|

گردابی چنین حائل

در جمعی، به نقادان سیاست‌های اجرائی کشور خرده می‌گرفتند که «ز عمل کار برآید، به سخن‌دانی نیست» و می‌گفتند‌ اگر می‌توانید گوشه‌ای از کار را بگیرید و به آن بپردازید.

در جمعی، به نقادان سیاست‌های اجرائی کشور خرده می‌گرفتند که «ز عمل کار برآید، به سخن‌دانی نیست» و می‌گفتند‌ اگر می‌توانید گوشه‌ای از کار را بگیرید و به آن بپردازید. معروض داشتم‌ آنان که سینه سپر می‌کنند و انتخاب یا انتصاب می‌شوند، باید آستین همت بالا بزنند؛ والا از کسی که در 20 سال گذشته هیچ پیشنهاد و ارجاع کاری نداشته و نه آنکه نخواهد و نتواند، کاری ساخته نیست و تنها می‌تواند از هستی وجود خود اندکی راه نشان دهد. ولی کار بدون مسیر و نقشه مؤثر نیز نه‌تنها مفید نمی‌تواند قرار گیرد، بلکه ممکن است نتیجه عکس حاصل کند. اما اینکه اینک چه کنیم؟ «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل». مرحوم هاشمی‌رفسنجانی می‌گفتند که «من همیشه به نتیجه کارها خوش‌بین هستم و نگرانی ندارم».

البته که خوش‌بینی و امید برای انسان نعمتی مغتنم است، اما آیا به‌تنهایی می‌تواند برای «گردابی چنین حائل» پاسخی بیابد؟ ما ابتدا باید داستان فیل و تاریکی مولانا را به خاطر بیاوریم و آن‌گاه به ایران نگاه کنیم و ببینیم وضع حال کشورمان چگونه است و چگونه می‌توانیم از این گرداب به سلامت گذر کنیم. شاید به‌ کار بردن لفظ گرداب در این نوشته مورد خرده‌گیری قرار گیرد، اما اگر به قرارگرفتن میهن‌مان در کشاکش روابط بین‌المللی و چشمان حریص و وقیح دشمنان نیک بنگریم، گردابی که پیرامون‌مان را در بر گرفته، خواهیم دید و نیز اگر به درون نگاه کنیم، تکیدگی و پراکندگی و وادادگی و شلختگی را به ‌وضوح می‌بینیم که خود گردابی است که جسم شناور در آن را به پایین می‌کشاند.

اگر فکر می‌کنیم با حرف و کلام و تبلیغ و شعر می‌توانیم این گرداب را چه درونی و چه برونی متوقف و مهار کنیم، بسی ساده‌لوحی به کار برده‌ایم. در این اندک مجال نه می‌توانیم و نه می‌خواهیم که درباره گرداب برون‌مرزی اندیشه کنیم که دانایی، بسی اندک و تصمیم‌گیری، بسی پرمخاطره است، اما می‌توانیم اندکی به گرداب داخلی بپردازیم؛ باشد که توشه‌ای از آن به کار آید. همه نیک می‌دانند هنگامی که توفان در صحراهای رملی می‌وزد، راکبان شتر آنها را می‌خوابانند و در پناه آن خود را مچاله می‌کنند تا توفان به آرامش برسد و آن‌گاه از جای برمی‌خیزند. ما در‌حالی‌که توفان‌های برانداز (تحریم، جنگ و توطئه دشمن) بر ما وزیدن گرفته است، به‌جای جمع‌کردن، تدبیرکردن و ذخیره‌سازی، همچنان می‌خواهیم به صورت کاذب خود را ایستاده نگه داریم و با اسراف و تبذیر و صورتِ سرخ از سیلی، نشان دهیم که توفان، کاره‌ای نیست و ما هستیم که ضد هرگونه ضربه‌ایم و برای آن در تبلیغ هم زیاده‌روی و اسراف می‌کنیم. تصویر ایران در بحبوحه تحریم‌ها و جنگ‌ها را بارها نشان داده‌ایم، اما حکمرانی کشور نه آن را باور داشته و نه تدبیری برای آن داشته است. اشکال کار کجاست؟ اشکال آن است که دولت (بخوانید حکمرانی) مردم را رقیب می‌داند، نه رفیق.

می‌اندیشد به هر طریقی باید رقیب را از رقابت منصرف کند، نه آنکه رفیق را به مدد طلبد. در بحبوحه کمبودهای زیربنایی که تمام فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی وابسته به آن است، روند اسراف و تبذیر همچنان در جامعه ادامه دارد و در این وادی گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و سال‌ها امکانات کشور به هر طریقی به تاراج رفته است. اینک نه به خاطر آنکه بگوییم این است و جز این نیست، بلکه تنها برای نشان‌دادن، سیاست‌هایی را که می‌تواند نه آنکه جبران گذشته کند، بلکه تعدیلی در اسراف کشور باشد،‌ یادآوری می‌کنیم. باید باور کنیم که حتی اگر تحریم‌ها برداشته شود، حتی اگر گرداب برونی متوقف یا همراه شود، چاره‌ای جز فرار از شلختگی، اسراف، تبعیض و رانت‌خواری نداریم و قبول کنیم که سیاست‌های شبه‌لیبرالی و پولی نمی‌تواند دردی از کشور دوا کند و بیشتر باید به سیاست‌های عملیاتی و واقعی پرداخت، نه سیاست‌های کلامیف پولی و مالی. کشور بدون جلوگیری از اسراف نابود می‌شود.

1- برخلاف آنکه وابستگان دولت می‌گویند نمی‌توان با قاچاق و قاچاقچیان بنزین و گازوئیل مبارزه کرد، لزوما باید با آن و متصدیان آن مبارزه شود. به‌جای جدول الگاریتمی بهای بنزین، سهمیه‌بندی یکسانی (درباره اتومبیل‌های شخصی) صورت گیرد. نتیجه آنکه علاوه بر جلوگیری از واردات بنزین، صادرات رسمی هم خواهیم داشت و از قِبل آن سهم وسایل نقلیه عمومی افزایش می‌یابد.

2- به‌جای آنکه مازوت با حداقل چهار درصد گوگرد را در نیروگاه‌ها بسوزانیم، برای پالایش آن و گوگرد‌زدایی سرمایه‌گذاری کنیم و گاز اکسید سولفورو را که در مجاورت آب به اسید سولفوریک تبدیل می‌شود، به ریه‌های مردم نفرستیم و شهرها را  تعطیل نکنیم. 

به جای صرف هشت میلیارد دلار برای واردات بنزین (به گفته خود مقامات دولتی ولی رئیس‌جمهور گفتند چهار میلیارد. کدام درست است؟) آن را صرف گوگردزدایی یا احداث ایزوماکس در پالایشگاه‌ها کرده و فراورده‌ها را صادر کنیم. می‌گویند گوگردزدایی سخت است، ولی باید بگویم می‌شود. اراده می‌خواهد و شاید نیازی هم به بیگانگان نباشد.

3- به جای مازوت‌سوزاندن برای تولید برق و همچنین تعطیلی کارخانجات، همه مصرف‌کنندگان ازجمله کارخانجات را موظف به صرفه‌جویی 20 درصد در برق کنیم و ملاک آن را مثلا اردیبهشت 1404 قرار دهیم تا 20 درصد حسب مصرف اردیبهشت همه‌ماهه صرفه‌جویی کنند و مازاد مصرف را یا با جریمه سنگین یا قطع انشعاب پاسخ دهیم. آن وقت همه مهندسان کارخانجات با مهندسی و همه مردم با درایت صرفه‌جویی خواهند کرد. این معنی اتکا به دانش و عقل مردم است؟ آیا حکمرانی این اتکا را در خود می‌بیند؟

4- درست است که طبیعت با ما سر ناسازگاری گذاشته و نزولات آسمانی کم شده اما ما به‌شدت تقصیرکار هستیم. حقابه دریاچه‌ها و تالاب‌ها را برقرار کنیم و سهم کشاورزی را 20 درصد کاهش دهیم و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب و آبخیزداری و آبخوان‌داری را جدی بگیریم. اگر برای همه امور جاری پول چاپ کنیم، چرا برای امور حیاتی کشور پول چاپ نکنیم. به جای بودجه تورمی بودجه انقباضی ببندیم و این‌همه صرف هزینه‌های غیرمفید مثل تبلیغات نکنیم. اگر تبلیغات مؤثر بود، امروز سرنوشت جهان به گونه دیگری بود.

5- کارخانه‌های خودروسازی را موظف به تولید اتوبوس پیشرفته و کامیون کم‌مصرف در حداکثر ظرفیت کنیم و خودروسازها فقط خودروی هیبریدی تولید کنند و به جای واردات خودروهای لوکس (نمایشگاه‌های خیابان مطهری و بهشتی و شمال شهر را ببینید) در صورت ضرورت فقط خودروی هیبریدی اقتصادی وارد کنند.

6- حمل‌ونقل کالا را تا می‌توانیم به راه‌آهن بسپاریم و در این کار جدی باشیم.

7- به آینده کشاورزی بیندیشیم. کشاورزی در حال اضمحلال است و ما سالانه 20 میلیارد دلار محصولات کشاورزی وارد می‌کنیم، ولی هم کالای اساسی تولید نمی‌کنیم و هم ضایعات‌مان زیاد است و هم قیمت‌های میوه و صیفی و سردرختی بسیار بالا رفته است. هم آب کشور را تمام کرده‌اند و هم ملت دستش به خارج دراز است.

8- برق خورشیدی را خیلی جدی برای جایگزینی گاز نیروگاه‌ها و بسیاری مصارف دیگر پیگیری کنند. هند سالانه 22 هزار مگاوات برق خورشیدی نصب می‌کند. ما چرا نتوانیم. خوشبختانه در همین هفته کنفرانس و نمایشگاه بین‌المللی بهینه‌سازی مصرف و بهره‌وری انرژی برپا شد و بزرگان سیاست و انرژی سخنانی شایسته بیان کردند اما همه این سخنان حل مسائل را حواله به آینده نامعلوم می‌داد. ما نیاز به تصمیم‌گیری‌های شجاعانه، صریح و زودبازده داریم و شرکت‌کنندگان در نمایشگاه این کنفرانس با اندکی دلگرمی می‌توانند پاسخ‌گوی حال بسیاری مسائل باشند و مکمل سیاست‌هایی که در بالا ذکر شد، قرار گیرند. باید همه و ازجمله حکمرانی قبول کند که کشور به نقطه خطر رسیده و تصمیمات اورژانسی برای آن لازم است، نه آنکه بی‌خیال مثل آنکه اتفاقی در راه نیست، با واهمه از مردم تصمیماتی بدون اولویت بگیرند، مثل آنکه برای فوتبال در جام جهانی دل بسوزانند، بدون آنکه قادر به کاری باشند. اولویت‌ها کجاست؟ فوتبال است؟ فرودگاه قم است؟ یا نخل‌های سوخته و تالاب‌های خشک و زمین‌های فروهشته و هوای ناپاک؟

البته کارهای دیگر هم می‌توان کرد، ولی باید از مردم نترسید و آنان را رفیق شمرد و به مردم اعتماد کرد و به جای روش‌های پولی، روش‌های عملیاتی را برگزید. لازم نیست رئیس‌جمهور همه جا برود و با همه ملاقات کند و برای سالگرد هر موضوعی حضور یابد و سخنرانی کند و حرف‌های بدیهی بزند. رئیس‌جمهور در محل خود مستقر باشد و همین کارها و شبیه به آن را که در راستای حفظ ایران و توانمندی کشور عزیزمان باشد، پیگیری کند و به کارهای متفرقه و دهان‌پرکن و تبلیغاتی نپردازد. اگر اینها را درست کند، لطفی بزرگ به ایران برای حفظ آن کرده است و مردم هم اگر هوای خوب داشته باشند، به بنزین کمتر و مصرف آب کمتر و برق کمتر راضی خواهند بود، زیرا می‌دانند که سلامت بیشتری خواهند داشت. از این سطحی‌نگری‌ها به‌سادگی رد نشوید و به دید تمسخر به آن ننگرید.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.