|

‌ناروا، برزخی بهشتی بین روسیه و اروپا

ناروا، شهر کوچک و زیبایی است؛ شهری آرام در کنار رودخانه‌ای قشنگ که قلعه‌ای باشکوه بر ساحل آن چمباتمه زده است. ما با قطار از تالین (پایتخت استونی) آمدیم؛

‌ناروا، برزخی بهشتی بین روسیه و اروپا

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

علی مرسلی

 

 

ناروا، شهر کوچک و زیبایی است؛ شهری آرام در کنار رودخانه‌ای قشنگ که قلعه‌ای باشکوه بر ساحل آن چمباتمه زده است. ما با قطار از تالین (پایتخت استونی) آمدیم؛ در مسیری سرسبز و پردرخت که کم‌کم ما را به شرقی‌ترین مرز استونی رساند. ایستگاه قطار ناروا قدیمی بود و درست بیرون آن یادمانی قرار دارد به نام Memento Mori؛ یادبودی برای قربانیان سرکوب‌های سیاسی شوروی؛ کسانی که بسیاری از آنان از همین ایستگاه به تبعید فرستاده شدند. تضاد‌ از همان ایستگاه به چشم می‌آید؛ نمادی علیه «مادر روس» شهر! این یادمان بخشی دردناک از تاریخ شهر را زنده نگه می‌دارد؛ یاد کسانی که امروز، در میان رفت‌وآمد مسافران، صدای‌شان همچنان شنیده می‌شود. در مجموع، حدود ۲۰ درصد جمعیت استونی در دوران شوروی دستگیر، تبعید یا کشته شدند و بسیاری از تبعیدشدگان ناروا از همین ایستگاهی که ما در آن پیاده شدیم، در سفری اجباری و ابدی راهی سیبری شدند.

از ایستگاه به سمت قلعه رفتیم؛ قلعه هرمان، باشکوه و مشرف به رودخانه نارواست. آن‌ سوی رودخانه، قلعه ایوان‌گراد در خاک روسیه قرار دارد و پرچم‌های روسیه بر فرازش برافراشته‌اند. در سوی ما، پرچم‌های استونی و اتحادیه اروپا در باد می‌رقصیدند. حس عجیبی بود؛ دو قلعه، روبه‌روی هم، یکی دژ اروپا و دیگری نماد روسیه‌ و رودی آرام و زیبا میان‌شان و ماهی‌گیرانی که فارغ از جنگ و تمایز دولت‌ها در حال ماهی‌گیری بودند.‌ این تقابل فقط نمادین نبود؛ ناروا شهری است که اگر روزی ناتو و روسیه مستقیما رویاروی هم شوند، بسیاری معتقدند نخستین میدان درگیری همین‌جا خواهد بود. روسیه یک «اسب تروا» هم در ناروا دارد؛ مردم شهر! حدود 90 درصد جمعیت ناروا روس‌تبار هستند؛ با زبان و پیوندهای فرهنگی گسترده با روسیه. در‌عین‌حال، به رفاه و آزادی اروپایی نیز خو کرده‌اند. زندگی این مردم، میان هویت ملی روسی و پاسپورت اروپایی، نوعی برزخ است؛ برزخی خوشایند؛ دست‌کم تا زمانی که صلح برقرار باشد.

از بالای برج قلعه، مردمی را می‌دیدیم که چمدان‌به‌دست، پیاده به سوی ایوان‌گراد می‌رفتند؛ گویی در اینجا انسان‌ها مادری پذیرا با آغوش باز در آن‌ سوی رودخانه دارند و پدری مهربان و ثروتمند در این‌ سو؛ و شاید هر دو را دوست دارند. ناروا همیشه شهری بوده که قدرت‌های بزرگ برای تصرفش رقابت کرده‌اند؛ از دانمارکی‌ها تا سوئدی‌ها و سپس روس‌ها. سرنوشت مردم این شهر همواره در سایه ارتش‌هایی رقم خورده که از دوردست و نزدیک آمده‌اند. در یک رستوران کوچک محلی، سُلیانکا سفارش دادیم. زن مهربان روس‌زبانی -که حتی یک کلمه انگلیسی نمی‌دانست-‌ برای‌مان نان سیاه آورد. سوپ، تکه‌های کوچک سوسیس داشت و کمی شور بود، اما خوش‌طعم و گرم‌کننده. کمی بعد، در یک فروشگاه، با جوانی که کمی انگلیسی بلد بود صحبت کردم. گفت: «بیشتر مردم ناروا اصلا استونیایی بلد نیستند؛ فقط روسی صحبت می‌کنند».

ناروا، شرقی‌ترین شهر استونی، شاید تنها نقطه اتحادیه اروپاست که بیش از ۹۰ درصد مردمش روس‌زبان‌ هستند و تنها چند قدم با روسیه فاصله دارند. اینجا شهری است که فرهنگش روسی است، اما شهروندانش، شهروندان استونی و اتحادیه اروپا محسوب می‌شوند. به همین دلیل، ناروا همیشه در خط تماس حساس میان اروپا و روسیه قرار دارد؛ جایی که سیاست، امنیت، هویت و زندگی روزمره در هم گره می‌خورند. پس از حمله روسیه به اوکراین، تحلیلگران اصطلاحی ساختند: «سناریوی ناروا»؛ یعنی اگر روسیه بخواهد اتحاد ناتو را بیازماید، شاید آغاز ماجرا از همین شهر مرزی و تصرف آن باشد. اما زندگی مردم ناروا ساده‌تر و انسانی‌تر از این تحلیل‌هاست. آنها احتمالا فقط می‌خواهند در آرامش زندگی کنند؛ در اروپا، اما با زبان و فرهنگ خودشان. در کافه‌ای کوچک نشسته بودیم و قهوه سفارش دادیم. چند دختر روس کافه را اداره می‌کردند. زیر لیوان‌ها، کاغذی با یک جمله قصار گذاشته بودند. از دختر پرسیدم چه نوشته؛ فقط گفت: «حرف خوب...». بعدتر کسی برایم ترجمه کرد: «در زندگی باید بفهمی که هر انسان راه خودش را می‌رود. آنها را قضاوت نکن، چون تو مسیری را که آنها پیموده‌اند، نرفته‌ای». و چقدر این جمله در ناروا واقعی‌تر به ‌نظر می‌رسد.‌ ما مسیر مردم ناروا و آدم‌های دو سوی این رودخانه را نرفته‌ایم؛ روس‌بودن یا اروپایی‌بودن، ‌هرچه انتخاب کنند، انتخابِ خودشان است.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.