زوزه کشیدن به سود ساد
ممنوعترینِ نویسندهها که تاریخ همواره با ترفندهای محافظهکارانه کوشیده تا از او معمایی عجیب بسازد، بیستوهفت سال زندان کشید و از همان سلول و در تنهایی نمادِ «توتالیته» یا کشش به بیکرانگی شد و از قضا همین تناقضِ دربندبودن و تفکر آزاد بود که ساد را به «انسان تمامعیار» و نمادی برای جنبش سیتواسیونیست یا وضعیتسازان، و سرآمدشان گی دوبور بدل کرد، تا حدی که در نخستین فیلمِ نامتعارف خود که سروصدای بسیار بهپا کرد به ساد ادای احترام کند.


ممنوعترینِ نویسندهها که تاریخ همواره با ترفندهای محافظهکارانه کوشیده تا از او معمایی عجیب بسازد، بیستوهفت سال زندان کشید و از همان سلول و در تنهایی نمادِ «توتالیته» یا کشش به بیکرانگی شد و از قضا همین تناقضِ دربندبودن و تفکر آزاد بود که ساد را به «انسان تمامعیار» و نمادی برای جنبش سیتواسیونیست یا وضعیتسازان، و سرآمدشان گی دوبور بدل کرد، تا حدی که در نخستین فیلمِ نامتعارف خود که سروصدای بسیار بهپا کرد به ساد ادای احترام کند. فیلمی که در آن حتی یک کلمه درباره ساد گفته نمیشود. اما چه کسی از ساد محترمتر است؟ موریس بلانشو میگوید وقتی به بیستوهفت سال زندان ساد فکر میکنیم، به چنین زندگی محدودشده و ممنوع، وقتی میبینیم این حبس نهتنها زندگی این مرد را تحت تأثیر قرار داد، بلکه حتی پس از مرگ نیز رهایش نکرد و ممنوعیت آثارش نیز خود نوعی محکومیت برای او بهشمار میرفت که او را کماکان در حبس ابد نگه داشت، تازه آنوقت است که از خود میپرسیم آیا قاضیانی که ساد را زندانی کردهاند عملا در خدمت خودِ ساد نبودند؟ و آیا شدیدترین آرزوهای لیبرتیناژش، فراروی از بیش از حد از میل، را برآورده نکردند؟ ساد که بهقولِ بلانشو در تنهایی، در سیاهچال و در رازورزیِ حیاتی زیرزمینی و منزوی بهسر برده بود، به دهها روش این ایده را صورتبندی کرد که بزرگترین افراطهای انسان، مستلزمِ راز، تاریکیِ مغاک، تنهایی غیرقابل نقض در یک سلول است. بلانشو باور دارد مدعیان اخلاق که حکم به محکومیت ساد دادند، به همدستان شدیدترین بیاخلاقیها بدل شدند. «اگر پس از سالها کتابِ ژوستین و ژولیت، خود را همچنان برای ما بهمنزله ننگآورترین کتابی نشان میدهد که میتوان خواند، به این دلیل است که خواندن کتاب تقریبا ناممکن است، و نیز اینکه به لطف نویسنده و ناشر و اخلاق عمومی، همه عوامل گرد آمده بودند تا این کتاب یک راز، اثری کاملا ناخوانا، باقی بماند؛ ناخوانا هم بهخاطر حجم زیاد، سبک نگارش و تکرار مکرراتش و هم بهخاطر قدرتِ توصیفها و بیشرمیِ توحشش که فقط میتوانست آن را به دوزخ بیندازد. کتابی ننگآور که نمیتوان به آن نزدیک شد و آن را در معرض عموم قرار داد». اما بلانشو با طیبخاطر ساد را «محترمترین» وصف میکند، چراکه همین کتاب نشان میدهد «اتفاقا جایی که در آن احترامی نیست، بیحرمتی هم در کار نیست. و نیز نشان میدهد آنجا که بیحرمتی فراوان است، احترام بیش از حد است». و اینجاست که بلانشو میپرسد: چه کسی از ساد محترمتر است؟ نویسندهای که هنوز بسیاری باور دارند دستگرفتن اثر او کافی است تا انسانی را گمراه کند و «چنین احترامی برای یک ادبیات و یک تمدن قطعا در حکم یک گنج است». این است که بلانشو، ناشران و مفسرانِ معاصر و آنان را که در آینده از راه میرسند خطاب میکند که دستکم در آثار ساد به رسوایی احترام بگذارید!
بهروز صفدری در مقدمه کتابِ «پیشپاافتادههای بنیادی» به یکی از مخربترین خلطمعناهایی اشاره میکند که بر عرصه نظری غرب در قرن بیستم مسلط شد و آن همسانانگاریِ توتالیته و توتالیتاریسم بود. حال آنکه تصور هرگونه مرز، حد، کران، پایان و اتمام برای معنای «توتالیته» -که آن را در فارسی به «تمامیت» برگرداندهاند- خود نقضِ معنای این مفهوم است، «زیرا کلیتِ نامتناهی را به بند و یوغِ جزئیت میکشد، و اتفاقا بیشتر با معنای توتالیتاریسم همخوان است. تمامیت یا توتالیتهای که تمامیتخواه یا توتالیتر میخواهد، سلطه جزئیت است علیه کلیت... توتالیتاریسم فروکاستنِ همهچیز به همه یک چیز است. از همینرو با توتالیته (بیکرانگیِ اتمامناپذیر) در ستیز است». با این تعبیر است که یکی از شارحان لوکاچ میگوید «عمیقترین آرزوی لوکاچ در عطشِ تمامیت نهفته بود». همان بیکرانگی که گی دوبور در سادِ عصیانگر سراغ میگرفت که در مصاف با بیکرانگی و بیاندازگیِ هستی «شعور و آگاهی از تن و از جهانِ خویش را پیمانه و قطبنمای خویش» میدانست. بیراه نیست که دوبور با اعتقاد به «آفرینش آگاهانه موقعیتها» که موجب گذر انسان از حالت انفعالی رایج نسبت به شرایط موجود به خواستی فعال در جهت تغییر شرایط میشود، ساد را نمادِ تخریب شرایط و ساختِ وضعیت تازه میگیرد و برای تأسیس سینمایی که به مونتاژ، تکرار و توقف متکی است، پای ساد را وسط میکشد تا با تکرارِ موقعیتها از امکان سخن بگوید و با توقف روی پرده سینما از وقفهانداختن در تاریخ، که والتر بنیامین از آن سخن میگفت.
منابع:
1. «پیشپاافتادههای بنیادی»، رائول وَنهگِم، ترجمه بهروز صفدری، نشر نو
2. «عقل ساد»، موریس بلانشو، ترجمه سمیرا رشیدپور، نشر بیدگل