مصر و خاورمیانه به روایت نجیب محفوظ
عکسِ واقعیت
نجیب محفوظ را از مهمترین نمادهای قاهره و مصر میدانند و این، هم به دلیل شهرت جهانی اوست و هم به دلیل توجه او به قاهره. نجیب محفوظ در خانوادهای از طبقه متوسط، از پدری بازرگان و وطنپرست و مادری اهل فرهنگ، متولد شد. او از 17سالگی به نوشتن رمان پرداخت و تا پایان عمرش به همین کار مشغول بود و نویسندهای پرکار بهشمار میشود.
شرق: نجیب محفوظ را از مهمترین نمادهای قاهره و مصر میدانند و این، هم به دلیل شهرت جهانی اوست و هم به دلیل توجه او به قاهره. نجیب محفوظ در خانوادهای از طبقه متوسط، از پدری بازرگان و وطنپرست و مادری اهل فرهنگ، متولد شد. او از 17سالگی به نوشتن رمان پرداخت و تا پایان عمرش به همین کار مشغول بود و نویسندهای پرکار بهشمار میشود. نجیب محفوظ نویسنده قاهره است و به این دلیل که فقر و محرومیتهای این شهر را در داستانهایش به تصویر کشیده، او را چارلز دیکنز قاهره نامیدهاند. او اولین نویسنده جهان عرب است که برنده نوبل ادبی شده است و پس از آن به نویسندهای با شهرتی جهانی بدل شد. البته نجیب محفوظ دیرتر از آنچه تصور میشد جایزه نوبل گرفت؛ یعنی در نوامبر 1988. او در وضعیتی این جایزه را دریافت کرد که بیش از پنج دهه نویسندگی کرده بود و در بسیاری از سبکهای داستاننویسی داستان نوشته بود.
نجیب محفوظ در 30 اوت 2006 از دنیا رفت. او به نسلی از نویسندگان عرب و مشخصا نویسندگان مصری تعلق داشت که باید از نقطه صفر آغاز میکردند. او درواقع در داستاننویسی گام در راهی نامعلوم گذاشت و با تکیه بر شیوه روایت شرقی و شناخت روایت مدرن، داستاننویسی معاصر عرب را به مرحله تازهای وارد کرد. محفوظ میگوید که نقش او و نویسندگان همنسلش پایهگذاری هنر داستاننویسی و محکمکردن پایههای آن بوده است: «ما به راهی پرلغزش گام نهادیم زیرا ذخایر قابلتوجهی از داستان در اختیار نداشتیم... ما مانند کسی که با چشم بسته راه میرود، حرکت میکردیم... میبایست در آن واحد، هم واقعیتهای محیط خود را میشناختیم و هم هنر نویسندگی را میآموختیم و همچنین مینوشتیم... بههرحال تا آن حد که در توانمان بود، به انجام تکلیفمان پرداختیم».
نجیب محفوظ با داستانها و رمانهایش نه فقط ادبیات مصر بلکه ادبیات جهان عرب را متحول کرد اما جامعه مصر همیشه به او نبالیده و در دورهای حتی مخالفتهای زیادی با او بهواسطه برخی آثارش صورت گرفت. یکی از رمانهای او برای سالها امکان انتشار نداشت و بسیاری از علمای سنتی مصر بهواسطه آن با نویسنده مشهورشان مخالف بودند؛ اما امروز نجیب محفوظ محبوبیتی بسیار در کشورش دارد و نماد شهر و کشورش بهشمار میرود. نجیب محفوظ در ایران هم نویسنده شناختهشدهای است و تاکنون تعدادی از آثارش به فارسی ترجمه شدهاند. محمدرضا مرعشیپور که چندین اثر او را به فارسی برگردانده، چند سال پیش سراغ سهگانه مشهور این نویسنده عرب رفت و کتاب اول با تأخیری چندساله سرانجام در نشر نیلوفر منتشر شده است. «بینالقصرین» اولین رمان از سهگانه نجیب محفوظ است و همچون دو کتاب دیگر آن یعنی «قصرالشوق» و «سکریه» نام محلهای در قاهره است. نجیب محفوظ در این سه رمان، دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، فکری و فرهنگی را در مصر، به شیوه واقعگرایی نمادین، در سه نسل از یک خانواده پی گرفته و آنطورکه مترجم اثر هم اشاره کرده، تصویری از بیشتر کشورهای جهان سوم و از جمله ایران بهروشنی در آنها دیده میشود. در بخشی از رمان میخوانیم: «نیمهشب بیدار شد؛ مثل همیشه که در این هنگام از شب برمیخاست اما نه از ساعت شماطهدار کمک میگرفت و نه از چیز دیگری، بلکه تنها دل به ندای رغبتی داشت که در درونش میجوشید و با دقت و امانت پایبندش بود. لحظههایی را بین خواب و بیداری در تردید ماند. رؤیاها و نجواهای احساس درهمآمیختند و به او روی آوردند و پیش از اینکه پلک بگشاید، نگران شد که مبادا خواب فریبش دهد. سرش را تکان داد، تکانی اندک و در تاریکی قیرگون اتاق چشم گشود. هیچ نشانهای نبود که وقت را از آن دریابد. خیابان زیر پایش تا گاه پگاه خواب نداشت...».
کمی پیش از این، گزیدهای از داستانهای کوتاه نجیب محفوظ در کتابی با عنوان «خاکستر» با ترجمه مرعشیپور منتشر شده بود. مرعشیپور پیش از «خاکستر» آثار دیگری از نجیب محفوظ از جمله دو مجموعهداستان «خواب» و «جنایت» را به فارسی ترجمه کرده بود. در مجموعه «خاکستر»، او داستانهای دو مجموعه پیشین را بازنویسی کرده و بهجز این، پانزده داستان تازه نیز ترجمه کرده است. او میگوید: «پیشازاین داستانهایی از نجیب محفوظ را بهصورت پراکنده ترجمه کرده بودم اما دوست داشتم گزیده مفصلی از داستانهای کوتاه او را در قالب یک کتاب به دست دهم. مثلا در مجموعه داستانِ خواب، همانطورکه در پیشگفتارش هم توضیح دادهام، داستانها بر پایه پایاننامهای که فرید جورج یارد به دانشگاه سنت ژوزف ارائه داده و موضوع آن بررسی داستانهای کوتاه نجیب محفوظ است انتخاب شدهاند. در این پایاننامه که به شکل کتاب هم منتشر شده، داستانهای کوتاه نجیب محفوظ در 10 فصل زیر عناوین فقر، زن، آزادی و عدالت اجتماعی، مرگ، علم و دین، شکست و عجز، بیان و بافت، گفتوگو و زبان، مکان و زمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. من فصل ششم را انتخاب کردم که به شکست و عجز و نمودهای آن در جامعه و بهخصوص عوارضی که شکست 1967 بر جامعه اعراب گذاشته مربوط است. بهاینترتیب در خواب ده قصه از چهار مجموعه قصه نجیب محفوظ که به شکست و عجز مربوطاند آمده است. در مجموعه داستان جنایت نیز اغلب داستانهای رئالیستی یا داستانهای دیگری را که به نظرم مهم بودند، انتخاب و ترجمه کردم. سالها از ترجمه این دو مجموعه میگذرد و طبیعتا در طول این سالها دید تازهتر و کاملتری هم نسبت به داستان کوتاه پیدا کردهام و هم بهطورخاص نسبت به نجیب محفوظ چراکه پس از این دو کتاب آثار دیگری نیز از او ترجمه کردم؛ بنابراین براساس این دید تازه 15 داستان کوتاه دیگر انتخاب و ترجمه کردم که در خاکستر آمدهاند».
داستانهای کوتاه نجیب محفوظ زمینه رئالیستی دارند و داستانهای مجموعه «خاکستر» نیز از جمله داستانهای رئالیستیِ نجیب محفوظ هستند که البته شیوه خاص خود را در رئالیسم و پرداخت واقعیت دارد. چنانکه مترجم «خاکستری» معتقد است محفوظ همچون یک عکاس واقعیت را از دید خودش ثبت میکند و همانطورکه هر عکاسی از دید خود عکس میگیرد، هر نویسندهای نیز با زمینه ذهنی و جهان خودش، واقعیت را به تصویر میکشد. البته رئالیسم نجیب محفوظ گاه با رؤیا و خیال درهم میآمیزد و فضایی سوررئالیستی به خود میگیرد، منتها چنان خواننده را با خود همراه میکند که این تغییر فضا به چشم نمیآید و در روند داستان اخلالی ایجاد نمیکند. در مجموعه «خاکستری» با اینکه داستانها رویکرد واقعگرایانه دارند اما در همین زمینه رئالیستی نیز متفاوتاند: گروه نخست داستانهایی هستند که عکسبرداریِ نویسنده از واقعیت موجود به نظر میرسند اما نویسنده واقعیتِ تلخ و شیرین را با تصاویر هنرمندانه در هم آمیخته و ایده خودش را در خلال ثبت واقعیت مطرح میکند، یا به تعبیر درستتر، واقعیتِ داستانی خود را میسازد. این مجموعه داستانهای دیگری هم دارد که رگههای طنز آن برجستهتر است و دسته سوم نیز داستانهایی هستند که اوج رئالیسم خاص نجیب محفوظ را نشان میدهد و آنها داستانهایی هستند که نویسنده در آنها واقعیت را با رؤیا درهم میآمیزد و بهاینترتیب، از بازتابِ صرف واقعیت فاصله میگیرد. «خاکستری» داستانهای نمادین هم دارد که شاید خواندن آنها نسبت به دیگر داستانها بیشتر خواننده را درگیر خود کند. با این اوصاف، نجیب محفوظ در مجموعهداستان «خاکستری» با این حد از تنوع داستانی و تمهیدات روایی مختلف، توانایی و تبحر خود را در داستانپردازی نشان میدهد و ازاینرو این مجموعه میتواند بهنوعی آینه تمامنمای کارِ نویسندهای باشد که ادبیات عرب را متحول کرد و جایزه نوبل ادبی را هم به دست آورد.