخل کشور هم مخالفانی داشته و از جمله احسان یارشاطر که انتخاب نام ایران را کلمه‌ای بی‌ربط و معنی می‌دانست که چیزی را تداعی نمی‌کند. درحالی‌که به باور وی «پرشیا» تداعی‌کننده مفاهیمی دلنشین نزد جهانیان همچون قالی، مینیاتور، باغ و... است ( کشف ایران- علی میرسپاسی). این مجادلات در سال‌های بین دو جنگ جهانی و بین روشنفکران و فضای سیاسی می‌گذشت و هدف از آن تلاش برای شناختی تازه از ایران بود. امری که در دوره مشروطه تقریبا بدیهی پنداشته شده و در دوره‌های اول و دوم مجلس شورای ملی، مشروطه‌خواهان «ملت ایران» را نه براساس زبان و نژاد، بلکه برحسب میراث مشترک و دولت واحد مبتنی بر قرارداد اجتماعی (قانون اساسی) تعریف کردند و در نتیجه، نه‌تنها تنوع قومی و فرهنگی به‌عنوان معضل برای آنها مطرح نبود، بلکه این تنوع را بخشی از هویت ایرانی دانسته و می‌خواستند این تنوع و تکثر در تشکیل دولت – ملت ایران محفوظ بماند.

چنان‌که به‌منظور تأمین هم‌زمان منافع عام ملت و منافع خاص اقوام در ایالات و ولایات، «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در قانون گنجانیده شد. اما در دهه پایانی سلطنت قاجار و شکل‌گیری گرایشی از ناسیونالیسم ایرانی که تأکید آن بر نژاد و زبان بود و تعلق خاطری به حکومت مشروطه و دموکراسی و تکثرگرایی نداشت، ملت‌سازی در سایه دیکتاتوری ممکن و شاید مطلوب فرض می‌شد. از سوی دیگر دخالت‌های همه‌جانبه روس و انگلیس نیز اقتدار دولت مرکزی را سخت تضعیف کرده بود و سران ایلات عشایر صاحب قدرت و کشور با بحران عمیق اقتصادی و مالی و گسترش فقر و قحطی و گرسنگی مواجه بود و امید به اصلاح از راه حکومت مشروطه نبود، «دیکتاتور مصلح» که با عصای آهنین شروع به اصلاح کند و تعریفی از ایران که چنین چارچوبی را پذیرا باشد مورد اقبال روشنفکران و جامعه قرار گرفت («ما یک ملت هستیم»- محمدحسین خسروپناه-زنده‌رود، 72) و توسعه‌ای آمرانه و مدرنیزاسیونی بدون مدرنیته شکل گرفت و... .

2- آقای پزشکیان در ماه‌های اخیر بارها بر افزایش اختیارات استانداران تأکید کرده و حتی از استانداران به‌عنوان رئیس‌جمهورهای استانی نام برده است «تفویض اختیار به استانداران کار صحیحی است و هر استاندار رئیس‌جمهور استان خود باشد» (30/4) «استانداران می‌توانند همان کاری را انجام دهند که بنده انجام می‌دهم» (4/5) و... این تفویض اختیار وسیع در کنار ساخت دوگانه قدرت (انتخابی/ انتصابی) که یکی عهده‌دار عرضه کالای عمومی است و دیگری (دولت) -به‌غلط- در نقش توزیع‌کننده کالای خصوصی است، دولتی ضعیف را شکل می‌دهد که میانه‌ای با ایران پیشرفته توسعه‌یافته ندارد. 

اگر ایده مشروطه ایرانی مترقی که ابتنای آن نه زبان و نژاد و... بلکه میراث مشترک و دولت واحد مبتنی بر قرارداد اجتماعی بوده است، بنابراین ابتدا با یگانگی ساخت قدرت در پرتو اراده ملی، دولتی مقتدر را شکل داد و با ایجاد بسترهای مناسب برای مشارکت اجتماعی و توزیع تصمیم‌گیری‌ها در عرصه‌های مختلف، امکان تمرکززدایی را فراهم کرد. و الا در شرایط حاضر اصولا دولت کدام اختیارات را می‌خواهد واگذار کند؟‌ مگر دولت در حال حاضر از چگونه قدرتی برخوردار است؟‌ و آیا این تفویض اختیار بیشتر از سر خود بازکردن مشکلات و ارجاع آنها به استانداران نیست که در موقعیت بسیار ضعیف‌تری در سلسله‌مراتب قدرت قرار دارند و امکان تأثیرپذیری آنان از گروه‌های ذی‌نفوذ قدرتمند، بسیار بیشتر است؟‌

دولت چهاردهم مانند هر دولتی برای اداره امور و انجام وظایف و مسئولیت‌های خود نیازمند حدی از قدرت است که آن را کمتر در اختیار ندارد. در سطح بالا و در درون ساختار قدرت و ایجاد وفاق، پروژه دولت با موانع جدی مواجه شده و در سطح جامعه نیز با تداوم بحران اقتصادی و اضافه‌شدن فشار شرایط جنگی، بحران انرژی و آب و محیط‌زیستی و... سرگشتگی و بلاتکلیفی در رفتار دولت شدت گرفته است.

در چنین فضایی است که مثلا لایحه دوفوریتی «مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» روانه مجلس می‌شود و در عرصه اقتصادی، فضای دستوری و تعزیراتی تشدید و مثلا از سوی معاون اول دولت، فرمان قشون‌کشی به اقتصاد صادر می‌شود: «انبارها را باز می‌کنیم و کالا را به دست مردم می‌رسانیم» (ایران – 30/4). آقای پزشکیان باید بداند دولتش، دولتی تنهاست و جز جامعه مدنی و احزاب و تشکل‌ها و شخصیت‌های ایران‌دوست و اصلاح‌طلب و تحول‌خواه پشتوانه دیگری ندارد. پس باید از بی‌تصمیمی و ضعف و انفعال خارج شده و تصمیماتی سخت و شجاعانه در مسیر تحقق حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی بگیرد. همان ایده‌ای از ایران که تلاش برای تحقق آن از مشروطه آغاز و نیمه‌کاره رها شد و در دو جنگ جهانی به انحراف رفت. تلاشی که تا به سرانجام نرسد، امر توسعه، امری محال خواهد بود.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.