|

گفت‌وگوی «شرق» با فریدون مجلسی درباره دیدار نخست‌وزیر اسرائیل از واشنگتن و تحولات جدید خاورمیانه

ترامپ پشت نتانیاهو را خالی نمی‌کند

ترامپ میزبان نخست‌وزیر اسرائیل در کاخ سفید است. او مدعی شده که این دو می‌خواهند آنچه پیروزی اسرائیل در جنگ با ایران می‌خواند، جشن بگیرند. حالا دیگر مشخص شده واشنگتن نسبت به حمله ۲۳ خرداد به تهران آگاهی کامل داشته است. با این‌حال در نهایت، نتانیاهو که با پاسخ شدید تهران روبه‌رو شده بود، پیشنهاد ترامپ را برای آتش‌بس پذیرفت. این آتش‌بس اما کماکان کمی شکننده به ‌نظر می‌رسد.

ترامپ پشت نتانیاهو را خالی نمی‌کند
مهسا مژدهی روزنامه‌نگار

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

ترامپ میزبان نخست‌وزیر اسرائیل در کاخ سفید است. او مدعی شده که این دو می‌خواهند آنچه پیروزی اسرائیل در جنگ با ایران می‌خواند، جشن بگیرند. حالا دیگر مشخص شده واشنگتن نسبت به حمله ۲۳ خرداد به تهران آگاهی کامل داشته است. با این‌حال در نهایت، نتانیاهو که با پاسخ شدید تهران روبه‌رو شده بود، پیشنهاد ترامپ را برای آتش‌بس پذیرفت. این آتش‌بس اما کماکان کمی شکننده به ‌نظر می‌رسد. دو طرف بر سر مواضع خود سخت ایستاده‌اند و شبهه‌های ایجاد شده در مورد اینکه ایران و آمریکا بار دیگر ممکن است در فضای فعلی پای میز مذاکره بنشینند، مورد تأیید قرار نگرفته است. اسرائیل می‌گوید اصرار دارد هرگونه امکان بازسازی برنامه‌ هسته‌ای ایران را غیرممکن کند و ایران می‌گوید از پیگیری صنعت هسته‌ای دست‌‌ برنمی‌دارد. نتانیاهو برای اینکه بتواند خواسته‌های خود را در قبال ایران پیگیری کند، نیاز به جلب حمایت ترامپ دارد.

در سفر نتانیاهو به واشنگتن، تنها مسئله، ایران نیست. موضوع غزه که حالا زمزمه‌های وقوع آتش‌بس در آنجا بالا گرفته، از مهم‌ترین مسائل قابل بحث بین نخست‌وزیر اسرائیل و رئیس‌جمهور آمریکا خواهد بود. نتانیاهو مایل است‌ با هدف آزادی زندانیان اسرائیلی از دست حماس، به آتش‌بسی موقت تن دهد. با این‌حال او یک خواسته دیگر هم دارد. برای تل‌آویو، ماندن حماس در قدرت در باریکه غزه قابل قبول نیست؛ به همین‌ دلیل او برای اینکه بتواند حمایت بین‌المللی برای ادامه مقابله با حماس را داشته باشد، به همراهی ترامپ نیازمند است. در «شرق» با فریدون مجلسی، دیپلمات پیشین و کارشناس مسائل بین‌الملل، در مورد اتحاد میان اسرائیل و آمریکا و سفر نتانیاهو به واشنگتن به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

  

‌طی ماه‌های پیش از حمله اسرائیل به ایران، رسانه‌ها دست به انتشار گزارش‌هایی می‌زدند مبنی بر اینکه ترامپ ممکن است نتانیاهو را از حمله به کشورمان باز دارد. طبق برخی از این گزارش‌ها، رئیس‌جمهور آمریکا به نخست‌وزیر اسرائیل توصیه کرده بود از اقدام نظامی علیه ایران دست بردارد و منتظر بماند؛ چون ممکن است مذاکرات با تهران به نتیجه برسند. با همه اینها، ظاهرا با آگاهی کامل دونالد ترامپ، در زمانی که برنامه‌ریزی برای یک گفت‌وگو میان مذاکره‌کنندگان ایرانی و آمریکایی با وساطت عمانی‌ها نهایی شده بود، تجاوز نظامی اسرائیل به ایران کلید خورد. چنین وضعیتی این پرسش را ایجاد می‌کند که آیا ما فریب خورده‌ایم و هماهنگی میان ترامپ و نتانیاهو بیش از آن چیزی بوده که تصور می‌کردیم یا با تمام‌شدن فرصت دوماهه و ناامیدی ترامپ از دستیابی به توافقی با شرایط موردنظر واشنگتن، مقدمات برای حمله به ایران آماده شد؟

تردیدی نیست که ترامپ و نتانیاهو کاملا با یکدیگر هماهنگ بوده‌اند. من همواره گفته‌ام که اگر کشوری مانند ایران بخواهد حساب اسرائیل را از آمریکا جدا کند و سیاستی مستقل در برابر آنها اتخاذ کند، دچار اشتباه بزرگی خواهد شد. این دو در عمل یکی هستند، به‌ویژه در دوره‌ ریاست‌جمهوری فردی مانند ترامپ که بیشترین شباهت را به نتانیاهو دارد. حتی در دوره‌هایی که دموکرات‌هایی مانند اوباما یا بایدن بر سر کار بوده‌اند، باز هم وضعیت چندان متفاوت نبوده است.

واقعیت این است که در ایران از حدود ۴۶ یا ۴۷ سال پیش، شعارهایی مانند «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر داده شد و در ماجرای اشغال سفارت آمریکا این شعارها به مرحله‌ عملیاتی رسید. با اشغال سفارت آمریکا، تنش وارد مرحله‌ای جدی شد و به‌ دنبال آن، حمله عراق به ایران آغاز شد. صدام حسین، ایران را در موقعیتی دید که حمایت جهانی ندارد و با تشویق برخی قدرت‌ها، جنگی ویرانگر را آغاز کرد.

آن جنگ، با وجود دفاع جانانه‌ ملت ایران، آسیب‌های فراوانی به کشور وارد کرد و مانع مسیر توسعه شد. انتظار می‌رفت که ایران از آن تجربه، درسی بزرگ بگیرد: اینکه هر برنامه‌ دفاعی و نظامی باید بر اقتصادی قوی استوار باشد. کشوری مانند ترکیه، عربستان، امارات و حتی عراق، با تقویت زیرساخت‌های اقتصادی خود، به قدرت بازدارنده‌ای رسیدند که آنها را از تهدیدهای نظامی تا حد زیادی مصون کرده است. در مقابل، ایران همواره در وضعیت بحرانی، استثنائی و جنگی قرار داشته است. بزرگ‌ترین عامل بازدارنده در دنیای امروز، قدرت اقتصادی است؛ چراکه قدرت اقتصادی، توان نظامی، سیاسی و اجتماعی را نیز به ‌دنبال خود می‌آورد.

‌برخی معتقدند این آتش‌بس شکل‌گرفته میان ایران و اسرائیل حاصل دستوری است که ترامپ به نتانیاهو برای توقف اقدامات خود داده و برخی دیگر معتقدند توان بازدارندگی ایران باعث شده واشنگتن و تل‌آویو توقف حملات را به سود خود ببینند. ایده شما چیست؟

امروز‌ ما با چالشی جدی مواجه‌ایم. هرچند در این درگیری‌ ایران نیز متحمل آسیب‌هایی شده، اما اسرائیل نیز ضربه‌هایی روانی و فیزیکی دیده است. برای جامعه‌ای که خود را در پناه دولتش ایمن از هرگونه حمله می‌دانست، اصابت موشک‌ها و تخریب‌ها، ضربه‌ای شدید و شوکه‌کننده بود. در ایران این تجاوز، خشم همگانی را برانگیخت. ما به‌هرحال به یک آتش‌بس رسیده‌ایم. به‌نظر من‌ این آتش‌بس تا حد زیادی محترمانه بوده است. یعنی همان‌طورکه ایران از آسیب بیشتر مصون ماند، طرف مقابل نیز برای جلوگیری از آسیب به خود‌ به تفاهم تن داد. تنها امید من این است که اهمیت این موضوع درک شود و وارد چرخه‌ انتقام‌گیری متقابل نشویم؛ چراکه هر انتقامی، انتقامی دیگر را به‌ دنبال خواهد داشت.

همچنین‌ طرف مقابل نیز باید بداند که ایران، با جمعیت فراوان و وسعت سرزمینی‌اش، کشوری نیست که بتوان با آن بی‌پایان شوخی کرد. ما الزاما نباید صلح رسمی با اسرائیل داشته باشیم؛ اما دست‌کم می‌توانیم وارد مرحله‌ ترک مخاصمه شویم، تجاوزات را محکوم کنیم و با همسایگانی که مورد آسیب قرار گرفته‌اند‌ همدردی خود را نشان دهیم.

جنگ، هزینه‌بر و ویرانگر است و تولیدی نیز در پی ندارد. نظامیان معمولا فقط به جنبه قدرت و تخریب فکر می‌کنند و کمتر به این اشاره دارند که اگر جنگی درگیرد، ما نیز آسیب خواهیم دید.

امروز‌ ایران کشوری است که زیرساخت‌هایی توسعه‌یافته دارد و ازاین‌رو آسیب‌پذیرتر از بسیاری از کشورهایی است که به آن مرحله نرسیده‌اند. ما به برق، گاز، بنزین، حمل‌ونقل، صنایع، سرمایش و گرمایش وابسته‌ایم.

اسرائیل و آمریکا، چه با نتانیاهو و ترامپ و چه بدون آنها، از یکدیگر جدا نیستند. ما فقط حدود یک درصد جمعیت جهان و یک درصد از سرزمین‌های دنیا را در اختیار داریم و تولید ناخالص ملی‌مان نیز کمتر از نیم‌درصد اقتصاد جهانی است. کشوری با چنین سهمی از اقتصاد جهانی، نباید خود را در مسیری قرار دهد که تقابل مستقیم ایالات متحده که به‌تنهایی حدود یک‌چهارم اقتصاد، ثروت و تولید جهانی و نیز بزرگ‌ترین و پیشرفته‌ترین ارتش دنیا را در اختیار دارد، به‌ عنوان راهبرد سیاسی تلقی شود. جبران آنچه بر ما گذشته، فقط از مسیر توسعه اقتصادی، صنعتی و علمی ممکن است. ما در حال حاضر‌ یکی از ثروتمندترین منابع طبیعی جهان را در اختیار داریم؛ به‌گونه‌ای که حداقل پنج درصد از منابع طبیعی جهان در سرزمینی جای گرفته که فقط یک درصد از جمعیت جهان را دارد.

‌سفر نتانیاهو به آمریکا در پیش است. ترامپ حتی پیش از عزیمت نتانیاهو به واشنگتن اعلام کرده بود که قرار است پیروزی اسرائیل بر ایران را جشن بگیرند. نظر شما درباره این سفر چیست؟ بازخوردی که این سفر ممکن است درباره ایران به همراه داشته باشد چگونه خواهد بود؟

به‌هرحال، این دو نفر آدم‌های عادی نیستند. ما دیده‌ایم که نتانیاهو و ترامپ چگونه در دوره‌های پیشین، نزدیک‌ترین افراد به خود را با کوچک‌ترین بهانه‌ای فراری داده یا کنار گذاشته‌اند. مشخص نیست فردا بین این دو چه خواهد گذشت‌ اما آنچه مسلم است، به نفع ماست که خود را از این تبلیغات و جنجال‌ها دور نگه داریم. نباید کاری کنیم که دیگران از ما احساس خطر کنند، چون همین احساس خطر ما را خطرناک جلوه خواهد داد. ما باید با متانت، حداکثر امتیازاتی را که می‌توانیم‌ به‌ دست آوریم. در ایران، از نظر حیثیت ملی، تمایل به حفظ غنی‌سازی در حد سوخت نیروگاهی وجود دارد؛ همان‌طور که در سخنرانی‌های اخیر نیز به آن اشاره شده است. اما طرف مقابل حاضر نیست به‌سادگی این حق را به ما واگذار کند. یکی از راه‌حل‌ها ایجاد کنسرسیومی از کشورهای پیرامونی ماست. کشورهایی مانند عربستان، امارات، ترکیه یا حتی مصر که همه به ‌دنبال استفاده از انرژی هسته‌ای هستند، می‌توانند مشارکت کنند. این مشارکت می‌تواند به شکل مدیریت مشترک منطقه‌ای انجام شود. این راه‌حل کمک می‌کند که ما ضمن حفظ توانایی غنی‌سازی، سرنوشت خود را به کشورهای منطقه گره بزنیم و از آن‌ ابزاری برای گسترش همکاری‌های آینده بسازیم.

‌با توجه به موضع ترامپ در قبال ایران و سخنانی که درباره توقف تولید اورانیوم بیان شد -که گویا ایران آن را نپذیرفته- و همچنین صحبت‌هایی که درباره جشن‌گرفتن پیروزی اسرائیل مطرح کرده‌اند، آیا این سفر به تنش‌ها دامن خواهد زد؟

آنها گفته‌اند اگر بخواهید ادامه دهید، ما باز خواهیم گشت؛ این یعنی حرمت حمله نظامی برای بار اول شکسته شده است. تاکنون چنین حمله‌ای از جانب آمریکا به داخل خاک ایران انجام نشده بود. بزرگ‌ترین حمله پیشین، ساقط‌کردن هواپیمای مسافربری ایران در آب‌های بین‌المللی در دهه ۶۰ بود. همچنین حملاتی به سکوهای نفتی ایران انجام شده بود. این‌بار حمله مستقیم به خاک ایران انجام شده و حمله‌ای خطرناک بوده است؛ بنابراین ما نباید پاسخ‌های شدیدتر بدهیم یا صرفا تهدید کنیم. ما باید مذاکره را بپذیریم و اگر شرطی داریم، در حین مذاکره مطرح کنیم، نه پیش از آن. باید با متانت اهداف اصلی خود را دنبال کنیم. یکی‌ حفظ غنی‌سازی در قالب کنسرسیوم منطقه‌ای و در حد سوخت نیروگاهی‌ و دوم، پایان‌دادن به تحریم‌هاست؛ چون این تحریم‌ها ما را فلج کرده و در صورت ادامه، وضعیت بدتر هم خواهد شد. ما در آستانه پایان مهلت تعیین‌شده‌ای هستیم که اگر اقدامی نکنیم، استفاده از بند تهدیدآمیز «اسنپ‌بک» قطعا انجام خواهد شد.

‌از دیگر محورهای مهم گفت‌وگو میان ترامپ و نتانیاهو جنگ در غزه است. درباره غزه، ظاهرا حماس با طرح آتش‌بسی که ترامپ ارائه کرده بود، موافقت کرده و البته شرط و شروطی گذاشته که اسرائیلی‌ها از آن راضی نیستند. گرچه قبلا آتش‌بسی بود که از سوی اسرائیل، بر هم خورد. آیا احتمال دارد این‌بار آتش‌بسی برقرار شود و اوضاع بهبود پیدا کند؟

حماس اکنون ضعیف شده است؛ چه از نظر تدارکاتی و چه از نظر نیروی انسانی و فرماندهی. اما با وجود این، هنوز آن‌قدر قدرت دارد که مردم غزه به فکر جایگزینی برای آن نیفتند یا اگر بیفتند شرایط بیان آن را نداشته باشند. بنابراین حماس، برای نجات مردم باید اداره منطقه را به دولت مرکزی فلسطین واگذار کند. آتش‌بس به‌تنهایی مشکل را حل نمی‌کند و نتانیاهو هم با آتش‌بسی که حماس را بر سر کار نگه دارد‌ دست به توقف حملات نخواهد زد. هدف حماس از آتش‌بس، حفظ حاکمیت خود در غزه و بازسازی تدریجی است، اما این برای اسرائیل قابل قبول نیست.همچنین دولت فلسطین، حماس را یک گروه متمرد می‌داند که موجب آسیب به مردم غزه و جذب دشمن به منطقه شده است. بنابراین تا زمانی که حکومت به دولت فلسطین واگذار نشود و به حماس نیز امان داده شود، آتش‌بس کارساز نخواهد بود.

‌یک ایده دیگر هم مطرح است که آقای ترامپ و نتانیاهو تمایل به جابه‌جایی جمعیت غزه دارند و می‌خواهند مردم به مصر یا اردن منتقل شوند. این ایده چندان واقع‌بینانه نیست، اما می‌تواند منجر به بهانه‌ای برای پایان‌ندادن جنگ از سوی اسرائیل شود. ایده جابه‌جایی جمعیت که البته اروپایی‌ها مخالفت خود را با آن مطرح کرده‌اند، تا چه اندازه قابلیت عملی‌شدن دارد یا می‌تواند اثر خود را بر معادلات مرتبط با آتش‌بس بگذارد؟

ترامپ بارها ایده‌های عجیب مطرح کرده است: خرید گرینلند، مالکیت کانال پاناما، اعمال تعرفه‌های چندبرابری برای اروپا، چین و کانادا و حتی اضافه‌کردن ایالتی دیگر به آمریکا. در مقایسه با این ایده‌ها، موضوع غزه برای او اهمیتی ندارد. غزه نوار باریکی‌ است در حد فاصله تهران تا کرج. برای کشوری عظیم مثل آمریکا، اصلا به حساب نمی‌آید. اسرائیل هم حاضر نیست این نوار را پس دهد، مگر اینکه شرایطی که درباره آن گفتیم رعایت شود.

وضعیت غزه بستگی به عرب‌ها و خود مردم غزه دارد و ناچارند راه‌حلی انسانی برای آن پیدا کنند. آن منطقه می‌تواند تحت اداره دولت فلسطین که هم‌اکنون یک دولت خودگردان دارد، قرار بگیرد. راه‌حل واقعی این است که غزه به فلسطین بازگردانده شود و فلسطینی‌ها آن را بسازند و جامعه جهانی هم به آنها کمک کند. غیر از این راه‌حلی وجود ندارد. اما نتانیاهو و ترامپ هیچ‌کدام انسان‌های متعارفی نیستند. هیچ انسان متعارفی نمی‌تواند به‌سادگی درباره مرگ و زندگی مردم تصمیم‌گیری کند. 

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.