|

تعریض، کاش مرمت بود

سازمان‌ها و بوروکراسی اگر عقلانی باشند، یک سازو‌کار مناسب برای انجام امور هستند. ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی، تصور می‌کرد که بوروکراسی عقلانی کارآمدترین وسیله و در‌عین‌حال نماد جامعه‌ای است مبتنی بر عقلانیت حقوقی و قانونی که جایگزین اقتدار سنتی و کاریزما شده است.

حمزه نوذری جامعه‌شناس و استاد دانشگاه

سازمان‌ها و بوروکراسی اگر عقلانی باشند، یک سازو‌کار مناسب برای انجام امور هستند. ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی، تصور می‌کرد که بوروکراسی عقلانی کارآمدترین وسیله و در‌عین‌حال نماد جامعه‌ای است مبتنی بر عقلانیت حقوقی و قانونی که جایگزین اقتدار سنتی و کاریزما شده است. وبر بر این باور است که جامعه مدرن چه از نوع سرمایه‌داری و چه از نوع سوسیالیستی از بوروکراسی گریزی ندارد.

سازمان‌های اداری عقلانی هرچند ابزار مهمی برای رتق‌و‌فتق امور هستند، اما ممکن است تبدیل به قفس آهنینی شوند که انسان معنا و آزادی را از دست می‌دهد. بحث ما در اینجا این است که چگونه سازمان‌های اداری می‌توانند جامعه را به مسیر نادرستی بکشانند و سنت‌ها، خاطرات را نابود کنند. در ایام نوروز فرصتی بود که چند شهرستان از‌جمله شهر پدری را از نزدیک ببینم. مهم‌ترین فعالیت شهرداری‌ها در این شهرستان‌ها، تعریض خیابان و از بین بردن بناهای قدیمی بود. بناهایی که از گذشته نماد تاریخ و زندگی اجتماعی و سبک زندگی گذشتگان بوده است، یک‌به‌یک تخریب می‌شوند، به گونه‌ای که در برخی شهرها دیگر اثری از این میراث ملموس باقی نمانده است.

از نظر برخی سازمان‌های اداری، این بناهای قدیمی به‌مثابه موانع پیشرفت تلقی می‌شوند که هرچه زودتر باید از شر آنها خلاص شد؛ بدون اینکه تأمل شود آیا در این بناها و معماری چیزی برای آموختن وجود دارد. دیگر از درهای چوبی خبری نیست. با از بین بردن ساختمان‌های قدیمی به بهانه ایجاد فضا برای تردد ماشین، کودکان و نوجوانان از دیدن و تجربه نزدیک با نحوه زیست گذشتگان محروم مانده‌اند. دیگر کوچه جای آنها نیست، بلکه جای ماشین‌ها است. سازمان‌هایی مانند شهرداری و مسکن و شهرسازی، ساختمان‌های قدیمی را به‌مثابه ویرانه‌ای که محل زندگی حیوانات موذی هستند، تلقی می‌کنند که هرچه زودتر باید با سیمان و آجر جایگزین شوند. هر روز شاهد بودم که چگونه سبک زندگی گذشتگان دود می‌شود و به هوا می‌رود. شهرداری برای تخریب بافت قدیمی، آجر و سیمان تشویقی می‌دهد.

هیچ سازمانی به این فکر نمی‌کند که برخی از ساختمان‌های قدیمی را حفظ و آن را نوسازی کند یا حداقل مردم را تشویق کند که بناها را با حفظ کلیت آن بازسازی کنند. این سازمان‌ها اصرار دارند که در قدیمی‌ترین بافت شهر هم خیابان وسیع و عریض احداث شود. مدیری موفق‌تر شناخته می‌شود که با سرعت بیشتری دست به تعریض معابر (بخوانید تخریب سنت تاریخی) بزند. در بسیاری از شهرستان‌ها دیگر از معماری گذشته چیزی باقی نمانده است. فضا در خیابان و آجر و سیمان خلاصه شده است. همه چیز یکدست و یک شکل. مسئله این نیست که این سازمان‌ها معماری و سبک زندگی ملموس تاریخی را تباه می‌کنند، بلکه خاطرات را از بین می‌برند. دیگر نمی‌توان در کوچه قدم زد و بازی کرد، بلکه کوچه جایی است که باید مراقب ماشین‌ها بود. اصرار در برخی کشورهای پیشرفته بر حفظ معماری و بازسازی بناها با حفظ کلیت آن را مقایسه کنیم با اصرار ما برای از بین بردن این معماری و سنت ملموس و جایگزین‌کردن آن با ساختمان‌های بدون هویت، یکدست و یک‌شکل و گاهی ناسازگار با جغرافیا.

در میان مدیران و کارشناسان سازمان‌های اداری، مفهوم تعریض بسیار کاربرد دارد و برجسته است، اما خبری از مفهوم مرمت و بازسازی نیست. گویی مرمت فقط برای آثار ملی است و لا‌غیر. نکته عجیب دیگر اینکه ادارات مسکن و شهرسازی و شهرداری به مردم روستاهایی که جدیدا شهر شده‌اند، زمین‌های 200 تا 250‌متری برای ساخت می‌دهند که با بنای 130 تا 150‌متری کمتر از صد متر برای حیاط باقی می‌ماند. مردم نیز این زمین‌ها را می‌گیرند و می‌سازند و خانه‌های قدیمی‌تر را که گاهی بیش از 500 متر حیاط دارد، تبدیل به خانه‌باغ کرده‌اند.

حتی در شهرستان‌های کوچک نیز مفهوم خانه‌باغ جا افتاده است. با این کار انشعاب و کنتور برق، آب و گاز دو برابر می‌شود؛ یکی برای خانه‌باغ و یکی برای خانه‌های ویلایی کوچک. آیا این‌گونه می‌توان ناترازی انرژی و آب را کاهش داد؟ در یکی از شهرستان‌های جنوب کشور نخلستانی دیدم که سیستم آبیاری قطره‌ای وجود داشت، بدون اینکه از آن استفاده شود. سبب را پرسیدم، گفتند اکثر نخلستان‌ها چنین شده است.

اصرار جهاد کشاورزی بر اینکه حتما نخل را باید با آبیاری قطره‌ای آب داد، باعث هدر‌رفتن پول بیت‌المال شده است. با هزینه دولت و نخل‌داران آبیاری قطره‌ای راه‌اندازی شد، اما این مدل آبیاری باعث خشک‌شدن نخل‌ها شده بود، نخل‌داران هم آبیاری قطره‌ای را کنار گذاشته ‌ و دوباره به آبیاری غرقابی بازگشته بودند. آنها می‌گفتند نخل چندان به آب نیاز ندارد، ولی هر‌‌از‌گاهی که نیاز به آب دارد، باید غرقابی باشد. چنین عملکردی را جز بوروکراسی غیر‌عقلانی و تباه‌کننده نام دیگر نشاید.