|

رئیس‌جمهور ترامپ و چالش‌های عظیم برای دموکراسی

در زمان دونالد ترامپ خاک مرده بر دموکراسی و لیبرالیسم پاشیده‌اند و هر روز شاهد مرگ دموکراسی در ایالات‌ متحده آمریکا هستیم. این اتفاق نه برای آمریکا، بلکه برای کل جهان آزاد که آمریکا را حامی و پشتیبان خود می‌دانستند‌ نیز قابل تسری است

رئیس‌جمهور ترامپ
 و چالش‌های عظیم
 برای دموکراسی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 

در زمان دونالد ترامپ خاک مرده بر دموکراسی و لیبرالیسم پاشیده‌اند و هر روز شاهد مرگ دموکراسی در ایالات‌ متحده آمریکا هستیم. این اتفاق نه برای آمریکا، بلکه برای کل جهان آزاد که آمریکا را حامی و پشتیبان خود می‌دانستند‌ نیز قابل تسری است. ترامپ هیچ زمانی از دموکراسی و لیبرالیسم فردی سخن نگفته و خود را در خدمت ترویج جهان آزاد ندانسته، هیچ‌وقت از آزادی بیان و قلم دفاع نکرده است، در عوض همیشه و در هر زمانی به اصحاب رسانه‌های مستقل، خبرنگاران، روزنامه‌نگاران، ژورنالیست‌های حرفه‌ای و اخبار آزاد تاخته و با زشت‌ترین الفاظ آنان را به باد سخره گرفته است. او صدای آزاد و اطلاعات آزاد را که تأمین‌کننده منافعش نباشد، دشمن خود دانسته و سعی در سرکوب آنان دارد.

با برچسب‌زدن مخالفان به نام کمونیست‌های کثیف و عقب‌مانده، فضای اوایل دهه ۱۹۵۰ را در جامعه آمریکا مهیا کرده است. دوران چالش با شوروی و طرح دکترین مک‌کارتیسم برای مهار رقبا و ترس از افکار چپ‌گرا و کمونیستی که در آن زمان شهره خاص و عام بود، هیچ‌وقت خود و آمریکا را پرچم‌دار مبارزه با کنوانسیون‌های بین‌المللی که مدافع حقوق انسانی و جامعه مدنی جهانی‌اند، معرفی نکرده است. کمتر رئیس‌جمهوری در ایالات متحده تا این اندازه، میانه‌ای بد با دموکراسی داشته است و اگر هم سیاست‌های امپریالیستی داشته‌اند، سعی می‌کردند در لوای دفاع از دموکراسی و به حمایت از جامعه لیبرال، خود را معرفی کنند، اما ظاهر ترامپ نیز چنین چیزی را نشان نمی‌دهد. او مظهر خودنمایی سه شعار فیلسوف معروف اروپایی یعنی نیکولو ماکیاولی است؛ کسب قدرت، شهرت، ثروت. اکنون باید بپذیریم او هر سه بُعد این اصول و روش دستوری ماکیاولی را داراست. چانه‌زنی برای تصاحب قدرت در روزی که جو بایدن دموکرات در انتخابات رئیس‌جمهوری پیروز شد، ترامپ تا جایی پیش رفت که همه ایالات متحده را به آشوب کشاند، طرفداران او با خشونت تمام صحن کنگره را تصاحب کردند و تا آخرین روز زمامداری جو بایدن او را به‌عنوان رئیس‌جمهور منتخب به رسمیت نپذیرفت. قدرت برای او بسیار شیرین است و به هر در و دیواری می‌زند تا برای بار سوم رئیس‌جمهور آمریکا شود.

در تاریخ آمریکا روزولت قانون نانوشته محدودیت دو دوره‌ای مدت ریاست‌جمهوری آمریکا را زیر پا گذاشت، اما حمایت از این هنجار دیرینه چنان قوی بود که در سال ۱۹۴۷، یعنی کمتر از دو سال پس از مرگ روزولت، ائتلافی متشکل از اعضای هر دو حزب در کنگره، متمم بیست‌ودوم قانون اساسی را از تصویب گذراند، به‌این‌ترتیب محدودیت دو‌دوره‌ای در قانون اساسی گنجانده شد. اکنون ترامپ درصدد آن است تا دوباره قانون را دور زده و بساط سلطه‌اش را گسترش دهد. در نمایش شهرت زبانزد خاص و عام است. توییت‌های بی‌مبنا که مدام همدیگر را نقص می‌کنند، جلوه‌هایی از یک نمایش مضحک است که پرتره آن در تاریخ مدرن باقی خواهد ماند. شعارهای بی‌اساس که فضا را آکنده کرده است و الفاظی که در شأن یک رئیس‌جمهور نیست، همیشه بر زبانش جاری است. هدف کسب شهرت است. در ثروت‌اندوزی ترامپ همین بس که او همه دنیا را پر از گنجی می‌بیند که صاحب ندارد و باید آن‌ را تصاحب کرد و به آمریکا انتقال داد. رفتار او با کل دنیا همین‌طور است. از صلح زیاد صحبت می‌کند اما هیچ نگاهی به صلح دموکرات ایمانوئل کانت ندارد و آن را بیشتر از یک خیال‌بافی فلسفی نمی‌داند؛ صلح فرمایشی و کاغذی.

او کجا توانسته صلح برقرار کند؛ غزه، روسیه و اوکراین، یا در دستور حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران؟ درست است؛ هیچ کجا. برای او اروپا یک شریک قابل اعتماد نیست و جایگاهش به‌شدت تنزل یافته است. اگر در ناتو حضور دارد، اول از همه اینکه ناتو باید سهم خود را در برابر مسائل امنیتی، دفاعی، لجستیکی، تدافعی و... افزایش دهد، در ثانی در مقابل قدرت‌طلبی‌های روسیه، چین و... بایستد، نه اینکه مدافع و سنگر حقوق بشر و آزادی‌های انسانی در جهان باشد. برای او خاورمیانه و بشکه‌های نفت و انرژی‌اش بسیار باعظمت‌تر از ژست‌های دموکراسی‌طلبی اروپاست. 

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.