افول استقلال و آزادی آکادمیک
جبار رحمانی، دانشیار انسانشناسی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم: مهمترین چالش دانشگاه ایرانی در دوره معاصر چیست؟


به گزارش گروه رسانهای شرق،
جبار رحمانی، دانشیار انسانشناسی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم: مهمترین چالش دانشگاه ایرانی در دوره معاصر چیست؟ شاید پرسشی به این وسعت را نتوان پاسخی مختصر داد، اما میتوان برای رسیدن به این پاسخ مسیری منطقی را طراحی کرد و آن مسیر هم توجه به بنیانها و پیرنگ نهاد آکادمی است؛ برای این کار باید به خصلتهای بنیادینی که دانشگاهبودگی این نهاد را تضمین میکنند توجه کرد، یعنی استقلال و آزادی آکادمیک؛ دو خصلتی که حضورشان تضمین سلامت این نهاد و فقدانشان به نشانه تباهی این نهاد خواهند بود. پاسخ به این پرسش، مستلزم نگاهی تاریخی از دورههای مختلف نهاد دانشگاه است: اینکه دانشگاه از کجا آمده؟ دچار چه دستاندازیها و دستبردهایی در میانه راه شده و در نهایت امروزه به کجا رسیده و چه باید کرد؟ دانشگاه در ایران از دل جنبش مشروطهخواهی و تلاش ایرانیان برای مدرنکردن کشور برآمد، برخلاف تلاشهایی که آن را به شخص یا افراد خاصی منتسب میکنند، منابع تاریخی نشان از آن دارد که ایده دانشگاه بخشی از نظام فکری توسعهگرا برای ایران از اواخر قاجار به اینسو بوده است. نگاهی به منشورهای تأسیس مدارس اولیه و دارالفنون و در مراحل بعد، دانشگاهها، نشان از این ایده دارد که دانشگاهها برای حفظ و بازسازی فرهنگ ملی و تربیت متخصصانی برای توسعه کشور تأسیس شدند. آنچه این نهاد دچارش شد شبیه سرنوشت دانشگاه در بسیاری از کشورهای خاورمیانه در وضعیت پسااستعماری است. بهواسطه جنبشهای ملیگرایانه دوران پسااستعماری و روی کار آمدن حکومتهای ملیگرا و ایدئولوژیک، دانشگاهها خیلی زود مورد تسخیر حکومتها قرار گرفتند. با تشکیل حکومتهای مدرن در کشورهای خاورمیانه یکی از اولین عرصههایی که مورد دستدرازیهای نهادهای سیاسی قرار گرفت، دانشگاه بود. این دستاندازیها به بهانه و به بهای توسعه کشور و حل بحرانها بود اما در اصل منجر به دستکاری در قواعد بنیادین میدان دانشگاه در این کشورها برای تصرف آن به نفع قشر حاکم شد. مهمترین خصیصههای معطوف به ساختارها و خصلتهای بنیادین آکادمی، استقلال و آزادی آکادمیک هستند. معیارهای مطلوب استقلال دانشگاهی دربرگیرنده استقلال ساختاری، استقلال محتوایی، استقلال مالی، جامعیت پاسخگویی و استقلال در تصمیمگیری میشود. این نهاد هرچند قرار بود در خدمت توسعه کشور باشد، اما برای اینکه بتواند کارآمد و مفید باشد ضرورتهای اولیهای برای خودش دارد که مهمتر از همه حفظ حرمت حریم دانشگاه است. این آزادی و استقلال دانشگاهی که دو مقوله مجزا ولی عمیقا وابسته به هم هستند، بیانگر پیششرطهایی هستند که نهاد علم بتواند از یک سو تأمل را بهمثابه یک ضرورت فینفسه برای اجتماع بشری (برای توسعه وجودی انسان اندیشهورز) و تأمل و اندیشه را بهمثابه یک ضرورت کاربردی برای توسعه و خیر عمومی (برای توسعه پایدار اجتماعی) همزمان داشته باشد. آزادی آکادمیک به معنای فقدان پاسخگویی به جامعه و نیازهای آن نیست، بلکه به معنای فقدان مداخله نهادهای بیرونی در مکانیسمهای درونی دانشگاه است. ازاینرو آزادی آکادمیک، شامل آزادی در آموزش و پژوهش، فقدان هژمونی عقیده آزادی بیان آکادمیک و استقلال دانشگاه برای تصمیمگیری برای خودش است. هرچند از همان آغاز تأسیس دانشگاه آن را باید نهادی سیاسی تلقی کرد، اما این سیاسیبودن بیش از همه دال بر کارویژه این نهاد برای خیر عمومی و توسعه پایدار جامعه و تسهیلگری نهاد سیاست برای توسعه دانشگاه است نه آنکه در خدمتگزاری برای ایدئولوژی سیاسی باشد. اما در ایران معاصر و بهویژه در نیمقرن اخیر آنچه رخ داده، این است که هم از طریق قانونگذاریها و هم از طریق مداخله در رویهها و نهادهای تصمیمگیر در داخل و حتی کاهش اختیارات قانونی و تصمیمگیری دانشگاهی بهواسطه واگذاری این حقوق به نهادهای بیرونی ما شاهد وضعیتی هستیم که میتون آن را اختلال در پیرنگهای این نهاد دانست. تحمیل سازوکارها و آییننامههایی که تعیین کنند کنشگران دانشگاهی چگونه باید بیندیشند، درباره چه و با چه نتایجی بیندیشند. چنین دانشگاهی بیش از هرچیز بازمانده بیخاصیتی از یک رؤیا یا یک آرمان مدرن است؛ نهادی میانتهی و پوسیده. نگاه به وضعیت دانشگاه امروز ایران، نهادی که بسیاری از روندها و فرایندهای درونی آن توسط نهادهای بیرونی تعیین میشود، بیانگر همین روند است که در آن استخدامها در خدمت قواعد بنیادین این نهاد نیست. به همین سبب، شرایطی را که امروز در آن قرار داریم، میتوان مسیر تصرف و استحاله دانشگاه توسط سیاست دانست که شامل این مراحل میشود: ۱- میل به نظارت و کنترل بر دانشگاه، ۲- تلاش برای تعیین مکانیسمها و روندهای درونی دانشگاه، ۳- تأسیس نهادهای مؤثر بر حیات درونی دانشگاه که قدرت قانونگذاری و تصمیمگیری دارند، ۴- واگذاری تصمیمگیریها به نهادهای بیرونی و ۴- در آخرین مرحله تزریق گسترده نیروهایی با معیار وفاداری سیاسی به جای معیار صلاحیت علمی در دانشگاه. مرحله آخر را باید آخرین مرحله در استحاله نهاد دانشگاه توسط سیاست دانست؛ یعنی تصرف دانشگاه از طریق جابهجایی نیروهای ساکن در این قلمرو با معیارهایی غیرعلمی. این وضعیت تصرفشدگی از درون، مهمترین بحران دانشگاه امروز ایران است. وزارت علوم هم در این سالها نهتنها نتوانسته به این بازی و روند مهاری بزند، بلکه تجربه این یک سال اخیر و وضعیت فرایند استعلامها و... به روایت مقامات وزارتخانه نشان میدهد آنچه به عنوان استحاله نهاد دانشگاه باید برشمرد عمیقا رخ داده است و نمیتوان انتظار معجزهای داشت. در این میان در تلاقی دستکاریهایی که از طریق آییننامهها، نهادهای مداخلهگر و در آخرین مرحله، تغییر کنشگران علمی از طریق تغییر معیار علمی جذب به معیار وفاداری سیاسی برای جذب رخ داده است، ما با دانشگاهی مواجهایم که میتوان آن را نهادی سرگشته و مختل نامید. به همین سبب آینده این نهاد را کنشگریها و سیاستگذاریهایی تعیین میکنند که پیرنگهای اصلی حیات خلاقانه این نهاد یعنی آزادی و استقلال آکادمیک را بدان برگرداند که روند موجود چشماندازی ناروشن را پیشروی ما قرار داده است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.