دو آمریکایی در مشروطه: ویلیام دوتی و هوارد باسکرویل
جنبش مشروطه ایران (۱۲۸۵-۱۲۹۰ ه.ش) یکی از مهمترین تحولات سیاسی-اجتماعی تاریخ معاصر ایران بود که با هدف محدودکردن قدرت مطلقه پادشاهی و برقراری قانون اساسی شکل گرفت. تبریز، به دلیل موقعیت استراتژیک و وجود تجار و روشنفکران پیشرو، به یکی از کانونهای اصلی این جنبش تبدیل شد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
نسترن تربتی: جنبش مشروطه ایران (۱۲۸۵-۱۲۹۰ ه.ش) یکی از مهمترین تحولات سیاسی-اجتماعی تاریخ معاصر ایران بود که با هدف محدودکردن قدرت مطلقه پادشاهی و برقراری قانون اساسی شکل گرفت. تبریز، به دلیل موقعیت استراتژیک و وجود تجار و روشنفکران پیشرو، به یکی از کانونهای اصلی این جنبش تبدیل شد.
حضور نیروهای خارجی، از جمله دیپلماتها و مبلغان آمریکایی، در این شهر نهتنها نشاندهنده اهمیت بینالمللی تبریز بود، بلکه تأثیرات عمیقی بر تعاملات سیاسی و اجتماعی این دوره گذاشت. در سال ۱۲۶۲ ه.ش (۱۸۸۳ میلادی)، اولین شهروند آمریکایی وارد ایران شد که به فعالیتهای تجاری میان ایالات متحده و ایران، علاقه نشان داده بود. این رویداد نقطه عطفی در روابط اقتصادی دو کشور بود که در آن زمان هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار داشت.
در سال ۱۲۸۶ ه.ش (۱۹۰۷ میلادی)، همزمان با اوجگیری جنبش مشروطه، درخواست تأسیس کنسولگری آمریکا در شهر تبریز مطرح شد. ویلیام دوتی به عنوان اولین سرکنسول آمریکا به این شهر اعزام شد. در آن دوره، تبریز تحت دو نظام حکومتی موازی اداره میشد: یکی از طرف فرماندار کل، نماینده محمدعلیشاه قاجار، و دیگری از طریق انجمنی متشکل از بازرگانان و تجار که در امور مالیاتی و قضائی نقش داشتند و از پیشرفت جنبش مشروطه، که از تهران آغاز شده بود، حمایت میکردند. این دوگانگی در ساختار حکومتی چالشهایی را برای سرکنسول خارجی ایجاد میکرد، زیرا او ناچار بود برای انجام امور رسمی به یکی از این دو نهاد مراجعه کند.
در ۱۲۸۶ ه.ش (ژوئن ۱۹۰۷)، دوتی به دلیل پیگیری موضوعی شخصی، یعنی آزادی خدمتکار کنسولگری به نام علی که به اتهام مزاحمت در صف نان، توهین به یک زن و اهانت به اسلام از طرف نگهبانان انجمن دستگیر و مورد ضربوشتم قرار گرفته بود، از سوی وزارت امور خارجه آمریکا در تهران توبیخ شد. او بهاشتباه این مسئله را با انجمن مطرح کرده بود، درحالیکه طبق پروتکلهای دیپلماتیک، باید با فرماندار کل مذاکره میکرد. پس از این ماجرا، دوتی با استخدام مبلغان آمریکایی، نفوذ بیشتری نسبت به انجمن و حتی نماینده شاه به دست آورد که این امر نهتنها برای او، بلکه برای جامعه پروتستانهای تبریز و ارومیه پیچیدگیهایی ایجاد کرد.
در پی دستور محمدعلیشاه برای بمباران مجلس درحالیکه نمایندگان در جلسه بودند، از پاییز ۱۲۸۷ تا پاییز ۱۲۸۸ ه.ش (ژانویه ۱۹۰۸-۱۹۰۹)، شهر تبریز تحت محاصره ارتش قاجار قرار گرفت. کمبود آذوقه، قطع خطوط پستی و تلگراف و قحطی نان، مردم را در تنگنا قرار داده بود. در این زمان، «هوارد کانکلین باسکرویل» معلم آمریکایی مدرسه مموریال تبریز به نمایندگی هیئت میسیونری پروتستان آمریکا انتخاب شده بود که برای تدریس تاریخ به مدت دو سال در تبریز (که در آن زمان مرکز بزرگترین جامعه آمریکایی مقیم ایران بود) وارد صحنه شد. مدرسه مموریال، که باسکرویل در آن تدریس میکرد، یکی از مراکز آموزشی مهم بود که نهتنها به تربیت دانشآموزان ایرانی پرداخت، بلکه به عنوان پایگاهی برای فعالیتهای فرهنگی و سیاسی میسیونرها عمل میکرد. این نهادها، اگرچه در ظاهر غیرسیاسی بودند، در بزنگاههای تاریخی مانند جنبش مشروطه، به دلیل ارتباط با روشنفکران و فعالان محلی، در تحولات سیاسی دخیل شدند.
با بالاگرفتن مشروطه باسکرویل، در کنار آرتور مور، روزنامهنگار بریتانیایی، به آموزش نظامی نیروهای ستارخان و باقرخان -رهبران جنبش مشروطه در تبریز- پرداخت. او دریافته بود که نمیتواند همزمان به وظایف تدریس در مدرسه مموریال و حمایت از مشروطهخواهان ادامه دهد، در نامهای به ویلیام دوتی، سرکنسول آمریکا، و ویلسون، رئیس مدرسه مموریال که پدر همسرش نیز بود، از سِمت خود استعفا داد. دوتی به میدان رژه نظامی رفت و در حضور ستارخان از باسکرویل خواست تا در تصمیم خود بازنگری کند، در غیراینصورت گذرنامهاش را تحویل دهد و پاسخگوی سیاستهای دولت آمریکا باشد. ویلسون به دامادش آموخته بود که باور کند حقوق فردی، مطلق و غیرقابل مذاکره است. این صرفا یک فلسفه سیاسی نبود، یک باور عمیق بود. باسکرویل در پاسخ دوتی گفت: «دموکراسی موهبتی است که خداوند به همه مردم در همه جا اعطا کرده است. چه فرقی میکرد که آن خدا را با چه نامی صدا بزنید؟ آزادی غیرقابل سلب و جهانی است و منحصر به مسیحیان نیست. دولت ایالات متحده ممکن است اعتقاد به این نداشته باشد، اما من انتخابم را کردهام. چون ایرانیان در راه آزادی میکوشند، من به آنها پیوستهام و از قانون آمریکا باکی ندارم».
با افزایش فشارهای دولت قاجار و تلگرافهایی از واشنگتن، دوتی گزارش داد که باسکرویل از کتابخانه کنسولگری و مدرسه مموریال برای کسب اطلاعات درمورد تاکتیکهای نظامی و ساخت نارنجک استفاده کرده است.
در سحرگاه ۳۱ فروردین ۱۲۸۸ (۲۰ آوریل ۱۹۰۹)، باسکرویل به همراه گروهی از شاگردانش، معروف به «فوج نجات»، برای شکستن محاصره شهر به مرزهای تبریز حرکت کردند. اما در ساعات اولیه حمله، گلولهای از نیروهای شاه به سینه باسکرویل اصابت کرد و او در آغوش یکی از شاگردان سابقش جان باخت. اقدام فوج نجات به رهبری باسکرویل، روحیه مبارزاتی مشروطهخواهان را تقویت کرد.
در دو روز نخست پس از مرگ او، صدها نفر برای ادای احترام به کلیسای پروتستانها رفتند. در روز سوم، پس از تشییع جنازه، هزاران نفر، از جمله ستارخان، اعضای انجمن و مقامات نظامی مشروطه، از مدرسه مموریال تا قبرستان آشوریها، محل دفن باسکرویل، همراهی کردند و سخنرانیهای پرشوری درباره آزادی و مشروطه ایراد شد. این رویداد، شکاف میان مبلغان آمریکایی را عمیقتر کرد؛ برخی از قانون اساسی و حقوق مجلس حمایت میکردند و جمعی دیگر از شاه و اشراف. حدودا ۵۰ سال بعد در سال ۱۳۳۸ ه.ش (۱۹۵۹)، سفیر آمریکا در مراسم یادبود باسکرویل در مدرسه مموریال شرکت کرد و به افتخار او، نام این مدرسه به «مدرسه باسکرویل» تغییر یافت.
ماجرای حضور این دو شخصیت خارجی در تبریز، یعنی ویلیام دوتی و هوارد باسکرویل، دو رویکرد متفاوت را نشان میدهد: تقابل بین وظیفهشناسی و وجدان انسانی. دوتی دیپلماتی بود که به سیاستهای رسمی وظایف محوله کشورش پایبند ماند. او منافع ملی آمریکا را بر وجدان شخصیاش ترجیح داد و حتی فعالیتهای باسکرویل را در گزارشهای محرمانهاش ثبت کرد. اما باسکرویل، معلم تاریخی که انسانیت و وجدان را ستون حیات و رفتار خود قرار داد، با مشاهده رنج مردم تبریز در محاصره و قحطی، تعهدات ملی و محدودیتهای رسمی را نادیده گرفت و به شاگردانش گفت: «تنها تفاوت من با شما محل تولدم است». او با پیوستن به مشروطهخواهان و فداکردن جانش، به نمادی از انساندوستی و تعهد به آزادی تبدیل شد. این دوگانگی نشاندهنده تناقضی است که گاه دیپلماتها را میان انتخاب وظایف دیپلماتیک و وجدان انسانی قرار میدهد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.