متن سخنرانی عمادالدین باقی به مناسبت روز جهانی صلح
ایران، حقوق بشر و آشتی ملی
اگر صلح را در سه سطح «صلح با خود»، «صلح با دیگری یا صلح با پیرامون» و «صلح با جهان» بدانیم، بحث آشتی ملی در سطح دوم به شمار میرود؛ یعنی بدون صلح با خود، به صلح با دیگری نمیرسیم و بدون صلح با پیرامون، به صلح با جهان نمیرسیم. در این نگاه، حقوق بشر جنبه کلیدی پیدا میکند و هم بسترساز و هم ضامن صلح با دیگری است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
اگر صلح را در سه سطح «صلح با خود»، «صلح با دیگری یا صلح با پیرامون» و «صلح با جهان» بدانیم، بحث آشتی ملی در سطح دوم به شمار میرود؛ یعنی بدون صلح با خود، به صلح با دیگری نمیرسیم و بدون صلح با پیرامون، به صلح با جهان نمیرسیم. در این نگاه، حقوق بشر جنبه کلیدی پیدا میکند و هم بسترساز و هم ضامن صلح با دیگری است.
فهم رابطه صلح و حقوق بشر نیز در گرو فهم تفاوت صلح منفی و صلح مثبت است. صلح منفی صلحی است که از نفی جنگ حاصل میشود؛ صرفا مخالفت با جنگ است. به دو معنا منفی است؛ یکی اینکه نفی جنگ است و دوم اینکه گرچه بهتر از جنگ است اما از این نظر صلح خوبی نیست که موقت است و دوام ندارد.
صلح مثبت اما افزون بر فقدان مخاصمه، عبارت است از صلحی که دارای زمینهها و ریشههای ماندگار است. اینهم به دو معنی مثبت است؛ یکی اینکه کار ایجابی درباره خود صلح میکند و مثبت (یعنی اثباتکننده) صلح است، یعنی فقط نفی جنگ نیست بلکه تلاش برای از بین بردن زمینههای جنگ و دوام صلح است. دوم اینکه صلح خوبی است چون به دلیل زیرساختهایی که برای این صلح مهیا شده، بادوام است. بعضیها موازین حقوق بشر و قواعد دموکراسی را مصداق صلح مثبت میدانند، ولی درست این است که آموزش و تثبیت حقوق بشر زیرساختهای محکمی برای صلح ایجابی و تثبیت آن است. اما سؤال بزرگ این است که مگر نه اینکه از تأسیس سازمان ملل تاکنون بیشترین بحثها در زمینه حقوق بشر و صلح انجام شده، نهادسازیهای فراوانی صورت گرفته، خود سازمان ملل برای جلوگیری از جنگ ایجاد شده و بیش از هر مقطعی در تاریخ حقوق بشر و صلح در 80 سال گذشته ترویج شده و سازمان یونسکو مسئولیت ترویج صلح و حقوق بشر را داشته است و بسیاری از تلاشها که در جهان صورت گرفته، از تأسیس نهادهای مدنی و غیردولتی و دانشگاهی تا نهادهای دولتی و انتشار هزاران کتاب، مقاله، کنفرانس و...، پس چرا شاهد بودهایم که جنگهای فراوانی در همین چند دهه پس از تشکیل سازمان ملل متحد وجود داشته و اتفاقا بیشترین تجاوز و خونریزی و جنگ از سوی همان کشورهایی بوده که سازمان ملل را تشکیل دادهاند و در شورای امنیت وظیفه حفاظت از صلح را هم داشتهاند؟ به همین روی این پرسش ایجاد میشود که چرا حقوق بشر، مثبت آن (تثبیتکننده صلح) نبوده است؟ آیا برای این نیست که اصلا این تفکر اشتباه است و جنگ، ذاتیِ بشر و جامعه انسانی است و ریشه در نهاد بشر دارد؟ آیا اصلا این حرفها خوشخیالی نیست؟ همین امروز غزه و جهان را ببینید؛ دو سال است وضعیت غزه وجدان بشریت را تکان داده است. در همین سازمان ملل که برای حفظ صلح بوده، رفتارهای دوگانهای که مهلک صلح است، دیده میشود. مثلا همین چند روز پیش برای ایران کمیته حقیقتیاب درست میکنند، اما غزه، عراق، لیبی و بمباران اخیر ایران که حرکتی ناجوانمردانه و برخلاف تمام قواعد بینالملل بود، کمیته حقیقتیاب نمیخواهد. خود حقوق بشر هم استاندارد دوگانه دارد. برای یک اعدام در ایران جنجال میکنند (و ما هم با اعتراض به هر اعدامی موافقیم و تا اینجا مشکلی نداریم) اما مسئله این است که همانها کشتن هزارو صد نفر بیگناه در ایران در یک جنگ تجاوزکارانه را حتی محکوم هم نمیکنند و بعضیشان حمایت هم میکنند.
من اما بهجای این نتیجهگیری منفی که حقوق بشر خوشخیالی است چون منطق حاکم بر جهان منطق زور است، برعکس فکر میکنم اگر این بحثهای صلح و حقوق بشر و این نهادهای حافظ صلح در چند دهه اخیر نبودند، جنگهای بیشتر و شدیدتری را در دنیا شاهد بودیم. کافی است نگاهی به تاریخ ملتها تا پیش از تشکیل سازمان ملل بیندازید؛ جهان یکسره غرق در جنگ بوده است، طوری که در طول تاریخ فقط لحظات کوتاهی شاهد صلح بودهایم. دائما ملتها و قبایل در حال ستیز بودهاند و همه برای بقای خود حمله میکردند. آنکه قدرتش بیشتر بود، حمله میکرد تا اقتدارش را تثبیت کند و آنکه ضعیف بود، برای بقا با دیگران متحد میشد تا از خود دفاع و بعد هم حمله کند. این وضعیت در درون خود ملتها و کشورها و در میان کشورها و ملتها همیشه وجود داشته است. کاش تاریخ را بیشتر میخواندیم تا متوجه ابعاد این واقعیت میشدیم. حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل درواقع ادامه همان منطق قدیمی جنگ و سلطه در جهان است که آنقدر این رویه قدرت داشت که جهان جدید هم نتوانست خود را از آن رها کند و به نحوی در قوانین جهان جدید هم جایی برای خود باز کرد.
در چند دهه اخیر، تحول فناوریها آنقدر شگفتانگیز بوده که میشود گفت در ۵۰ سال اخیر دانش فنی بشر بیش از پنج هزار سال گذشته پیشرفت داشته و یک جهش بزرگ بوده است که تأثیر آن در جهان را امروزه جلوی چشم خود میبینیم. در همین جنگ ۱۲روزه آمریکا، ناتو و اسرائیل علیه ایران، شاهد بهکارگیری هوش مصنوعی، ماهوارهها، هدایت موشکهای هوشمند، ریزپهپادهها و پهپادها بودیم و اینکه این گوشیهای تلفن همراه که فکر میکردیم جانشین تلفنهای سیمی است، تبدیل به یکی از عظیمترین ماشینهای جاسوسی میشود. تجربه پیجرها در لبنان هم نشان داد که اگر در گذشته حریم خصوصی میدان جنگ نبود و میدان جنگ محیط مشخص و تعریفشدهای داشت، اما امروز حتی درون خانه ما و حتی موبایلی که در مشت ماست هم میدان جنگ و کشتار است و میتواند به وسیلهای علیه دارنده آن بدل شود. فقط کافی است یک لحظه تصور کنید آنچه در انفجار پیجرها در لبنان یا آنچه در این ۱۲ روز علیه ایران اتفاق افتاد، در مقیاس جهانی رخ بدهد، چه خواهد شد. آنوقت خواهید دید که با تمام جنگهای تاریخ بشر و جنگ جهانی اول و دوم هم قابل مقایسه نیست. حالا میشود تصور کنید که در صورت فقدان سازمانها، نهادها و ترویج صلح و حقوق بشر چه اتفاقی میافتاد. علیرغم همه این تلاشها، همچنان امروز منطق زور و جباریت بر جهان حاکم است و قواعد حقوق بشردوستانه و حقوق بشر را به سخره گرفته. تصور کنید اگر جریان صلح مثبت و تلاشهای حقوقبشری در این چند دهه نبود، وضعیت از آنچه هست بسیار دردناکتر بود. بنابراین وجود نهادها و تلاشهای حقوق بشر بیهوده نبوده و ترویج حقوق بشر اگر نمیتواند جنگ را از بین ببرد، اما از تعدد و شدت جنگها میکاهد و آن را محدود میکند و هرچه جامعه مدنی و دموکراسیها قدرتمندتر باشند، بخت مهار جنگها (نه از بین بردن جنگ) بیشتر است. برمیگردم به سخن آغازینم که اگر صلح را در سه سطح «صلح با خود»، «صلح با دیگری یا صلح با پیرامون» و «صلح با جهان» بدانیم، آشتی ملی در سطح دوم است؛ یعنی بدون صلح با خود، به صلح با دیگری نمیرسیم. حقوق بشر زیرساخت صلح است؛ چه در سطح صلح با خود و چه در سطح صلح با جهان.
اساسا ریشه گسستهای موجود که موجب نگرانی عمیقی در جریان جنگ تجاوزکارانه 12روزه علیه ایران بود، عدم رعایت حقوق بشر و شهروند است. عدم رعایت حقوق بشر و شهروند بود که موجب انبوه نارضایتیها، شکافها و شکایتها بود. خوشبختانه مردم ایران با درایت و هوشیاری در برابر دشمن غدار، این نارضایتیها را دخالت ندادند و فرش قرمز برای متجاوز پهن نکردند و خوابهای شومشان برای ایران عزیز را پریشان کردند، ولی همین واقعه نشان داد که ایران برای ماندن و ایستادن در برابر تهدید و تجاوز، بیش از پیش به همبستگی ملی نیاز دارد و این همبستگی بدون آشتی ملی امکانپذیر نیست. بعضیها تحریف میکنند و میگویند مگر مردم با هم دشمنی دارند که دعوت به آشتی ملی میکنید؟ اینها میخواهند مقصود از آن را که آشتی حاکمیت و جامعه است، ابهامآلود کنند. منظور از آشتی ملی این نیست که مردم با هم جنگ دارند و حالا بیاییم آشتیشان بدهیم، بلکه به معنای ترمیم گسستها میان حاکمیت و مردم است. آشتی ملی به این معنا نیز فقط با التزام به فصل سوم قانون اساسی درباره حقوق ملت میسر است که تماما اصولی هستند که در اعلامیه جهانی حقوق بشر هم آمده، اما با تفسیرهای نادرست و تحریفکننده و با قوانین فرعی محدودکننده، آن را از حیز انتفاع میاندازند. تصور ما این است که حقوق بشر میتواند بهترین زمینه باشد برای تقویت همبستگی ملی و حفظ ایران. امیدوارم گوش شنوایی در بین مدیران و مسئولان وجود داشته باشد و بفهمند در زمانهای به سر میبریم که تصمیم و رفتار آنها، میتواند بر سرنوشت خودشان و بر سرنوشت ایران و مردم تأثیرگذار باشد .
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.