در حاشيه كتاب «شرقيات شكسپير» سيروس غني با ترجمه مصطفي حسيني
شكسپیر و جادوي سرزمينهاي دوردست
پیام حیدرقزوینی
اولین نمایشنامه کاملی که از ویلیام شکسپیر به فارسی ترجمه شد، «رامکردن زن سرکش» بود با ترجمه حسینقلی سالور (عمادالسلطنه) در سال 1278 كه البته به سیاق اغلب ترجمههای آن دوران، این ترجمه نیز از روی متن فرانسه انجام شده بود. در واقع شکسپیر را پس از مولیر میتوان از اولین نمایشنامهنامهنویسان مهم غربی دانست که آثارش به فارسی ترجمه شد و بر نمایشنامهنویسی آن سالهای ایران تأثیر گذاشت.
اما بر اساس آنچه در آثار خود شکسپیر دیده میشود، او پیش از آنکه در ایران شناخته شود، ایران را میشناخته است. این موضوعی است که سیروس غنی به آن توجه داشته و در یکی از آثارش، که با عنوان «شرقیات شکسپیر» با ترجمه مصطفی حسینی به فارسی منتشر شده، به آن پرداخته است. سیروس غنی در این كتاب به این موضوع پرداخته كه شكسپیر چگونه و در چه روندی از شرق و مشخصا ایران آن دوران شناخت پیدا كرده است.
این كتاب گامی مهم در زمینه ادبیات تطبیقی است و نشان میدهد كه بخشی از اطلاعات شكسپیر درباره جهان شرق و مشخصا ایران بهواسطه خواندن سفرنامههای جهانگردان همعصرش و همچنین شنیدههای اوست: «اولینبار فردی انگلیسی در 1562، دو سال قبل از تولد شكسپیر، از ایران دیدار كرد. تداوم مناسبات فیمابین انگلستان و ایران امید به روابط تجاری سودآور و اتحاد نظامی محتمل علیه تركان عثمانی را در دلها زنده كرد. دو ماجراجوی انگلیسی، آنتونی و رابرت شرلی، سالیان متمادی و تا حد امكان به برقراری این روابط كمك كردند، و داستان آنها از نظر بزرگترین نمایشنامهنویس انگلستان دور نماند».
غنی در كتابش تلاش كرده «بهرههای خلاقانه شكسپیر» از جهان شرق را نشان دهد. او نخست به سراغ زندگی و آثار شكسپیر رفته و به اختصار به آن پرداخته است. سپس از خاندانهایی نوشته كه میكوشیدند به روابط ایران و انگلستان در عصری پرآشوب شكل دهند. غنی در مقدمهاش شكسپیر را فرزند زمانهاش نامیده است؛ با دغدغههای تأمین معاش خانواده، امنیت مالی و حسن قبول عام: «علایقش نیز پچپچهها و شایعههایی بود كه در تماشاخانه گلوب، در میخانه مرمید، و در خیابانهای لندن بر سر زبانها بود. آن دغدغهها همچنین شامل دسیسههای درباری و فعالیتهای سیاسی میشد كه به نمایشنامههایش غنا و ژرفا میبخشید. بیگمان او نیك میدانست كه دیگر سرزمینها و فرهنگها در روزگار ماجراهای اكتشافی و اقدامات تهورآمیز تجاری درازدامن جزء علایق عام بودند». غنی شناخت شكسپیر از ایران روزگارش را در زمینه تاریخیاش نشانده است. در این بستر تاریخی، شخصیتهایی چون ارل اسكس و برادران شرلی و نیز ارل ساوتهمپتون، ممدوح شكسپیر و مرید ارل اسكس، نقشی عمده بازی كردند: «اسكس افزون بر ماجراجوییهای نظامی به تجارت نیز علاقهمند بود. آنچه به موضوع این كتاب مربوط میشود حمایت
وی از سفر برادران شرلی به ایران است. مأموریت آسان این بود كه ایرانیان را متقاعد كنند تا با تركان بجنگند و تجارت و امكانات تجاری بین انگلستان و ایران را نیز ارزیابی كنند. برادران شرلی اشخاص معروفی در لندن شدند و عامه مردم ماجراهای آنها را دنبال میكردند. شكسپیر برای مخاطبان عام تئاتر مینوشت و با اینكه برخی تلمیحات كلاسیك او احتمالا برای آنان نامفهوم بود، ولی اشارات معاصر را به احتمال قوی میفهمیدند. شكسپیر برای مخاطبان اسم افراد و مكانها و داستانهایی را از شرق به ارمغان آورد كه درباره زمانها و مكانهای گونهگون، برخی آشنا، بعضی نهچندان معروف، بود ولی غرض از همه آنها جلب توجه و سرگرم كردن عامه مخاطبان بود».
همانطوركه اشاره شد، كتاب در آغاز و به اختصار به زندگی و آثار شكسپیر پرداخته است. فصلهای بعدی كتاب به خاندان تئودور و حكومت صفوی اختصاص دارد چرا كه زمانه شكسپیر مصادف است با خاندان تئودور و سلسله صفوی. فصل دیگر كتاب به سفر سیاحان به ایران و روابط تجاری میان كشورها توجه كرده است. غنی میگوید كه شكسپیر به سفرهای هموطنانش علاقهمند بود و در چند نمایشنامهاش به تفصیل یا اختصار به تجارت و معامله خارجی اشاره كرده است. به این ترتیب او میبایست كتابها و رسالههایی درباره سفرهای برادران شرلی به طور خاص خوانده باشد. غنی در فصلی از كتاب به آشنایی شكسپیر با برادران شرلی اشاره كرده و درباره این آشنایی نوشته: «حتی شاید شكسپیر از خاستگاه سفر دریایی برادران شرلی آگاه بوده است؛ زیرا آن به ارل اسكس مربوط میشد كه با ساوتهمپتون، حامی و ممدوح شكسپیر، رابطه نزدیكی داشت. به احتمال زیاد شكسپیر ارل ساوتهمپتون را پیشتر در تماشاخانه دیده بود. ارل ساوتهمپتون مانند بت ذهنیاش ارل اسكس تئاترروِ پرشوری بود». شكسپیر مشخصا در «كمدی اشتباهات»، «رنج بیهوده عشق»، «تاجر ونیزی»، «اتللو» و «طوفان» به تجارت و معاملههای خارجی توجه
نشان داده است. غنی در فصل پایانی كتاب به طور خلاصه به تعدادی از نمایشنامههای شكسپیر پرداخته و به تلمیحات مكرر آنها به شرق و ایران اشاره كرده است: «امور بیگانه و غریب شكسپیر را مسحور میكرد. نمایشنامههای او سرشار است از تلمیحات به سرزمینهای دوردست، اجناس خارجی، مصنوعات و فرهنگهای نامتعارف... وی سفیران مراكشی و روسی و كالیبان و كاریب جزیرهنشین را بر روی صحنه نشان میدهد. او از عطرهای عربستان... نقاب زنان هندی... فرایند پویای تعامل بین فرهنگهای روم و مصر در آنتونی و كلئوپاترا؛ جزیرهنشین بومی و استعمارگر در طوفان؛ و مرد سفید و عرب مغربی در اتللو سخن میگوید». غنی میگوید اهداف و مقاصد اشارههای شكسپیر متفاوتاند و برخی به پیرنگ، برخی به تصاویر و پارهای هم به علایق و آرای معاصر مرتبطاند. او برای نشاندادن این تلمیحات در نمایشنامههای شكسپیر توضیحاتی در كتابش آورده است.
مترجم كتاب در مقالهای كه چندی پیش در «مطالعات بینرشتهای ادبیات، هنر و علوم انسانی» درباره كتاب غنی نوشته بود، با مروری بر كتاب به چند مورد از نواقص كار غنی هم اشاره كرده بود. از جمله به این نكته كه در بخش تلمیحات شكسپیر به ایران، یك مورد از چشم غنی دور مانده و آن اشاره به پارت در نمایشنامه ژولیوس سزار است: «كاسیوس (به پینداروس): پایین بیا، بیش از این نگاه مكن./ آه! چقدر ترسویام كه چندان زنده بمانم/ كه ببینم بهترین دوستم را در برابر چشمانم به اسارت گرفتهاند./ (پینداروس پایین میآید) مردك بیا اینجا: من تو را در پارت به اسیری گرفتم...». نكته دیگری كه مترجم كتاب به آن اشاره كرده، این است كه در كتاب غنی مشخص نشده كه شكسپیر اطلاعاتش را درباره شرق و ایران پس از اسلام از طریق خواندن كدام سفرنامهها به دست آورده است. او در ترجمه «شرقیات شكسپیر» افزودهها و پانوشتهای زیادی نیز به آن اضافه كرده كه به درك بهتر كتاب كمك میكند.
اولین نمایشنامه کاملی که از ویلیام شکسپیر به فارسی ترجمه شد، «رامکردن زن سرکش» بود با ترجمه حسینقلی سالور (عمادالسلطنه) در سال 1278 كه البته به سیاق اغلب ترجمههای آن دوران، این ترجمه نیز از روی متن فرانسه انجام شده بود. در واقع شکسپیر را پس از مولیر میتوان از اولین نمایشنامهنامهنویسان مهم غربی دانست که آثارش به فارسی ترجمه شد و بر نمایشنامهنویسی آن سالهای ایران تأثیر گذاشت.
اما بر اساس آنچه در آثار خود شکسپیر دیده میشود، او پیش از آنکه در ایران شناخته شود، ایران را میشناخته است. این موضوعی است که سیروس غنی به آن توجه داشته و در یکی از آثارش، که با عنوان «شرقیات شکسپیر» با ترجمه مصطفی حسینی به فارسی منتشر شده، به آن پرداخته است. سیروس غنی در این كتاب به این موضوع پرداخته كه شكسپیر چگونه و در چه روندی از شرق و مشخصا ایران آن دوران شناخت پیدا كرده است.
این كتاب گامی مهم در زمینه ادبیات تطبیقی است و نشان میدهد كه بخشی از اطلاعات شكسپیر درباره جهان شرق و مشخصا ایران بهواسطه خواندن سفرنامههای جهانگردان همعصرش و همچنین شنیدههای اوست: «اولینبار فردی انگلیسی در 1562، دو سال قبل از تولد شكسپیر، از ایران دیدار كرد. تداوم مناسبات فیمابین انگلستان و ایران امید به روابط تجاری سودآور و اتحاد نظامی محتمل علیه تركان عثمانی را در دلها زنده كرد. دو ماجراجوی انگلیسی، آنتونی و رابرت شرلی، سالیان متمادی و تا حد امكان به برقراری این روابط كمك كردند، و داستان آنها از نظر بزرگترین نمایشنامهنویس انگلستان دور نماند».
غنی در كتابش تلاش كرده «بهرههای خلاقانه شكسپیر» از جهان شرق را نشان دهد. او نخست به سراغ زندگی و آثار شكسپیر رفته و به اختصار به آن پرداخته است. سپس از خاندانهایی نوشته كه میكوشیدند به روابط ایران و انگلستان در عصری پرآشوب شكل دهند. غنی در مقدمهاش شكسپیر را فرزند زمانهاش نامیده است؛ با دغدغههای تأمین معاش خانواده، امنیت مالی و حسن قبول عام: «علایقش نیز پچپچهها و شایعههایی بود كه در تماشاخانه گلوب، در میخانه مرمید، و در خیابانهای لندن بر سر زبانها بود. آن دغدغهها همچنین شامل دسیسههای درباری و فعالیتهای سیاسی میشد كه به نمایشنامههایش غنا و ژرفا میبخشید. بیگمان او نیك میدانست كه دیگر سرزمینها و فرهنگها در روزگار ماجراهای اكتشافی و اقدامات تهورآمیز تجاری درازدامن جزء علایق عام بودند». غنی شناخت شكسپیر از ایران روزگارش را در زمینه تاریخیاش نشانده است. در این بستر تاریخی، شخصیتهایی چون ارل اسكس و برادران شرلی و نیز ارل ساوتهمپتون، ممدوح شكسپیر و مرید ارل اسكس، نقشی عمده بازی كردند: «اسكس افزون بر ماجراجوییهای نظامی به تجارت نیز علاقهمند بود. آنچه به موضوع این كتاب مربوط میشود حمایت
وی از سفر برادران شرلی به ایران است. مأموریت آسان این بود كه ایرانیان را متقاعد كنند تا با تركان بجنگند و تجارت و امكانات تجاری بین انگلستان و ایران را نیز ارزیابی كنند. برادران شرلی اشخاص معروفی در لندن شدند و عامه مردم ماجراهای آنها را دنبال میكردند. شكسپیر برای مخاطبان عام تئاتر مینوشت و با اینكه برخی تلمیحات كلاسیك او احتمالا برای آنان نامفهوم بود، ولی اشارات معاصر را به احتمال قوی میفهمیدند. شكسپیر برای مخاطبان اسم افراد و مكانها و داستانهایی را از شرق به ارمغان آورد كه درباره زمانها و مكانهای گونهگون، برخی آشنا، بعضی نهچندان معروف، بود ولی غرض از همه آنها جلب توجه و سرگرم كردن عامه مخاطبان بود».
همانطوركه اشاره شد، كتاب در آغاز و به اختصار به زندگی و آثار شكسپیر پرداخته است. فصلهای بعدی كتاب به خاندان تئودور و حكومت صفوی اختصاص دارد چرا كه زمانه شكسپیر مصادف است با خاندان تئودور و سلسله صفوی. فصل دیگر كتاب به سفر سیاحان به ایران و روابط تجاری میان كشورها توجه كرده است. غنی میگوید كه شكسپیر به سفرهای هموطنانش علاقهمند بود و در چند نمایشنامهاش به تفصیل یا اختصار به تجارت و معامله خارجی اشاره كرده است. به این ترتیب او میبایست كتابها و رسالههایی درباره سفرهای برادران شرلی به طور خاص خوانده باشد. غنی در فصلی از كتاب به آشنایی شكسپیر با برادران شرلی اشاره كرده و درباره این آشنایی نوشته: «حتی شاید شكسپیر از خاستگاه سفر دریایی برادران شرلی آگاه بوده است؛ زیرا آن به ارل اسكس مربوط میشد كه با ساوتهمپتون، حامی و ممدوح شكسپیر، رابطه نزدیكی داشت. به احتمال زیاد شكسپیر ارل ساوتهمپتون را پیشتر در تماشاخانه دیده بود. ارل ساوتهمپتون مانند بت ذهنیاش ارل اسكس تئاترروِ پرشوری بود». شكسپیر مشخصا در «كمدی اشتباهات»، «رنج بیهوده عشق»، «تاجر ونیزی»، «اتللو» و «طوفان» به تجارت و معاملههای خارجی توجه
نشان داده است. غنی در فصل پایانی كتاب به طور خلاصه به تعدادی از نمایشنامههای شكسپیر پرداخته و به تلمیحات مكرر آنها به شرق و ایران اشاره كرده است: «امور بیگانه و غریب شكسپیر را مسحور میكرد. نمایشنامههای او سرشار است از تلمیحات به سرزمینهای دوردست، اجناس خارجی، مصنوعات و فرهنگهای نامتعارف... وی سفیران مراكشی و روسی و كالیبان و كاریب جزیرهنشین را بر روی صحنه نشان میدهد. او از عطرهای عربستان... نقاب زنان هندی... فرایند پویای تعامل بین فرهنگهای روم و مصر در آنتونی و كلئوپاترا؛ جزیرهنشین بومی و استعمارگر در طوفان؛ و مرد سفید و عرب مغربی در اتللو سخن میگوید». غنی میگوید اهداف و مقاصد اشارههای شكسپیر متفاوتاند و برخی به پیرنگ، برخی به تصاویر و پارهای هم به علایق و آرای معاصر مرتبطاند. او برای نشاندادن این تلمیحات در نمایشنامههای شكسپیر توضیحاتی در كتابش آورده است.
مترجم كتاب در مقالهای كه چندی پیش در «مطالعات بینرشتهای ادبیات، هنر و علوم انسانی» درباره كتاب غنی نوشته بود، با مروری بر كتاب به چند مورد از نواقص كار غنی هم اشاره كرده بود. از جمله به این نكته كه در بخش تلمیحات شكسپیر به ایران، یك مورد از چشم غنی دور مانده و آن اشاره به پارت در نمایشنامه ژولیوس سزار است: «كاسیوس (به پینداروس): پایین بیا، بیش از این نگاه مكن./ آه! چقدر ترسویام كه چندان زنده بمانم/ كه ببینم بهترین دوستم را در برابر چشمانم به اسارت گرفتهاند./ (پینداروس پایین میآید) مردك بیا اینجا: من تو را در پارت به اسیری گرفتم...». نكته دیگری كه مترجم كتاب به آن اشاره كرده، این است كه در كتاب غنی مشخص نشده كه شكسپیر اطلاعاتش را درباره شرق و ایران پس از اسلام از طریق خواندن كدام سفرنامهها به دست آورده است. او در ترجمه «شرقیات شكسپیر» افزودهها و پانوشتهای زیادی نیز به آن اضافه كرده كه به درك بهتر كتاب كمك میكند.