راهاندازی یک کسبوکار به معنای کارآفرینی نیست!
اغلب افراد وقتی شرکتی را ثبت میکنند، کارگاه تولیدیای را تأسیس میکنند، فروشگاه اینترنتی میزنند یا حتی یک صفحه در شبکههای اجتماعی برای فروش محصولات راه میاندازند، فکر میکنند وارد دنیای کارآفرینی شدهاند. اما حقیقت این است که راهاندازی یک کسبوکار به معنای کارآفرینی نیست.

علی جمشیدی: اغلب افراد وقتی شرکتی را ثبت میکنند، کارگاه تولیدیای را تأسیس میکنند، فروشگاه اینترنتی میزنند یا حتی یک صفحه در شبکههای اجتماعی برای فروش محصولات راه میاندازند، فکر میکنند وارد دنیای کارآفرینی شدهاند. اما حقیقت این است که راهاندازی یک کسبوکار به معنای کارآفرینی نیست. بخش عمدهای از این افراد به اهداف خود نمیرسند و در مسیر کسب درآمد، سرمایههای اولیه خود را نیز از دست میدهند. گاهی نیز ممکن است داشتن یک شغل یا تجارت کوچک منبع درآمد خوبی باشد، اما کارآفرینی چیزی فراتر از صرفا فروش کالا یا خدمات است. کارآفرینی یعنی خلق ارزش پایدار برای مشتری، نیروی انسانی و جامعه؛ یعنی ساختن یک سیستمی که در شرایط ناپایدار، بتواند خودش را تطبیق دهد و همواره ارزشآفرین باشد.
تفاوت کسبوکار و کارآفرینی: کسبوکار یعنی فعالیتی برای تأمین معاش از طریق تولید یا ارائه محصول و خدمت. اما کارآفرینی به معنای ایجاد ارزش جدید، نوآوری و حل مسائل واقعی جامعه است. یک کسبوکار معمولی ممکن است فقط به فکر فروش بیشتر باشد، ولی یک کارآفرین به دنبال پاسخ به این پرسش است: چگونه میتوانم مشکلی را حل کنم یا تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کنم؟ به همین دلیل است که همه فروشگاهها یا شرکتها را نمیتوان کارآفرینانه دانست. برای مثال، کسی که یک کافیشاپ سنتی باز میکند، صاحب کسبوکار است؛ اما فردی که مدل جدیدی از کافیشاپ با تجربه متفاوت برای مشتری (مثلا فضای کار اشتراکی همراه با قهوه) ایجاد میکند، در حال کارآفرینی است.
ایجاد ارزش برای مشتری؛ قلب کارآفرینی: هیچ کارآفرینی بدون ایجاد ارزش برای مشتری موفق نمیشود. مشتریان تنها زمانی وفادار میشوند که احساس کنند محصول یا خدمت فراتر از یک معامله ساده، بخشی از نیاز یا خواسته عمیق آنها را برآورده میکند. بسیاری از کسبوکارها به سود فکر میکنند، در حالی که کارآفرینان به ارزشآفرینی. برای نمونه، شرکتهایی مثل دیجیکالا یا اسنپ فقط فروشنده کالا یا ارائهدهنده خدمات حملونقل نیستند، آنها تجربه جدیدی برای مشتری ساختهاند: راحتی، سرعت و دسترسی آسان. همین ارزشآفرینی است که باعث رشد چشمگیرشان شده است.
ایجاد ارزش برای نیروی انسانی؛ سرمایه پنهان سازمان: کارآفرینان میدانند که مهمترین دارایی یک سازمان، نیروی انسانی است. اگر کارکنان تنها بهعنوان ابزاری برای تولید دیده شوند، خلاقیت و انگیزهای برای رشد وجود نخواهد داشت. اما وقتی نیروی انسانی احساس کند بخشی از یک مأموریت بزرگتر است، انرژی و ایدههای تازهای وارد کار میشود. ایجاد ارزش برای نیروی انسانی شامل آموزش، فرصت رشد، محیط کاری عادلانه و حمایت روانی و اجتماعی است. نمونههای موفق جهانی مثل گوگل یا مایکروسافت نشان میدهند که با سرمایهگذاری روی رضایت کارکنان، بهرهوری و نوآوری سازمان چند برابر میشود. در ایران هم برخی شرکتهای استارتآپی همین رویکرد را دنبال میکنند و با جذب استعدادها به جای نیروی ساده، توانستهاند رشد سریعی تجربه کنند.
سودآوری؛ پیامد طبیعی ارزشآفرینی: خیلیها فکر میکنند هدف اصلی کارآفرینی «پول درآوردن» است. در حالی که سود باید نتیجه ارزشآفرینی باشد، نه فقط یک هدف. کسبوکاری که فقط به سود آنی فکر میکند، شاید مدتی دوام بیاورد اما در بلندمدت محکوم به شکست خواهد بود. کارآفرینی واقعی وقتی اتفاق میافتد که مشتریان راضی باشند، کارکنان با انگیزه کار کنند و جامعه از حضور کسبوکار سود ببرد. در چنین شرایطی، سودآوری پایدار و حتی تصاعدی خواهد بود. سودآوری کارآفرینانه با نگاه کوتاهمدت متفاوت است؛ این نوع سودآوری نهتنها بقای کسبوکار را تضمین میکند بلکه زمینه توسعه و نوآوریهای بعدی را نیز فراهم میآورد.
مسئولیت اجتماعی؛ فراتر از سود مالی: کارآفرینی این نیست که شما فقط به دنبال افزایش ثروت و درآمد خود باشید. جامعه امروز از کسبوکارها انتظار دارد نسبت به مسائل اجتماعی، فرهنگی و محیطزیستی حساس باشند. مسئولیت اجتماعی میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد: حمایت از پروژههای آموزشی، کاهش آلودگی محیط زیست، یا حتی ایجاد فرصتهای شغلی برابر برای زنان و مردان. یک کارآفرین موفق میداند که شهرت برند و اعتماد عمومی، سرمایهای است که تنها از طریق پایبندی به مسئولیت اجتماعی به دست میآید. مشتریان هم بیشتر به کسبوکارهایی وفادارند که نشان دادهاند دغدغهای فراتر از سود دارند.
رشد پایدار؛ نتیجه نگاه کارآفرینانه: بسیاری از کسبوکارها در آغاز با سرعت رشد میکنند، اما پس از مدتی بهدلیل نداشتن استراتژی پایدار، سقوط میکنند. دلیل اصلی این سقوط آن است که تنها بر فروش یا تبلیغات تکیه کردهاند و به ارزشآفرینی برای مشتری، کارکنان و جامعه بیتوجه بودهاند. کارآفرینی واقعی، رشد پایدار را هدف قرار میدهد. رشد پایدار یعنی ایجاد تعادل بین سود، رضایت مشتری، انگیزه کارکنان و مسئولیت اجتماعی. چنین رشدی نهتنها یک کسبوکار را ماندگار میکند، بلکه باعث میشود در بازار رقابتی به رهبر تبدیل شود.
جمعبندی و نتیجهگیری: راهاندازی یک کسبوکار میتواند شروع خوبی برای استقلال مالی باشد، اما لزوما به معنای کارآفرینی نیست. کارآفرینی یعنی نگاه بلندمدت و ارزشآفرین؛ یعنی خلق راهحلهایی که هم زندگی مشتری را بهتر کند، هم نیروی انسانی را توانمند سازد، هم به سودآوری منطقی منجر شود و هم جامعه را منتفع کند. بنابراین اگر شما صاحب کسبوکاری هستید، از خودتان بپرسید:
آیا واقعا برای مشتری ارزش جدیدی ایجاد کردهام؟
آیا کارکنانم احساس میکنند بخشی از آینده سازمان هستند؟
آیا سودی که به دست میآورم، پایدار و اخلاقی است؟
آیا جامعه از حضور کسبوکار من منفعتی میبرد؟
اگر پاسخ این پرسشها مثبت باشد، شما تنها یک تاجر یا مدیر نیستید؛ بلکه یک کارآفرین واقعی هستید که مسیر رشد پایدار را انتخاب کردهاید.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.