نگاهی به فیلم «سقوط» اثر کریستوفر بی.لندون
یک اثر عامهپسند
کریستوفر بی.لندون، کارگردان آمریکایی مشهور که تخصصش در ژانر طنز و ترسناک است، بهتازگی فیلم جدیدی به نام «سقوط» (Drop) را راهی اکران کرده است. «سقوط» محصول ۲۰۲۵ و تولید آمریکاست که بیشتر بهعنوان یک تریلر عاشقانه شناخته شده؛ هرچند نه در زمینه تریلر موفق عمل کرده است و نه زمینهای عاشقانه و رمانتیک دارد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
فرزانه متین: کریستوفر بی.لندون، کارگردان آمریکایی مشهور که تخصصش در ژانر طنز و ترسناک است، بهتازگی فیلم جدیدی به نام «سقوط» (Drop) را راهی اکران کرده است. «سقوط» محصول ۲۰۲۵ و تولید آمریکاست که بیشتر بهعنوان یک تریلر عاشقانه شناخته شده؛ هرچند نه در زمینه تریلر موفق عمل کرده است و نه زمینهای عاشقانه و رمانتیک دارد. «سقوط» دارای یک فیلمنامه غیراقتباسی به قلم جیلیان جیکوبز و کریس روچ است.
این دو نفر میخواستند محتوای قصهشان به فیلم معروف باجه تلفن و آثار پرتعلیق آلفرد هیچکاک شبیه باشد، اما نهتنها داستانشان چفتوبست ندارد، بلکه باید گفت یک کپی دستچندم از فیلم باجه تلفن بهشمار میرود که به روایت داستان آسیب زده و یک تریلر بسیار ضعیف را راهی عرصه نمایش جهانی کرده است. همانطور که گفته شد، نویسندگان سقوط علاقهمند به آن بودند که ایده فیلمشان بسیار شبیه به باجه تلفن جوئل شوماخر باشد اما این فیلم از آثاری بود که در سال ۲۰۰۳ با پخش جهانیاش، با واکنش مثبت منتقدان روبهرو شد.
باجه تلفن مانند فیلم سقوط، تکلوکیشینی است، اما لری کوئن، نویسنده باجه تلفن، ابتدا ساخت فیلمی با این موضوع را که کل فیلم در یک باجه تلفن میگذرد، در دهه 60 به هیچکاک پیشنهاد کرده بود که با استقبال او مواجه شد، اما هیچکدام نتواسته بودند این موضوع را باورپذیر کنند تا اینکه در دهه ۹۰ کوئن حین بازنگری این طرح، ایده تکتیرانداز را به آن اضافه کرد و نهایتا تولید فیلم در اوایل قرن بیستویکم کلید خورد و شوماخر آن را به مرحله اجرا با بودجهای بسیار کم درآورد. فیلم ساخته شد و در گیشه فروش درخور توجهی داشت و نامش بهعنوان یکی از آثار تکلوکیشنی موفق ثبت شد.
لحن فیلم «سقوط» دائم در حال تغییر است. البته در تزریق تنش و استرس به مخاطب خوب عمل کرده است، بهطوری که مخاطب، هرچند سطحی، درگیر این فیلم ۹۵دقیقهای میشود؛ از اینرو میتوان گفت سقوط در آثار عامهپسند جا دارد. مگان فیهی، براندون اسکلرز، ویولت بین، جیکوب رابینسون و جفری سلف در این اثر به ایفای نقش میپردازند. ویولت با بازی مگان فیهی، مادری بیوه، پس از سالها تصمیم میگیرد دوباره وارد دنیای قرار ملاقات شود. اما شب قرار در یک رستوران مجلل، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد. او از طریق اپلیکیشن Digi Drop پیامهای تهدیدآمیز دریافت میکند. فرستنده ناشناس او را مجبور میکند دستورات خطرناکی را بدون اطلاع دیگران انجام دهد، در غیر این صورت جان پسر و خواهرش که در خانه هستند، در خطر خواهد بود.
حالا ویولت باید تصمیم بگیرد که تسلیم شود یا راهی برای مقابله و نجات عزیزانش پیدا کند. سکانس ابتدایی فیلم، ویولت را با صورتی خونی که خودش را روی زمین میکشد و مردی بر رویش اسلحه میکشد، نشان میدهد و ناگهان صحنه فید میشود و سپس سقوط با آرامش شروع میشود. از این سکانس ابتدایی مخاطب حس میکند با فیلمی باکیفیت روبهرو خواهد شد، اما هر چقدر فیلم رو به جلو میرود، کاستیهای آن آشکار میشود. یکی از مواردی که میتوان هم بهعنوان نقطه قوت و هم ضعف دید، تکلوکیشنبودن فیلم است. تقریبا بیش از ۸۰ دقیقه از اثر در رستورانی مرتفع و لوکس در شیکاگو فیلمبرداری شده است.
تکلوکیشنبودن هر اثری برای کارگردان آن مانند راهرفتن روی لبه تیغ است که یا مانند آثاری مثل باجه تلفن و مرتد موفق میشود یا اینکه مثل سقوط، شکست میخورد. تشنه نگهداشتن مخاطب در رستوران به مدت ۸۰ دقیقه کاری دشوار است. از یک سو نکته مثبتی است اگر سازنده موفق عمل کند، اما این حجم از تعلیق و اضطراب واردکردن به تماشاگر جزء ایدههای قدیمی محسوب میشود که لندون از اضافهکردن خردهروایت به آن عاجز است. فیلمنامه بهشدت لاغر است و توانایی آن را نداشته تا باعث شود سقوط تبدیل به اثری جذاب و ماندگار شود. البته هشدار فیلم را نباید نادیده گرفت؛ تکنولوژی همانطور که میتواند در خدمت انسان باشد، از سوی دیگر میتواند انسان را به خدمت بگیرد. استفاده از تکنیکهای مدرن مانند ارسال پیام Digi Drop یا Air Drop هر چقدر مفید باشند، میتوانند جنبه ترسناک و ضررباری هم داشته باشند. از این منظر تکنولوژی در سقوط، نمادی از تهدیدهای نوین در دنیای معاصر شده است.
فیلم خیلی دوست دارد تنش را تا آخرین لحظه حفظ کند، اما ناکام میماند. برخی از منتقدان معتقدند داستان در نیمه دوم فیلم بهطور ناگهانی به سمت کلیشههای اکشن میرود و انسجام روایت کاهش مییابد. تصمیمات نامعقول و تغییر جهت ناگهانی باعث کاهش تأثیرگذاری روانشناختی اثر شده است. سقوط با یک مسئله دیگر نیز دستوپنجه نرم میکند و آن غیرواقعیگرایی است. جهان داستان از اساس منطق ندارد. مواجهه با تهدید واقعی در نزدیکی خانه، رفتار ویولت مانند ادامهدادن به قرار و انتخاب غذا منطقی به نظر نمیرسد. اما اگر بتوان یک نکته مثبت و کلیدی در سقوط را نام برد، بازی بینقص مگان فیهی است که نقدهای مثبتی دریافت کرده است. فیهی در تمام طول فیلم، مقابل دوربین است و بهعنوان ستون اصلی روایت بارِ عمده تنش تعلیق را بر دوش میکشد. او با نگاهها، مکثها و تغییرات ظریف حالت چهره بر شخصیت ویولت بهخوبی اضطراب را منتقل میکند، بدون آنکه در دام کلیشه و تکرار تریلرها بیفتد.
سقوط به ویولت نیاز داشت که هم یک مادر نگران باشد که بعد از مدتها دوباره وارد فضای قرار عاشقانه شده و درعینحال درگیر تهدید آنی و پیشبینیناپذیر شود. فیهی موفق شد این چندلایهبودن را با تعادل احساسی خوب منتقل کند. لحن صدا و زبان بدنش بار دراماتیک را به صورت حرفهای پیش میبرد؛ هرچند شیمی بین او و بازیگر مقابلش چندان قوی نیست و بخش رمانتیک داستان را بیاثر میکند. در کل آنچه فیلم را جلو میبرد، بازی کنترلشده مگان فیهی است. او در انتقال حس اضطراب و فشار لحظهای موفق عمل کرده است. فیلم سقوط از بیشتر جنبهها بهویژه فیلمنامه و روایتپردازی رنج میبرد، منطق در آن جایی ندارد و گاهی شبیه آثار فانتزی میشود، درصورتیکه این ایده میتوانست عمیقتر پرداخت شود و کمی خردهروایت به آن اضافه شود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.