فضاهای بیدفاع تهران
عیسی برتاو
اظهارنظر اخیر شورای شهر تهران مبنی بر وجود 26 هزار نقطه ناامن با استناد به تحقیق انجامشده نمیتواند دور از واقعیت باشد؛ ولی حساسیتهای ایجادشده ناشی از دو عامل است: یک، اظهارنظر درخصوص ناامنی از طرف نهادی صورت گرفته که در پروسه پیشگیری از جرم جایگاه مستحکمی ندارد (که باید داشته باشد) و دوم، اختلاف بر سر اینکه نقطه جرم را چگونه تعریف کنیم. به نظر میرسد واحد تحلیل تحقیق کاملا گویاست و هیچ سوءبرداشتی دراینباره نباید به وجود بیاید. همچنین این پژوهش قصد متهمکردن نهادهای مرتبط با امنیت شهری به کمکاری را ندارد؛ چون درخصوص طراحی شهری و امنیت هیچگونه نقشه راهی برای هماهنگی بین نهادها قبل از ساختوساز در ایران وجود ندارد تا مناطق بیدفاع کمتری ساخته شود؛ بنابراین پلیس مقصر اصلی در نبود ناامنی در این مناطق نیست، بلکه بعد از بیتوجهی به اصول فیزیکی فضاهای قابل دفاع پای پلیس برای حفظ امنیت به این مناطق کشیده خواهد شد. پس اکنون این مناطق با توجه به اینکه ساخته شدهاند، بدون شک حفظ امنیت آنها میتواند هزینهبر باشد؛ مگر اینکه نقاطی مانند پلهای عابر پیاده که بهتازگی کارزاری علیه آنها شکل گرفته است که میتوان پوشش دور پل و همچنین بنرهای تبلیغاتی را برای دید بیشتر حذف کرد یا اینکه مناطق تاریک را با چراغانیکردن بهبود بخشید؛ ولی درخصوص سایر نقاط فیزیکی شاید نتوان بهسادگی غیرقابل دفاع بودن فضا را کمرنگتر کرد. درخصوص تحقیق انجامشده چند نکته مهم وجود دارد. مورد اول به فضاهای بیدفاع اشاره میکند. در تحلیل نوین جغرافیای جرم دیگر مناطق و محلات کلان درخصوص حفظ امنیت موضوعیت ندارند، بلکه مناطق در سطح خرد مانند چهارراهها، پلهای عابر پیاده، رستورانها و... موضوع تحلیل جرم هستند؛ به این دلیل در ابتدا بیان شد که اظهارنظر انجامشده امکان تأیید دارد. برای مثال ممکن است پلیس بتواند امنیت کامل منطقه بیستم تهران را حفظ کند، اما تمام جرائم و احساس ناامنی در یک تقاطع یا در یک پل هوایی رخ دهند. دوم اینکه تفاوت جنسیتی در تصور از ناامنی وجود دارد. در واقع این تحقیق به جای پرداختن به موضوع الگوی رفتاری بزهکاران، الگوی رفتاری قربانیان را مورد تحلیل قرار داده است. در تحلیلهای نوین جرم نمیتوان صرفا افزایش یا کاهش بزهکاران را محور تحلیل امنیت شهری قرار داد. تحقیق انجامیافته از جرمشناسی کلاسیک و بزهکارمحور فاصله میگیرد و واحد تحلیل قربانیمحور را در پژوهش میگنجاند و به موضوع تنوع قربانیان اشاره دارد. این حقیقت دارد که بدون تلاقی بزهکار و قربانی در فضا و زمان خاص، جرم رخ نخواهد داد؛ ولی محوریت این پژوهش بر اساس تصور قربانیان از جرم و اصول ساخت فضاهای قابل دفاع است. به نظر میرسد تحقیق انجامشده صرفا بعد فیزیکی جرم را هدف قرار داده است، اما نمیتوان تغییر سبک زندگی و مسائل اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر را نیز در تغییر نوع قربانیان در تهران و همچنین جابهجایی فضایی و زمانی جرائم با توجه به این تغییرات مورد توجه قرار نداد. در پایان به نظر میرسد یکی از وسیعترین تحقیقات انجامشده درخصوص جرم بر اساس رویکرد محیطی در کشور است و امید است این پژوهش صرفا به مجادلهای بر سر رقم ارائهشده ختم نشود و بتواند باب همکاری چند نهاد و ایجاد رویکرد جامع محیطی درخصوص پیشگیری از جرم را فراهم کند. همچنین نه شهرداری و نهادهای مرتبط با ساختوساز شانه از مسئولیت پیشگیری از جرم خالی کنند، نه نهادهای مسئول مستقیم درگیر با پیشگیری از جرم، تحقیقات انجامشده از سوی این نهادها را کمرنگ جلوه دهند.
اظهارنظر اخیر شورای شهر تهران مبنی بر وجود 26 هزار نقطه ناامن با استناد به تحقیق انجامشده نمیتواند دور از واقعیت باشد؛ ولی حساسیتهای ایجادشده ناشی از دو عامل است: یک، اظهارنظر درخصوص ناامنی از طرف نهادی صورت گرفته که در پروسه پیشگیری از جرم جایگاه مستحکمی ندارد (که باید داشته باشد) و دوم، اختلاف بر سر اینکه نقطه جرم را چگونه تعریف کنیم. به نظر میرسد واحد تحلیل تحقیق کاملا گویاست و هیچ سوءبرداشتی دراینباره نباید به وجود بیاید. همچنین این پژوهش قصد متهمکردن نهادهای مرتبط با امنیت شهری به کمکاری را ندارد؛ چون درخصوص طراحی شهری و امنیت هیچگونه نقشه راهی برای هماهنگی بین نهادها قبل از ساختوساز در ایران وجود ندارد تا مناطق بیدفاع کمتری ساخته شود؛ بنابراین پلیس مقصر اصلی در نبود ناامنی در این مناطق نیست، بلکه بعد از بیتوجهی به اصول فیزیکی فضاهای قابل دفاع پای پلیس برای حفظ امنیت به این مناطق کشیده خواهد شد. پس اکنون این مناطق با توجه به اینکه ساخته شدهاند، بدون شک حفظ امنیت آنها میتواند هزینهبر باشد؛ مگر اینکه نقاطی مانند پلهای عابر پیاده که بهتازگی کارزاری علیه آنها شکل گرفته است که میتوان پوشش دور پل و همچنین بنرهای تبلیغاتی را برای دید بیشتر حذف کرد یا اینکه مناطق تاریک را با چراغانیکردن بهبود بخشید؛ ولی درخصوص سایر نقاط فیزیکی شاید نتوان بهسادگی غیرقابل دفاع بودن فضا را کمرنگتر کرد. درخصوص تحقیق انجامشده چند نکته مهم وجود دارد. مورد اول به فضاهای بیدفاع اشاره میکند. در تحلیل نوین جغرافیای جرم دیگر مناطق و محلات کلان درخصوص حفظ امنیت موضوعیت ندارند، بلکه مناطق در سطح خرد مانند چهارراهها، پلهای عابر پیاده، رستورانها و... موضوع تحلیل جرم هستند؛ به این دلیل در ابتدا بیان شد که اظهارنظر انجامشده امکان تأیید دارد. برای مثال ممکن است پلیس بتواند امنیت کامل منطقه بیستم تهران را حفظ کند، اما تمام جرائم و احساس ناامنی در یک تقاطع یا در یک پل هوایی رخ دهند. دوم اینکه تفاوت جنسیتی در تصور از ناامنی وجود دارد. در واقع این تحقیق به جای پرداختن به موضوع الگوی رفتاری بزهکاران، الگوی رفتاری قربانیان را مورد تحلیل قرار داده است. در تحلیلهای نوین جرم نمیتوان صرفا افزایش یا کاهش بزهکاران را محور تحلیل امنیت شهری قرار داد. تحقیق انجامیافته از جرمشناسی کلاسیک و بزهکارمحور فاصله میگیرد و واحد تحلیل قربانیمحور را در پژوهش میگنجاند و به موضوع تنوع قربانیان اشاره دارد. این حقیقت دارد که بدون تلاقی بزهکار و قربانی در فضا و زمان خاص، جرم رخ نخواهد داد؛ ولی محوریت این پژوهش بر اساس تصور قربانیان از جرم و اصول ساخت فضاهای قابل دفاع است. به نظر میرسد تحقیق انجامشده صرفا بعد فیزیکی جرم را هدف قرار داده است، اما نمیتوان تغییر سبک زندگی و مسائل اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر را نیز در تغییر نوع قربانیان در تهران و همچنین جابهجایی فضایی و زمانی جرائم با توجه به این تغییرات مورد توجه قرار نداد. در پایان به نظر میرسد یکی از وسیعترین تحقیقات انجامشده درخصوص جرم بر اساس رویکرد محیطی در کشور است و امید است این پژوهش صرفا به مجادلهای بر سر رقم ارائهشده ختم نشود و بتواند باب همکاری چند نهاد و ایجاد رویکرد جامع محیطی درخصوص پیشگیری از جرم را فراهم کند. همچنین نه شهرداری و نهادهای مرتبط با ساختوساز شانه از مسئولیت پیشگیری از جرم خالی کنند، نه نهادهای مسئول مستقیم درگیر با پیشگیری از جرم، تحقیقات انجامشده از سوی این نهادها را کمرنگ جلوه دهند.