ماشه به سمت کیست؟
همین روزهاست که رسانههای داخلی و بینالمللی به خبر مهمی بپردازند. آن خبر کوتاه، تأثیر فوقالعادهای در وضع معیشت مردم ایران خواهد گذاشت. سیاستگذاران به نوعی که مخصوص خودشان است و تحلیلگران رسانه هم با لحنی عمدتا تند و تهدیدآمیز به پیامدهای فعالشدن ماشه در اقتصاد ایران خواهند پرداخت و به کشورهایی که در شورای تصمیمگیری سازمان ملل رأی به اجرای آن دادهاند، خواهند تاخت.

همین روزهاست که رسانههای داخلی و بینالمللی به خبر مهمی بپردازند. آن خبر کوتاه، تأثیر فوقالعادهای در وضع معیشت مردم ایران خواهد گذاشت. سیاستگذاران به نوعی که مخصوص خودشان است و تحلیلگران رسانه هم با لحنی عمدتا تند و تهدیدآمیز به پیامدهای فعالشدن ماشه در اقتصاد ایران خواهند پرداخت و به کشورهایی که در شورای تصمیمگیری سازمان ملل رأی به اجرای آن دادهاند، خواهند تاخت. عادت شده که با الفاظ ناخوشایندی آنها را محکوم کنند چون به زبانی ملموس، «ماشه» به سمت این سرزمین چکانده شده است! اینکه پرواضح است با این مصوبه ضدملی، سیلی از تحریمهای بیبازگشت، بدنه اقتصاد را نشانه خواهد گرفت؛ البته نباید نادیده گرفت که اکنون دیگر اراده ملی کارگزاران، به وضوح تغییر کرده است. میتوان به کوششهای فرامرزی و دیپلماتیک دولت، با نظر امیدآفرینی نگریست. سخنرانی مقتدرانه و ضد صهیونیستی مسعود پزشکیان در کشور قطر، این بار با پشتیبانی محسوس شیوخ حاکم عرب همراه شد؛ درحالیکه حافظه جمعی در همین دهه گذشته از مواضع ضد ایرانی این نشستهای فوقالعاده آکنده شده است. همچنین موفقیت کار وزیر خارجه ایران در مذاکره هستهای قاهره با رئیس آژانس بینالمللی اتمی و ارائه راهکارهای قابل اجرا و غیرشعاری برای رفع موانع با اروپا و آمریکا ستودنی است. این دو نمونه از حرکت آگاهانه قوه مجریه است اما متأسفانه کافی نیست.
شاید مخاطبان به یاد آورند که پیشتر، جریانی تصمیم میگرفت که نسبت به حلوفصل مشکلات با قدرتهای جهانی و اقدام نتیجهبخش برای مذاکرات هستهای اهتمام جدی نمیورزید. گفته میشد که گویا مذاکراتی به دور از گوش رسانهها در جریان است اما موفقیت آنها اثباتپذیر نبود. شوربختانه از آغاز سده جدید خورشیدی، برای ارتباط با بخش مهمی از جهان بهای چندانی داده نشد.
با فرارسیدن سال ۱۴۰۰ جنس تصمیمات اجرائی دولت تحت تأثیر خطابههای لحظهای و تندرویهای بیموقع قرار گرفت که برآیند مطلوبی نداشت؛ نسخههایی که برای آن سوی آب پیچیده میشد، بیشتر اوقات، ابتر میشد و نکتههای ناخوشایندی با خود داشت؛ ناکارآمدی و کتمان در بیان واقعیت موجود، شعارگرایی تند و بیپشتوانه برای تکذیب آنچه گزارش شده، فقدان افق شفاف برای آینده کشور و همچنین تأخیر بیمورد در پاسخگویی به خواستهها و پیشنهادات خارجی که فینفسه ضعف بزرگی به شمار میآمد. ماحصل کار آن بود که مذاکرات در زمان خودش به بار ننشست تا ماجرا را تمام کند. حتی کمی ورزیدگی و درایت در برخوردها و نشستها میتوانست جنگ ددمنشانه اواخر خرداد رژیم غاصب اسرائیل را ناممکن کند. اما اکنون چه خواهد شد؛ فرصتها رو به پایان است. ضربالاجل یکماهه برای فعالشدن مکانیسم ماشه، دارد تمام میشود. اقشار گوناگون مردم میخواهند بدانند پایان ماجرا به کجا میرسد. پرسش اصلی این است که عدهای در میان مخالفان دولت جا گرفتهاند که در دسته منتقدان متخصص و دلسوز جا نمیگیرند. اینها گویا اصلا متوجه وخامت اوضاع کشور نیستند. کارشان هیاهو و غوغاسالاری است. اینکه علت آن چیست، شاید پاسخ دمدستی این باشد که آنها با این تلاشها طمع بستهاند که میتوانند فضا را ناامن جلوه دهند و احیانا هجوم و جنگی دوباره و خانمانسوز را عاجل و قطعی نشان دهند که نتیجه آن شود که در این میان طبقه متوسط کشور ناگزیر به ترک مام میهن شوند تا بدون مزاحمت این قشر آگاه و غیبت این قشر مستقل که فراغت برای تفکر دارند، بستری برای مسندنشینی این دسته فرلاهم شود و آنها بتوانند در آینده صندلی تصمیمات را به طور کامل به دست بگیرند. درحالیکه طبقه متوسط شهری، طوری تعریف شدهاند که فعالیتهای معیشتیشان چنان نیست که آنها را از تفکر و تحلیل باز دارد و ثانیا خصلت مستقل خبرگیری و تحلیل و اشاعه درست آن را دارند و مهمتر آنکه قدرت تفکیک رجالهای دلسوز و شفیق سیاسی ایران را از دیگران دارند. آنها قادرند که اسیر جوسازیهای محیطی و طیفی نشوند. با علم به این جبههگیریهای فاقد بصیرت، بهترین تصمیم شاید آن باشد که دانایی بیشتری کسب شود و به اطلاع دیگران هم رسانده شود. بیتفاوتی به آینده ایران اسلامی گناهی نابخشودنی است. در برابر غوغاسالاری و خلط حقیقت نمیتوان سکوت کرد. خوراک اصلی این دسته محدود و بدون وجهه، ایجاد حس ناامنی در میان تکتک هموطنان است. با امید به آنکه دولت با اقتدار راهش را ادامه دهد و با همراهی ضروری قوای دیگر بیتوقف پیش رود. وقت کوتاه است.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.