|

استقلال و آزادی دانشگاه قلب سیاست امنیت ملی

مطالعات سیاست‌های عمومی نشان می‌دهد‌ نوآوری در قلب سیاست‌های امنیت ملی قرار دارد و آزادی استادان و پژوهشگران، رویکردی اساسی برای توسعه نوآوری‌های علمی است.

مطالعات سیاست‌های عمومی نشان می‌دهد‌ نوآوری در قلب سیاست‌های امنیت ملی قرار دارد و آزادی استادان و پژوهشگران، رویکردی اساسی برای توسعه نوآوری‌های علمی است. در اسناد و سخنرانی‌های رسمی آمریکا، نوآوری اغلب به‌عنوان یک ابزار کلیدی برای حفظ برتری استراتژیک ایالات متحده در جهان مطرح شده است.

در نوشتاری پیش از این گفتیم که فعالیت سیاستی استادان دانشگاه مستلزم توانایی یک استاد در برقراری ارتباط با حوزه‌های گوناگون دانشی است. این توانایی در واقع یک مهارت متدلوژیک در مدیریت دانش است؛ یعنی یک استاد بتواند دانش‌های گوناگون را با دانش تخصصی خویش تلفیق و یکپارچه کند تا بتواند پیشنهادی سیاستی ارائه کند. تفصیل این معنا در یک مقاله روزنامه‌ای نیست و خواننده را به متون مدیریت دانش و مطالعات میان‌رشته‌ای می‌دهم.

اما امروز ساحت دیگری از فعالیت سیاستی استادان دانشگاه را بررسی می‌کنیم و آن آزادی و استقلال «آکادمیک» است. دانشگاه با نوآوری عجین است و این ممکن نمی‌شود مگر آنکه استادان و پژوهشگران از امنیت روانی لازم و از استقلال عمل کافی برخوردار باشند. آزادی و استقلال مهم‌ترین ابزار نرم برای رشد علم و دانش است و هرگونه محدودیت غیرضرور بر آن برای کشور خسران به بار می‌آورد. اعمال محدودیت و افزایش نظارت‌های سیاسی-امنیتی در دانشگاه خدمت به کشور نیست و بلکه به محیط نوآوری و توسعه فعالیت‌های علمی آسیب می‌زند. منفعت خلق در آن است که حاکم به صبوری و رواداری بر اندیشمندان طاقت ورزد. امروزه تعامل جهانی بخش جدایی‌ناپذیری از رشد علمی است.

اگر عقب بمانیم، معلوم نیست‌ چگونه بتوانیم فرصت‌های تاریخی را دوباره به چنگ آوریم. همه دانش‌ها و علوم در لابه‌لای کتاب‌ها و مقالات منتشره نیست، بلکه بخش مهمی از دانش بشری، «دانش ضمنی» (tacit knowledge) است. این دانش از طریق تعاملات رودرروی پژوهشگران انتقال می‌یابد. انتقال دانش و تکنولوژی یک اختیار نیست، بلکه یک اجبار است که در سایه آزادی رفت‌و‌آمد علمی پدید می‌آید. باید به دانشمندان خود اعتماد کنیم. رویکردهای گوناگونی در ادبیات تخصصی برای توسعه نوآوری وجود دارد که شاید مهم‌ترین آنها «نوآوری باز» (open innovation) است که در سایه ارتباطات باز و آزاد، استقلال دانشگاه و آزادی کارشناسی پدیدار می‌شود. اغلب استادان به خودی خود علاقه‌ای به فعالیت سیاسی ندارند؛ حوزه‌ای کاری برای خود تعریف کرده و سرگرم آن هستند.

کشاندن ملاحظات سیاست به این حوزه و اعمال قدرت نابجا، همه چیز را سیاسی می‌کند و امنیت روانی لازم را برای نوآوری بر‌هم می‌زند. اینکه یک استاد (به‌ویژه استادان جوان) درگیر گزینش‌های ادواری باشند که ارتباطی با کارهای علمی آنان نداشته باشد، امنیت روانی را از آنان سلب می‌کند. اینکه استادان (و حتی وزارت علوم) نتوانند با فراغ بال مدیریت گروه‌های آموزشی یا مدیریت دانشکده خود را انتخاب کنند و منتظر استعلام‌های گوناگون بشوند‌ و در نهایت «کسان دیگر» مدیر انتخابی را تأیید یا رد صلاحیت کنند، برای کشور، برای نظام سیاسی و برای نوآوری‌های علمی خطرناک است؛ به‌ویژه آنکه این اعمال نفوذها اغلب آلوده رقابت‌ها و حسادت‌های صنفی-جناحی است و حقیقتا ربطی به مبانی ارزشی ندارد. دلخوشی شماری اندک از این اعمال نفوذها به قیمت قهقرای علمی تمام می‌شود. تصور کنید استاد جوانی را که در دهه چهارم یا پنجم زندگی است. تمام «پل‌های» درآمدزایی در بازار آزاد را پشت سر خویش خراب کرده است.

اینک تنها سرمایه‌ای که برای خود و خانواده‌اش دارد، همین تحقیق و تدریس است. چگونه می‌تواند از سویی نظر به تحقیقات علمی داشته باشد و از سوی دیگر دل‌نگران امنیت شغلی‌اش باشد، چرا‌که فعالیت حرفه‌ای‌اش دائم‌ در خطر رقابت‌های صنفی و بهانه‌های سیاسی است؟ همه تلاش ما باید معطوف به فراهم‌آوردن زمینه‌های لازم برای فعالیت‌های علمی استادان و پژوهشگران جوان باشد، نه اینکه دائم‌ دل و جان آنها را به لرزه سیاسی درآوریم. محدودیت ارتباطات جهانی علمی برای استادان و پژوهشگران ایرانی خسران دیگری است که حقیقتا خطری برای امنیت ملی است. بنای تاریخی علم بر همکاری‌های جهانی استوار است. 

برخی از تصمیم‌گیران، فضای باز علمی در سطح جهان را فقط و فقط از دریچه نفوذ و جاسوسی می‌بینند، در‌حالی‌که از ‌قضا همین دیدگاه از سوی برخی قدرت‌های خارجی بر ما اعمال می‌شود تا از انتقال دانش و فناوری به ایران جلوگیری شود. شرکت در همایش‌های علمی بین‌المللی ابزار مهمی برای شبکه‌سازی علمی است و برکات بسیاری در‌ بر دارد. متأسفانه گاه کسانی در این امور تصمیم‌گیری می‌کنند که خود تجربه و صلاحیت و اهلیت لازم در ارتباطات علمی جهانی ندارند و همه چیز را فقط از دریچه تنگ و اغلب موهوم نفوذ و توطئه و ارسال اطلاعات به بیگانگان می‌بینند.

تجربه نشان داده است‌ اندیشمندان کشورمان از عِرق ملی بالایی برخوردارند و خود به‌خوبی رعایت مصلحت کشور را می‌کنند. ما کشور تازه به دوران رسیده‌ای نیستیم که بنیان‌های هویت ملی‌مان آن‌چنان ضعیف باشد که پژوهشگرانش به‌سادگی ملت خود را فراموش کنند یا ملاحظات امنیت ملی را رعایت نکنند. یکی از علل مشکلات موجود، ناآشنایی بخشی از تصمیم‌گیران این حوزه با فضای علمی بین‌المللی است که سبب می‌شود هراس و بی‌اعتمادی ناآگاهانه‌ای را بر این عرصه حاکم کنند. باید به این ملت و پژوهشگران و اندیشمندانش اعتماد کرد. متأسفانه حتی از نظر برخی از عناصر درون حاکمیت، وزارت علوم و مدیرانش هم مورد وثوق نیستند، چه رسد به عموم استادان و پژوهشگران.‌