یک پرسش گمراهکننده
آیا هوش مصنوعی در جنگ ایران و اسرائیل تأثیرگذار بود؟
جنگ ۱۲روزه با رژیم صهیونیستی، تجربه جمعی دردناک دیگری برای جامعه آسیبدیده و خسته ایران بوده و هست. جنگ ظاهرا در میدان نظامی متوقف شده اما هنوز در ذهنهای ما باقوت پابرجاست. تجربههایی از این دست باید بتوانند زمینهساز یادگیریهای عمیق جمعی شوند تا بتوان از تکرار آنها جلوگیری کرد.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
احمدرضا سازگارنژاد-پژوهشگر سیاستگذاری فناوری: جنگ ۱۲روزه با رژیم صهیونیستی، تجربه جمعی دردناک دیگری برای جامعه آسیبدیده و خسته ایران بوده و هست. جنگ ظاهرا در میدان نظامی متوقف شده اما هنوز در ذهنهای ما باقوت پابرجاست. تجربههایی از این دست باید بتوانند زمینهساز یادگیریهای عمیق جمعی شوند تا بتوان از تکرار آنها جلوگیری کرد. تاکنون متخصصان گوناگونی به ابعاد مختلف نظامی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بینالمللی جنگی که گذشت پرداختهاند و زوایا و پیامدهای گوناگون آن را موشکافانه بررسی کردهاند. یکی از ابعادی که از جنبههای گوناگون مورد تحلیل واقع شد، نقش فناوری و بهویژه هوش مصنوعی در این جنگ بود. نگرشهای مختلفی درباره چگونگی بهرهمندی رژیم صهیونیستی از فناوری هوش مصنوعی مطرح شده است. در این میان دیدگاههای مختلفی وجود دارند؛ برخی نقش هوش مصنوعی را حداقلی دانستهاند. برای مثال، مشاور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در مقالهای که در روزنامه هممیهن منتشر کرده، نوشته: «میتوان گفت که هوش مصنوعی در این جنگ، آنچنان تأثیر ویژه نداشته است. شاید برای تحلیل سریع دادهها و شناسایی الگوها یا آنالیز برخی تصاویر به صورت لحظهای از هوش مصنوعی استفاده شده باشد، اما بعید بهنظر میرسد این جنگ، جنگی متکی بر هوش مصنوعی باشد». از سمت دیگر، گروهی نقش حداکثری برای این فناوری قائلاند. برای نمونه، رئیس فراکسیون هوش مصنوعی مجلس شورای اسلامی و عضو حقیقی شورای عالی فضای مجازی در پنلی تخصصی درباره هوش مصنوعی، نقش این فناوری در ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای کشورمان را پررنگ کرده است: «عمده ترورهای جنگ ۱۲روزه با هوش مصنوعی انجام شد». این اشارهها، فقط دو مورد از اظهارنظرهای گوناگونی است که توسط تحلیلگران و متخصصان صاحب تجربه ارائه شده است که بهخوبی دو سر طیف نگاه به هوش مصنوعی و کیفیت و کمیت اثرگذاری آن را نشان میدهد.
در این یادداشت کوتاه قصد دارم نشان دهم که اساسا پرسیدن این سؤال که فناوری هوش مصنوعی تا چه میزان در جنگ مشارکت داشته یا نقش آن چه بوده است، پرسشی گمراهکننده است. پرسیدن سؤال درست، بخش مهمی از تلاش ما برای درک و چارچوببندی مسئله است. در ادبیات سیاستگذاری، بینشی وجود دارد که میگوید: «درک درست مسئله، نیمی از راهحل است». اگر سؤالی که پرسیده میشود، در چارچوب مناسبی صورتبندی نشود، میتواند زمینهساز درکی متفاوت و احتمالا ناکامل از مسئله واقعیای که با آن روبهرو هستیم شود.
فناوری هوش مصنوعی تعاریف گوناگونی دارد و افراد گوناگون در زمانهای مختلف درکها و تفاسیر متفاوتی را از آن عرضه کردهاند. یکی از تعاریف و درکهایی که از هوش مصنوعی عرضه شده است، درنظرگرفتن هوش مصنوعی به عنوان یک فناوری عمومی همهمنظوره (General Purpose Technology) است. طبق تعریف Bresnahan و Trajtenberg، فناوری عمومی همهمنظوره فناوریای است که در زمره فناوریهای قابلیتساز (Enabling) طبقهبندی میشود و بیش از آنکه خود محصول نهایی باشد، فرصت توسعه محصولات نهایی و جدید را فراهم میکند. به بیان دیگر، وجه اشتراک این فناوریها در این تعریف این است که شناسایی آنها از سایر فناوریها کار دشواری است و پس از مدتی اساسا درک و تجزیه آنها از سایر محصولات تکنولوژی نشدنی است و به بخشی محوری و کلیدی در همه محصولات بدل میشوند. برای مثال، برق یک فناوری عمومی همهمنظوره است. تفکیک برق از گوشی تلفن همراه، یخچال یا هواپیما کار دشواری است. گاهی برق بهسادگی در لامپ قابل مشاهده حسی است و گاهی هنگام استفاده از گاز خانه بهندرت متوجه کلیدیبودن نقش برق در آن میشویم (سادهترین مثال اینکه گاز باید در کارخانه با کمک دستگاههایی ساخته شود که اغلب با برق کار میکنند). این ذات فناوریهایی از این دست است که اساسا شناختن نقش دقیق آن با دشواری همراه است. همچنین به علت عمومیت این فناوریها، امکان نوآوری فراوانی برای بهکارگیران آن فراهم میکنند، ازاینرو میتوان بینهایت کاربردهای مختلف برای آن در نظر گرفت.
همین نکات را میتوان درباره فناوری هوش مصنوعی نیز بهخوبی مشاهده کرد. فناوری هوش مصنوعی اغلب در ابعاد بسیار عمیق از محصولات و بهندرت در ظاهر حضور دارد. برای مثال، مدلهای زبانی بزرگ (Large Language Models) امکان نوآوری خلاقانه فراوانی پدید میآورند، ولی خودشان در قالب یک محصول شاید برای اهداف نظامی بیکاربرد به نظر برسند. به همین سبب تفکیک نقش هوش مصنوعی در محصولات عملا نشدنی است. ممکن است بهرهگیری از فناوری هوش مصنوعی در مدیریت یک پهپاد از راه دور بسیار بیشتر از آنالیز چند دیتابیس بزرگ و شناسایی کیس ترور باشد. همچنین باید در نظر گرفت که پاسخ به این دست از سؤالها معمولا به صورت علمی و مبتنی بر داده و آمار امکانپذیر نیست و بیشتر تحلیلها در حد ادعاهایی بدون اثبات میمانند. به همین دلیل معتقدم کنکاش درباره نقش فناوری هوش مصنوعی در پدیدههایی مانند جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل راهزن است؛ چراکه فناوریهایی مانند هوش مصنوعی در هر صورت نقشی محوری و کلیدی در تحولاتی از این دست خواهند داشت، ممکن است این نقش با شاخصهای ذهنی ما آشکار نباشد و آن را اثرگذار قلمداد نکنیم یا به ورطه تفریط افتاده و همه کارها را براساس آن بدانیم و به هوش مصنوعی عاملیت تام بدهیم. فناوریهای عمومی همهمنظوره مانند هوش مصنوعی در نقطهای میانی از این طیف مینشینند و بیش از آنکه نقش آنها در محصول نهایی باشد، در شکلدهی به بستر تولید محصولات مؤثر هستند.
در پایان، به دو دلیل، پرسش بهتر برای درک نقش هوش مصنوعی در این جنگ و سایر جنگها، سؤال از چگونگی اثرگذاری آن در فرایند جنگ است. نخست، پرسش از چگونگی به ما کمک میکند تا راههای بهتر بهرهگیری از هوش مصنوعی را بیابیم و بتوانیم نحوه اثرگذاری آن را برای پیشگیری از مخاطرات آتی در جنگهای آینده، چه با اسرائیل چه با سایر دشمنان، بهتر درک کنیم. دوم، اگر در پیشفرض سؤالِ چگونگی، هوش مصنوعی را یک فناوری عمومی همهمنظوره در نظر بگیریم، میتوانیم درکی چندبعدی از نقش این فناوری داشته باشیم و حساب تحلیل خود از هوش مصنوعی را از سایر فناوریها جدا کنیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.