|

نوش جان فرهاد مجیدی

فرهاد مجیدی بالاخره به وعده‌ای که به هواداران استقلال داده بود عمل کرد و این تیم را قهرمان لیگ برتر کرد. شاید برای ارزش کار فرهاد مجیدی همین نکته بس باشد که در 9 سال گذشته هیچ مربی دیگری نتوانسته بود چنین موضوعی را برای آبی‌پوشان تهرانی عملی کند. با وجود این، شکستن طلسم 9ساله تنها کاری نبود که فرهاد مجیدی در این فصل انجام داد. او نه تنها استقلال را به عنوان تیمی شایسته، در صدر فوتبال ایران نگه داشت بلکه با عدول از عادت‌های هیجانی و رفتن به سمت دانش روز فوتبال، توانست فرهنگ جدیدی به جا بگذارد. دست‌کم فرهنگ جدیدی برای مربیان استقلالی که از فصل دوازدهم تا به حال در این باشگاه فعالیت کرده و برخلاف دستمزدهای بعضا نجومی‌ای که گرفتند نتوانستند خواسته هواداران بی‌شمار این باشگاه را تأمین کنند.

نوش جان فرهاد مجیدی

فرهاد مجیدی بالاخره به وعده‌ای که به هواداران استقلال داده بود عمل کرد و این تیم را قهرمان لیگ برتر کرد. شاید برای ارزش کار فرهاد مجیدی همین نکته بس باشد که در 9 سال گذشته هیچ مربی دیگری نتوانسته بود چنین موضوعی را برای آبی‌پوشان تهرانی عملی کند. با وجود این، شکستن طلسم 9ساله تنها کاری نبود که فرهاد مجیدی در این فصل انجام داد. او نه تنها استقلال را به عنوان تیمی شایسته، در صدر فوتبال ایران نگه داشت بلکه با عدول از عادت‌های هیجانی و رفتن به سمت دانش روز فوتبال، توانست فرهنگ جدیدی به جا بگذارد. دست‌کم فرهنگ جدیدی برای مربیان استقلالی که از فصل دوازدهم تا به حال در این باشگاه فعالیت کرده و برخلاف دستمزدهای بعضا نجومی‌ای که گرفتند نتوانستند خواسته هواداران بی‌شمار این باشگاه را تأمین کنند.

نالیدن ممنوع

برای بررسی بیشتر ارزش کاری که فرهاد مجیدی در این فصل کرده باید به تابستان گذشته برگشت. او از مدیریت باشگاه خواسته بود ستاره‌های تیمش حفظ شود و اجازه خروج به آنها داده نشود. برخلاف این خواسته چندین مهره تأثیرگذار استقلال راهی تیم‌های دیگر شدند. امری که به ظاهر می‌توانست با «شورش» آنی فرهاد مجیدی در رختکن روبه‌رو شود، جایش را به شیوه‌ای منطقی داد و او به جای «نالیدن» و غرزدن از اینکه بازیکنان تأثیرگذار را از دست داده، راهی بازار شد و دوجین بازیکن که حاصل مطالعه بود را به خدمت گرفت. شاید اگر در آن زمان به یکی از مربیان لیگ برتری پیشنهاد داده می‌شد که امیرحسین حسین‌زاده جوان را از سایپا بخرند و او را در ترکیب بگذارند با شک و تردید به صلاحیتِ فوتبالی فرد مذکور نگریسته می‌شد ولی فرهاد مجیدی نه تنها چنین شهامتی به خرج داد، بلکه حسین‌زاده را به عنوان بازیکن فیکس در ترکیب استقلال گماشت و اتفاقا او یکی از چهره‌هایی شد که در بین ستاره‌های بی‌شمار استقلال بیشترین میزان بازی‌کردن را هم به دست آورد. فرهاد مجیدی اگر پولی برای خرید داشت آن را هدر نداد؛ دو بازیکن با کیفیت خارجی به نام کوین یامگا و رودی ژستد را خرید. سبک بازی اولی را کاملا متحول و او را تبدیل به ارزشمندترین بازیکن نیم‌فصل تیمش کرد. از دومی هم به جای اینکه اصرار کند و فشار بیاورد که گل بزند فقط خواست با قدرت سرزنی، سایر بازیکنان تیمش را در موقعیت گل‌زنی قرار دهد. گو اینکه همین ژستد مهم‌ترین گل فصل استقلال را با یک ضربه سر شیرجه‌ای به تور دروازه پرسپولیس دوخت تا اولین خارجی تاریخ باشگاه آبی‌ها باشد که توانسته در دربی گل‌زنی کند. اتفاقا اگر همان گل نبود، استقلال دربی را باخته بود و حالا در بازی‌های رودررو هم وضعیت بدتری در مقایسه با پرسپولیس داشت و چه بسا کار بسیار سختی برای قهرمانی داشت. برای خوش‌ذوقی فرهاد در خرید بازیکن می‌توان به مهدی مهدی‌پور اشاره کرد که تقریبا گمنام از راه رسید، تبدیل به ستاره شد و به تیم ملی رفت. جعفر سلمانی که فوتبالش در پرتغال در آستانه تمام‌شدن بود، با فرهاد مجیدی متحول و تبدیل به دیگر مهره ارزشمند این تیم شد. فرهاد مجیدی و استقلال اگر چهار امتیاز از تقابل با سپاهان گرفته‌اند همگی را مدیون همین سلمانی هستند. پس فرهاد برای شروع دو کار کرد: دست از نالیدن برداشت و با دیدِ باز سراغ بازیکنانی رفت که تیمش به آنها نیاز داشت. این دید باز او در نیم‌فصل دوم هم خودش را نشان داد و دو مهره کلیدی دیگر به این تیم اضافه شدند. او رافائل سیلوا برزیلی و صالح حردانی را به خدمت گرفت تا تقریبا هواداران این باشگاه هم از یاد ببرند که این تیم کلی از بازی‌های فصل را با سیاوش یزدانی و محمدحسین مرادمند بازی کرده بود.

فلسفه روشن مربیگری

فرهاد مجیدی هنوز مربی چندان پخته‌ای نیست. دست‌کم اگر فکر کند چنین است عمر مربیگری‌اش را با سرعت به سال‌های پایانی رسانده است ولی با این حال در همین زمان اندک یاد گرفته چه چیزی باید از فوتبال بخواهد. او پی برد که در این بازی 22نفره، اول بردن و سپس قهرمانی مهم است. این فرمول برای تیمی که قریب به یک دهه دستش به جامی نرسیده است فرمول ایدئالی است و اتفاقا هدف وسیله را توجیه می‌کند. نباختن به رقبای اصلی و بردن تیم‌های ضعیف‌تر، فلسفه‌ای روشن در مربیگری فرهاد مجیدی بود. ضمن اینکه او آن‌قدر خط دفاعی منسجمی چید که توانست از همان رقبای اصلی هم سه امتیاز دشت کند؛ سپاهان، گل‌گهر و فولاد، نمونه‌ای از این بردهای مهم هستند. پس، برای فرهاد مجیدی، نباختن در اولویت بود. او با مرور ساده فرمول قهرمانی‌های پیشین به این نتیجه رسید تیمی که گل کمتری بخورد می‌تواند شانس بیشتری برای موفقیت داشته باشد. فرمول فرهاد جواب داد؛ تیمش تنها تیم بدون شکست لیگ است، بهترین خط دفاعی را دارد و زودتر از موعد به عنوان قهرمانی رسیده است.

از کارکردن با بزرگ‌ترها نترس!

شاید به مذاق خیلی‌ها خوش نیاید که گابریله پین ایتالیایی مربی بزرگ‌تری نسبت به فرهاد مجیدی باشد. با این حال در دنیای مربیگری می‌توان حداقل از لحاظ تجربی و کارکردن در تیم‌های بزرگ، پین را بزرگ‌تر از فرهاد مجیدی دانست. این موضوع می‌توانست تبدیل به پاشنه آشیلی برای هر سرمربی شود چون مدام این استرس وجود دارد که در صورت نتیجه‌نگرفتن دستیار جای سرمربی را بگیرد. مجیدی ولی از کارکردن با بزرگ‌ترها نترسید و مزدش را گرفت. او برای آوردن گابریله پین به ایران اصرار داشت. می‌دانست که اگر قرار باشد با سیستمی مدرن بازی کند که گل‌نخوردن در آن حرف اول را می‌زند باید برود سراغ متخصصش. پین آرام است و از هیاهو به دور ولی مشخص است که تفکرات ایتالیایی او در تیم فرهاد مجیدی نشسته است. البته قبل از آنکه پین سر از ایران دربیاورد، فرهاد سیستم 2-5-3 مدرنی را که استراماچونی پیاده کرده بود، در گوشه ذهن داشت ولی با آمدن پین، پیچ و مهره‌های شل‌شده این سیستم سفت شد و این دو نفر با هم، این سیستم را به بی‌نقص‌ترین شکل ممکن پیاده کردند. کاری که سایر مربیان لیگ برتری در انجام بازی با دفاع سه نفره نتوانستند انجامش دهند، تبدیل به نقطه قوت استقلال شد.

ذهنیت برنده

بازی‌کردن در تیم‌های بزرگ برای بسیاری از بازیکنان سخت و دشوار است. حالا سرمربی‌بودن در این تیم‌ها به‌ویژه در تیم‌هایی که طرفداران زیادی دارد سخت‌تر هم هست. این موضوع را فرهاد مجیدی و تمام مربیانِ قبل از او که سر از استقلال درآورده بودند به خوبی می‌دانستند. هوادار صبر ایوب ندارد و واضح است که اگر سرمربی، دست پر زمین مسابقه را ترک نکند، با نارضایتی آنها مواجه می‌شود. اینجا باید کاراکتری قوی داشت؛ یکی روحیه و توانایی کارکردن در تیمی بزرگ و دیگری داشتن ذهنیت برنده برای انتقال این روحیه به بازیکنان که آنها را به کسب سه امتیاز تهییج کند. این کار را فرهاد مجیدی در این فصل به خوبی انجام داد. او پشت بازیکنانش ایستاد و هر بار که کار گره خورد به جای تسلیم‌شدن در جست‌وجوی راه‌حل رفت. تعویض‌های شاهکار او که برایش گل‌های ارزشمند و فراوانی داشتند نمونه‌ای از این ذهنیت برنده و البته ذهن تسلیم‌ناپذیر فرهاد مجیدی در این فصل بود. نهایتا مجموع این اتفاقات به علاوه سروسامان یافتن مدیریت این باشگاه دست به دست هم داد تا کام نیمی از هواداران فوتبال شیرین شود. هرچند سهم بیشتر این شیرینی باید نصیب سرمربی شود که از دوران هیجانی عبور کرد و در آستانه پختگی، تیمش را بست، آن را پروراند و مزدش را گرفت: نوش جان فرهاد مجیدی.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها