از جداافتادگی و تبعید
شرق: «اتوبوس که با کنارههای خمیدهاش به حیوان غولآسای لاکدار و گوژپشتی میمانست از پشت درختزارها پدیدار شد. ابتدا گرد و غبار و دودش را نمایان کرد و بعد هیکلش را. غرش شبشکاف اتوبوس پیش از خودش از راه رسیده بود. سنگینسنگین نزدیک شد. با صدایی غریب همچون خرناس سگ خیابانی خسته و محزونی پیش روی جمعیت منتظر ایستاد. چند ساعتی از نیمهشب گذشته و کوچههای نیده از سرما یخ زده بود. آدمهای سرمازده، گویی ترسان از رمدادن حیوانی وحشی، بیحرکت سر جایشان ایستاده بودند. اتوبوس که رسید، مردان و زنان، بچهها، جلوپلاسها، گونیها، بقچهها، زنبیلها و چمدانها به حرکت درآمدند. بچهها روان به دنبال مادران، کودکان با مف خشکیده روی صورتشان، پدران مشغول بستن بقچهها روی باربند اتوبوس، سربازان سرتراشیده در گوشهای سرگرم سیگارپیچیدن و پدربزرگان تکیهزده به اتوبوس، سکوت گسترده بر سرمای گزنده شب را بر هم زدند و محشری به پا کردند». رمان «دیگران» نوشته ماهر اونسال اریش اینطور آغاز میشود. این کتاب که بهتازگی با ترجمه مژده الفت در نشر نو منتشر شده، روایتی است از کوچهای اجباری و غریب آدمهایی که برخلاف اراده و میلشان باید محل
زندگیشان را ترک کنند.
ماهر اونسال اریش از نویسندگان معاصر ترکیه است که در مقایسه با دیگر نویسندگان ترکیه کمتر شناخته شده است. مترجم «دیگران» در بخشی از یادداشت ابتداییاش درباره ترجمه کتابی از این نویسنده ترک نوشته: «هدف از ترجمه آثار نویسندگان معاصر ترکیه آشنایی مخاطبان ایرانی است با آثار آندسته از نویسندگان کشور همسایه که نامشان کمتر شنیده شده است. معیار انتخاب کتابها میزان استقبال صاحبنظران ترکیه از کتاب، نگاه مثبت منتقدان و اهالی ادبیات آن کشور، کسب جوایز ادبی و البته سلیقه شخصی مترجم است. گرچه ماهر اونسال اریش دستکم برای مخاطبان پیگیر نشریات ادبی، نامی آشناست، چراکه تاکنون چند داستان کوتاه او به همت مترجم گرامی، مرتضی هاشمی، ترجمه و در مجلات منتشر شده و بازخوردهای مثبتی داشته است و بیشک این نکته نیز در انتخاب اثر این نویسنده برای ترجمه تأثیرگذار بوده است.»
اونسال اریش تاکنون چندین رمان و مجموعهداستان منتشر کرده و یکی از مجموعهداستانهایش در سال 2014 برنده جایزه ادبی سعید فائیک هم شده است. در کتاب «دیگران»، ردی از وضعیت حاکم بر ترکیه در سالهای دهه 60 دیده میشود. آنطور که مترجم هم نوشته و در همان سطرهای آغازین رمان دیده میشود، داستان با «ریشهکنشدن از زادگاه، کوچ و سفری پرزحمت» شروع میشود و با احساسی از بیگانگی و هراس در خانهای رازآلود و پرماجرا در استانبول ادامه پیدا میکند: «نویسنده ضمن به تصویر کشیدن نحوه زندگی و تفکر مردم در آن سالها و مواجههشان با خرافات و واقعیات، فضای سیاسی را نیز با ظرافت ترسیم میکند -از اشاراتش به دوران مندرس و احزاب گوناگون آن دوران تا کوچ اجباری یونانیان مقیم ترکیه بعد از ماجرای سپتامبر 1960، که نقطه پایانی است بر سالها همسایگی و دلبستگی». در ابتدای هر فصل کتاب، شعری از ناظم حکمت آمده که پیوندی با وقایع داستان دارد. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «کمتر از یک ساعت بعد به اولوس، میدان هرگله، رسیدند. میدان شلوغ بود. نه فقط پر از آدم که از هر چیزی که جسمیت داشت. تکاپو و داد و فریاد سراسر محل را به محشر بدل کرده بود. از
سویی صدای دادزدنها، مسافرخبرکنها و رانندهها، از سوی دیگر بعبع گوسفندان، شیهه اسبان سرکش کالسکهها، غلتزدن سگهای گر، حرکت پرصدا و پرگرد و خاک ماشینهای شخصی، غرش اتوبوسهای بینشهری، تلقتولوق اتوبوسهای برقی شاخدار، سیمیتفروشها، آبفروشها، معجونفروشها، نمدفروشها و تسبیحفروشها، همه و همه آنجا بودند، گویی تمام ساکنان دنیا جمع شده بودند آنجا. آقافخرالدین بچههای خوابآلود را یکییکی پیاده کرد. بچهها که گیج، متعحب، هراسان و بیخواب بودند مدتی محو تماشا شدند. تماشای آپارتمانهای دوردست، جمعیت، بساط فروشندهها، خیل پایانناپذیر ماشینها، درختزار روبهرو، آب جهنده از فوارهها با ارتفاعی بیش از درختان، آدمهایی با کتوشلوارهای اتوشده، با کلاهها و کیفها».
ماهر اونسال اریش در «دیگران» به بخشهایی از جامعه توجه کرده که سیر وقایع اجتماعی و سیاسی بیشترین تأثیر را در زندگیشان میگذارد اما اغلب نادیده گرفته میشوند و در روایت رسمی جایی ندارند. آدمهای این رمان، آدمهای معمولیاند که بحرانی بیرون از اراده شخصیشان زندگی آنها را بحرانی کرده و نظم همیشگی و روزمرهشان به هم خورده است. آنها برای ادامه زندگی باید مکانی را که در آن به سر میبرند، ترک کنند و به مکانی دیگر بروند که شناختی از آن ندارند. این کتاب «داستان کندوکاو دقیق زمینههای روانشناختی و اجتماعی جامعهای» است که تغییر و تحولات سیاسی را پشت سر گذاشته و تبعات اجتماعی آن لایههای مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.
شرق: «اتوبوس که با کنارههای خمیدهاش به حیوان غولآسای لاکدار و گوژپشتی میمانست از پشت درختزارها پدیدار شد. ابتدا گرد و غبار و دودش را نمایان کرد و بعد هیکلش را. غرش شبشکاف اتوبوس پیش از خودش از راه رسیده بود. سنگینسنگین نزدیک شد. با صدایی غریب همچون خرناس سگ خیابانی خسته و محزونی پیش روی جمعیت منتظر ایستاد. چند ساعتی از نیمهشب گذشته و کوچههای نیده از سرما یخ زده بود. آدمهای سرمازده، گویی ترسان از رمدادن حیوانی وحشی، بیحرکت سر جایشان ایستاده بودند. اتوبوس که رسید، مردان و زنان، بچهها، جلوپلاسها، گونیها، بقچهها، زنبیلها و چمدانها به حرکت درآمدند. بچهها روان به دنبال مادران، کودکان با مف خشکیده روی صورتشان، پدران مشغول بستن بقچهها روی باربند اتوبوس، سربازان سرتراشیده در گوشهای سرگرم سیگارپیچیدن و پدربزرگان تکیهزده به اتوبوس، سکوت گسترده بر سرمای گزنده شب را بر هم زدند و محشری به پا کردند». رمان «دیگران» نوشته ماهر اونسال اریش اینطور آغاز میشود. این کتاب که بهتازگی با ترجمه مژده الفت در نشر نو منتشر شده، روایتی است از کوچهای اجباری و غریب آدمهایی که برخلاف اراده و میلشان باید محل
زندگیشان را ترک کنند.
ماهر اونسال اریش از نویسندگان معاصر ترکیه است که در مقایسه با دیگر نویسندگان ترکیه کمتر شناخته شده است. مترجم «دیگران» در بخشی از یادداشت ابتداییاش درباره ترجمه کتابی از این نویسنده ترک نوشته: «هدف از ترجمه آثار نویسندگان معاصر ترکیه آشنایی مخاطبان ایرانی است با آثار آندسته از نویسندگان کشور همسایه که نامشان کمتر شنیده شده است. معیار انتخاب کتابها میزان استقبال صاحبنظران ترکیه از کتاب، نگاه مثبت منتقدان و اهالی ادبیات آن کشور، کسب جوایز ادبی و البته سلیقه شخصی مترجم است. گرچه ماهر اونسال اریش دستکم برای مخاطبان پیگیر نشریات ادبی، نامی آشناست، چراکه تاکنون چند داستان کوتاه او به همت مترجم گرامی، مرتضی هاشمی، ترجمه و در مجلات منتشر شده و بازخوردهای مثبتی داشته است و بیشک این نکته نیز در انتخاب اثر این نویسنده برای ترجمه تأثیرگذار بوده است.»
اونسال اریش تاکنون چندین رمان و مجموعهداستان منتشر کرده و یکی از مجموعهداستانهایش در سال 2014 برنده جایزه ادبی سعید فائیک هم شده است. در کتاب «دیگران»، ردی از وضعیت حاکم بر ترکیه در سالهای دهه 60 دیده میشود. آنطور که مترجم هم نوشته و در همان سطرهای آغازین رمان دیده میشود، داستان با «ریشهکنشدن از زادگاه، کوچ و سفری پرزحمت» شروع میشود و با احساسی از بیگانگی و هراس در خانهای رازآلود و پرماجرا در استانبول ادامه پیدا میکند: «نویسنده ضمن به تصویر کشیدن نحوه زندگی و تفکر مردم در آن سالها و مواجههشان با خرافات و واقعیات، فضای سیاسی را نیز با ظرافت ترسیم میکند -از اشاراتش به دوران مندرس و احزاب گوناگون آن دوران تا کوچ اجباری یونانیان مقیم ترکیه بعد از ماجرای سپتامبر 1960، که نقطه پایانی است بر سالها همسایگی و دلبستگی». در ابتدای هر فصل کتاب، شعری از ناظم حکمت آمده که پیوندی با وقایع داستان دارد. در بخشی دیگر از رمان میخوانیم: «کمتر از یک ساعت بعد به اولوس، میدان هرگله، رسیدند. میدان شلوغ بود. نه فقط پر از آدم که از هر چیزی که جسمیت داشت. تکاپو و داد و فریاد سراسر محل را به محشر بدل کرده بود. از
سویی صدای دادزدنها، مسافرخبرکنها و رانندهها، از سوی دیگر بعبع گوسفندان، شیهه اسبان سرکش کالسکهها، غلتزدن سگهای گر، حرکت پرصدا و پرگرد و خاک ماشینهای شخصی، غرش اتوبوسهای بینشهری، تلقتولوق اتوبوسهای برقی شاخدار، سیمیتفروشها، آبفروشها، معجونفروشها، نمدفروشها و تسبیحفروشها، همه و همه آنجا بودند، گویی تمام ساکنان دنیا جمع شده بودند آنجا. آقافخرالدین بچههای خوابآلود را یکییکی پیاده کرد. بچهها که گیج، متعحب، هراسان و بیخواب بودند مدتی محو تماشا شدند. تماشای آپارتمانهای دوردست، جمعیت، بساط فروشندهها، خیل پایانناپذیر ماشینها، درختزار روبهرو، آب جهنده از فوارهها با ارتفاعی بیش از درختان، آدمهایی با کتوشلوارهای اتوشده، با کلاهها و کیفها».
ماهر اونسال اریش در «دیگران» به بخشهایی از جامعه توجه کرده که سیر وقایع اجتماعی و سیاسی بیشترین تأثیر را در زندگیشان میگذارد اما اغلب نادیده گرفته میشوند و در روایت رسمی جایی ندارند. آدمهای این رمان، آدمهای معمولیاند که بحرانی بیرون از اراده شخصیشان زندگی آنها را بحرانی کرده و نظم همیشگی و روزمرهشان به هم خورده است. آنها برای ادامه زندگی باید مکانی را که در آن به سر میبرند، ترک کنند و به مکانی دیگر بروند که شناختی از آن ندارند. این کتاب «داستان کندوکاو دقیق زمینههای روانشناختی و اجتماعی جامعهای» است که تغییر و تحولات سیاسی را پشت سر گذاشته و تبعات اجتماعی آن لایههای مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار داده است.