|

تحلیل اقتصاد ایران در طول شش دهه

تاریخ تحولات و بحران‌های اقتصادی ایران

با وجود اینکه در طول هفت دهه گذشته حدود 12 برنامه توسعه در ایران تدوین و تصویب شده اما وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران امروز با بحران‌های درهم‌تنیده‌ای روبه‌رو است و در تحلیل‌های گوناگون از منظرهای متفاوتی به علل این بحران پرداخته شده است. عباس شاکری در کتابی که اخیرا با عنوان «تاریخ‌نگاری اقتصاد ایران در شش دهه» در نشر نی منتشر کرده، تلاش کرده از منظر یک مدرس اقتصاد به این مسئله بپردازد. او در کتاب به مسیری که اقتصاد ایران از 1340 تا 1400 سپری کرده توجه کرده است.

تاریخ تحولات و بحران‌های اقتصادی ایران

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: با وجود اینکه در طول هفت دهه گذشته حدود 12 برنامه توسعه در ایران تدوین و تصویب شده اما وضعیت اقتصادی و اجتماعی ایران امروز با بحران‌های درهم‌تنیده‌ای روبه‌رو است و در تحلیل‌های گوناگون از منظرهای متفاوتی به علل این بحران پرداخته شده است. عباس شاکری در کتابی که اخیرا با عنوان «تاریخ‌نگاری اقتصاد ایران در شش دهه» در نشر نی منتشر کرده، تلاش کرده از منظر یک مدرس اقتصاد به این مسئله بپردازد. او در کتاب به مسیری که اقتصاد ایران از 1340 تا 1400 سپری کرده توجه کرده است.

عباس شاکری پس از تدریس دوره‌های متمادی درس اقتصاد ایران و بعد از انتشار کتاب «مقدمه‌‌ای بر اقتصاد ایران» بنا به چند ضرورت بر آن شد به سراغ مرور و تحلیل رخدادهای اقتصاد ایران در طول شش دهه گذشته برود و آنچه را از نظر سیاست‌گذاری و اجرا بر اقتصاد ایران اثر گذاشته است تحلیل کند. او در مقدمه این کتاب به ضرورت‌های پیش‌رویش اشاره کرده که یکی از آنها تعداد اندک تحلیل‌های اقتصادی در ایران است. او می‌گوید کسانی که اقتصاد نخوانده یا ناقص خوانده‌اند یا حتی از اقتصاد چیزی نمی‌دانند میدان‌دار تحلیل اقتصادی شده‌اند.

شاکری به عنوان مدرس اقتصاد حدود 50 ترم اقتصاد کلان در مقاطع مختلف تدریس کرده و بیش از 10 ترم اقتصاد پولی در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری ارائه کرده و چند ترم مالیه بین‌الملل و نظام‌های اقتصادی درس داده است. او می‌گوید از زمانی که ارائه درس اقتصاد ایران را شروه کرده، وضعیت متفاوت شده است، چراکه درس اقتصاد ایران «درواقع کاربرد همه نظریات و محور نظری اقتصاد در فضای اقتصاد کشور است و به هیچ وجه با کلی‌گویی و از هر دری سخن‌گفتن سازگار نیست و به دقت‌ها و ظرافت‌های خاصی چه در حوزه نظری و چه در حوزه کاربردی نیاز دارد». تدریس اقتصاد ایران، ضرورت مهم تدوین کتاب «مقدمه‌ای بر اقتصاد ایران» را برای نویسنده روشن کرده و او با مسائلی مواجه شده که برای پاسخ‌دادن به آنها راهی جز تحلیل اقتصادی پیش‌رو نداشته است: «وقتی به اعداد و ارقام و رخدادهای اقتصادی مراجعه می‌کردم، جولان دست‌های منفعت‌طلب، تلقیات تک‌ساحتی و کلیشه‌ای از اقتصاد و توجیه سیاست‌های فقرآفرین، تورم‌زا و رشدزدا روح و روانم را آزار می‌داد و می‌دهد که چگونه با وجود منابع مادی و انسانی باکیفیت و فراوان در کشور شاهد تقویت رانت‌جویان نامولد، عوامل فساد و تضعیف خیل عوامل مولد و واگراشدن توزیع تابعی و مقداری درآمد به نفع سوداگران و طبقات بالا و به زیان تولید و فعالیت‌های مولد و طبقات پایین هستیم. بدون تردید، عوامل اجتماعی و اقتصاد سیاسی در برور چنین وضعیتی نقش پررنگی دارند، اما تحلیل‌های اقتصادی رایج هم به گونه‌ای نیست که بتواند این معما را گره‌گشایی کند و علل وقایع را آن‌طورکه هست بیان کند و اخیرا به طور ضمنی و آشکار، غارت‌ها، فسادها و تخریب اقتصاد توسط عوامل ذی‌نفع را توجیه و حمایت کند».

شاکری در کتاب «تاریخ‌نگاری اقتصاد ایران در شش دهه» کوشیده علل وضعیت موجود را رمزگشایی کند و سعی کرده در چارچوب‌ بحث‌های علمی از بعضی مسئولان و مدیران و سیاست‌گذاران هم نام ببرد و رویه‌ها و کارکردها و سیاست‌های اتخاذشده از جانب آنها را واکاوی و نقد کند. او می‌گوید که «اگرچه ذکر نام افراد و اشخاص را با رویه 30ساله خود در دانشگاه سازگار نمی‌بینم، جولان مستمر تورم‌های نامتناسب و بالا که عوامل مولد و مردم بی‌پناه را به پای عوامل رانت‌جو، فاسد، نامولد و دست‌های منفعت‌طلب قربانی کرده است و روز به روز طبقات متوسط را به جرگه فقرا سوق می‌دهد و فقرا را فقیرتر و زمین‌گیرتر می‌کند به من الزام می‌کند که متعرض بعضی بحث‌های علمی و سیاستی شوم. استنباط من این است که برخی از رویه‌های سیاستی و بعضی از جریانات فکری به اسم اقتصاددان تا حدی در ایجاد این وضعیت‌ها نقش داشته‌اند و حتی در برخی موارد بعضی از آنها توجیه‌گر جابه‌جایی‌های شدید و مستمر درآمد بدون هیچ مابازایی در حوزه سرمایه‌گذاری، رشد اقتصادی و صادرات بوده‌اند».

شاکری می‌گوید راه‌حل مشکل اصلی اقتصاد و اجتماع ایران توسعه‌نیافتگی است. به اعتقاد او، توسعه به مفهوم تحول ذهن جامعه، نخبگان و مردم متناسب با پیچیدگی‌های دنیای کنونی و هدف‌گذاری‌های مبتنی بر واقعیت‌های جامعه و تن‌دادن به الزامات آن توسط حکومت و مردم برای دستیابی به جامعه‌ای ثروتمند، دارای رفاه و آرامش و سعادت است. 

از این رو اگر توسعه پیدا نکرده‌ایم، همه زیرمجموعه‌های نظام اجتماعی مخصوصا نظام سیاسی، نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما نقش داشته‌اند و نقش حکمرانی و سیاست و قدرت هم خیلی پررنگ است.

در بخشی از کتاب «تاریخ‌نگاری اقتصاد ایران در شش دهه» درباره نسبت مکاتب و رویکردهای اقتصادی با وضعیت فعلی ما آمده: «از سوسیالیسم بازار اسکار لانگه‌ای چین گرفته تا سوسیال سرمایه‌داری حوزه اسکاندیناوی تا بازاری‌شدن سنجیده و باتدبیر کشورهایی مثل کره و ژاپن، تا نئولیبرالیسم سرمایه‌داری در دهه‌های اخیر در برخی کشورهای صنعتی هیچ نسبتی با عملکرد ما در حوزه اقتصاد در سه گذشته ندارند، اگرچه درس‌های فراوانی برای مسیر آینده ما دارند. باید توجه داشت بازار رقابتی‌ای که اسمیت به آن اشاره می‌کند و مورد تأکید اوست، تنها در صورت تأمین ساختارهای نهادی مناسب، قابل تحقق و شکل‌یافتن است. بین رقابت اسمیتی و ضرورت توجه به نهادهای اقتصادی-اجتماعی تضاد و مخالفتی وجود ندارد. تقریبا یقین دارم که اختلاف‌نظرهای موجود درباره چرایی شکل‌گیری وضع موجود به منازعات و مشاجرات فکری و مکاتیب اقتصادی مربوط نمی‌شود و ریشه مشکلات موجود به تبعیت از یک مکتب خاص فکری حتی در حالت افراطی و حدی آن مربوط نمی‌شود. بلکه در حوزه فکر و نظر، اختلاف‌نظرهای موجود به تبعیت از طرز تلقیات کلیشه‌ای و سطحی از اقتصاد از یک طرف و به‌کارگیری دانش اقتصاد به عنوان یک هنر و مجموعه‌ای نظری-تجربی که با توجه به شرایط دقیق و واقعی محیطی و تاریخی کشور از نظریات اقتصادی استفاده می‌کند از طرف دیگر مربوط می‌شود. وضعیت فاجعه‌بار کنونی اقتصاد و وضعیت متغیرهای کلان اقتصادی در دو دهه اخیر اغلب معلول نگاه‌های سطحی و اقتصاد و حرص و طمع و عزم گروهی برای گسترش و استمرار رانت پایدار خود و همدستی ذی‌نفعان موجود در قدرت، نامولدها، اقتصاددانان سطحی‌نگر و حامی تعدیل گزینشی است تا پیروی از مکتب و نگرش فکری خاص».

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.