|

مروری بر «مقدمه‌ا‌ی کوتاه بر نژادپرستی» علی راتانسی

نژادپرستی جدید

تغییرات اجتماعی مدرن نیز مانند ایدئولوژی‌ها در ظهور و بسط نژادپرستی نقشی اساسی ایفا کرد. انکشاف تاریخی سرمایه‌داری که در استعمار مستقیم، برده‌داری، شکل‌گیری دولت‌-ملت‌های مختلف، توسعۀ صنعتی و گسترش شهرنشینی، جنگ‌های جهانی و منطقه‌ا‌ی نمود پیدا کرد، همه‌جا نابرابری‌های موجود را تقویت کرد یا بر آنها افزود.

نژادپرستی جدید

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: تغییرات اجتماعی مدرن نیز مانند ایدئولوژی‌ها در ظهور و بسط نژادپرستی نقشی اساسی ایفا کرد. انکشاف تاریخی سرمایه‌داری که در استعمار مستقیم، برده‌داری، شکل‌گیری دولت‌-ملت‌های مختلف، توسعۀ صنعتی و گسترش شهرنشینی، جنگ‌های جهانی و منطقه‌ا‌ی نمود پیدا کرد، همه‌جا نابرابری‌های موجود را تقویت کرد یا بر آنها افزود. «مقدمه‌ا‌ی کوتاه بر نژادپرستی» نوشته علی راتانسی پژوهشی است درباره مفهوم نژادپرستی که می‌کوشد مجادلاتِ حول نژادپرستی را از تعاریف شتاب‌زده، تعمیم‌های سست و تحلیل‌های سرسری فراتر ببرد. در مقدمه کتاب آمده است: «خواننده‌ا‌ی که چشم‌ا‌نتظار جواب‌های آسان و شسته‌رفته برای سؤال‌هایی از این‌ قبیل است که نژادپرستی چیست، چگونه تطور می‌یابد و چرا همچنان سرسختانه به حیات خود ادامه می‌دهد، ممکن است ناامید شود. اما باید پذیرفت که سزاوار این ناامیدی است. اینها پرسش‌هایی بزرگ، پیچیده و مناقشه‌برانگیز است... . تعریف نژادپرستی آسان نیست. تعاریف کوتاه و فشرده هرچند در بعضی شرایط اجتناب‌ناپذیر، اما گمراه‌کننده است. حتی در کتاب مختصری از این قسم که یحتمل انتظار می‌رود خوانندۀ عام داشته باشد، مسئلۀ نژادپرستی نیازمند بررسی نسبتا عالمانه است. ایجاز و سهل‌ا‌لوصول بودن دلیل خوبی برای ساده‌سازی بیش از حد نیست. با اینکه نژادپرستی پدیده‌ا‌ی چندبعدی است، همۀ جناح‌های طیف‌های سیاسی با تفکر کلیشه‌ا‌ی و فرمولی به آن آسیب زده‌ا‌ند. مورخان و دانشمندان حرفه‌ا‌ی علوم اجتماعی به‌ ا‌ندازۀ فعالانی سیاسی که در پی بسیج آرای طرفداران گوناگون‌شان هستند، در معرض گردن‌نهادن به وسوسۀ ساده‌سازی بیش از حد قرار داشته‌ا‌ند». سرمایه‌داری با نیروی عظیم سیاسی، نظامی، اقتصادی و تکنولوژیکش سبب جابه‌جایی‌های عظیم جمعیتی اجباری یا داوطلبانه شد. استعمارگران با اشغال مستقیم بسیاری از نقاط کرۀ زمین، تحولات عظیمی را در آن سرزمین‌ها ایجاد کردند. آنها برای استعمار ثروت‌های مشترک در این سرزمین‌ها و استثمار نیروی‌های تولید این جوامع، ناگزیر ساختارها و نهادهای سیاسی، اداری، اقتصادی و... ایجاد کردند و جمعیت‌های گوناگونی با پیشینۀ متفاوت را با استفاده از این ساختارها به هم وصل کردند. در نتیجۀ این تغییرات، برخی از مناطق این سرزمین‌ها به قیمت عقب‌ماندگی اکثریت این مناطق، توسعه پیدا کرد و به کشورهای متروپل وصل شد، این تغییرات همچنین ذی‌نفعان خاص خود را پروراند که گاه شریک و گاه رقیب استعمارگران بودند. راتانسی این مسائل را با مقولۀ نژادپرستی مرتبط می‌داند و می‌گوید: «در بحث‌های علمی و عمومی مخصوصا باید از کوشش‌های ساده‌ا‌نگارانه برای تفکیک نژادپرست از غیرنژادپرست و نژادپرستی از غیرنژادپرستی پرهیز کرد. با آنکه ممکن است اغراق بنماید، یکی از موانع اصلی پیشرفت در شناخت نژادپرستی تمایل همۀ طرف‌های درگیر به ارائۀ تعاریفِ کوتاه و ظاهرا بی‌چون‌وچرا از نژادپرستی است تا به‌سرعت و با قطعیتی تقریبا تام مشخص شود چه‌ کسی واقعا نژادپرست است و چه کسی نیست». راتانسی معتقد است هرچند قبل از جنگ جهانی دوم، در تعدادی از کشورهای متروپل گروه‌هایی از مردمان غیراروپایی و مستعمره‌ها ساکن شده بودند، ولی با پایان جنگ جهانی دوم، اروپایی‌ها برای بازسازی کشورهای خویش نیروی کار ارزان مستعمرات سابق و دیگر کشورهای غیراروپایی را به کار گرفتند. در بسیاری از کشورهای اروپایی اقلیت‌هایی غیر‌اروپایی ساکن شدند که از ابتدای ورود به هدفی برای نژادپرستی نظام‌مند حاکم بر کشورهای اروپایی تبدیل شدند و اکثریت آنها از دستیابی به امکانات و حقوق برابر با ساکنان سفیدپوست این کشورها محروم شدند. «گفتارهای نژادپرستانه با مجزاکردن این اقلیت‌ها آنها را به یک دیگریِ داخلی تبدیل کرده است و با سپر بلا قرار‌دادن آنها معضلات اجتماعی موجود را به آنها نسبت می‌دهند. این شرایط در حالی است که این اقلیت‌ها در قعر جداول اکثر شاخص‌های اقتصادی قرار دارند، ولی باز هم در گفتارهای نژادپرستانه آنها مسبب بسیاری از مشکلات و ناهنجاری‌های حاکم بر این کشورها معرفی می‌شوند». هرچند این کتاب فقط مقدمه‌ا‌ی بسیار کوتاه است، اما در آن تلاش می‌شود فهمی دقیق‌تر از نژادپرستی به دست داده شود. همچنین این کتاب به‌ دلیل پرداختن به احساسات ضد یهودی و ضد ایرلندی، در حکم عناصر مهمِ هر شرحی دربارۀ نژادپرستی، با بیشتر مقدمه‌های دیگر دربارۀ این موضوع تفاوت دارد. و شناخت درخوری از این واقعیت به دست می‌دهد که نژادپرستی همیشه به تقسیم‌بندی‌های گوناگون دیگری مانند طبقه و جنسیت عمیقا وابسته بوده است. «امروزه نژادپرستی پدیده‌ای جهانی است و مختص غرب نیست؛ البته این امر به این معنا نیست که همه‌جا به یک شکل و شدت ظاهر می‌شود. بی‌تردید نژادپرستی در جاهایی شدیدتر و آشکارتر و در جاهایی دیگر پوشیده‌تر است، اما همه‌جا به منافع فرادستان خدمت می‌کند و فرودستان را زیر فشار مضاعف می‌گذارد. بعد از جنگ جهانی دوم، با پیشروی‌ گفتارهای آزادی‌بخش و نقد گفتارهای فلسفی، علمی و سیاسی حامی نژادپرستی، فرادستان برای حفظ وضع موجود و منافع خویش به ترفندهای جدیدی روی آورند»، دیگر مدعای قدیمی و قدرتمند برتری ذاتی نژاد سفید بر دیگر نژادها سکه رایج قلمرو نژادپرستی نیست، بلکه نژادپرستی جدید خود را در قالب‌های دیگر نشان دادند. راتانسی معتقد است امروزه بیشتر مردم مایل‌ا‌ند نژادپرستی را انکار کنند، درعین‌حال که به مفهوم نژاد در علوم زیستی بسیار انتقاد شده است. بسیاری از دولت‌-ملت‌‌ها در پیِ شکست نازیسم برای مبارزه با نژادپرستی تدابیر قانونی، آموزشی و سیاسی مختلفی را به کار گرفتند. تعدادی از آنها برنامه‌هایی مانند «اقدام مثبت» را برای جبرانِ اثرات ناشی از تبعیض نژادیِ گذشته ارائه کردند. این اقدامات به‌ نوبۀ خود واکنش‌هایی را برانگیخت که هرگونه قصد نژادپرستانه را انکار می‌کرد. برخلاف انتظار، برنامه‌های اقدام مثبت خود به نژادپرستی، گرچه وارونه، متهم شد. به هر حال، ابهامات زیاد است. بسیاری از متهمان به نژادپرستی با این استدلال در مقام پاسخ‌گویی برمی‌آیند که اعمال و خواست‌های آنها از سر میهن‌پرستی است، یا اینکه مطالبات‌شان نه در زمینۀ نژاد، بلکه حول موضوعاتی مانند فرهنگ ملی و قومیت سیر می‌کند. میزان آشفتگی در حدی است که برخی بر این باورند همه نژادپرست‌ا‌ند. به ‌هر حال، ضروری است تفاوت میان به‌ا‌صطلاح «پیش‌داوری» عام و نژادپرستی را به‌درستی در نظر داشته باشیم. به‌ عبارتی، هیچ‌کس شک ندارد که انسان‌ها همیشه گروهی زیسته‌ا‌ند و این جمع‌ها نوعی احساس تعلق مشترک ایجاد کرده است. زبان، قلمرو و دیگر شاخص‌هایی که برای کشیدن مرز پیرامونِ گروه استفاده شده‌ا‌ند، معمولا احساس تعلق مزبور را محدود کرده‌ا‌ند. در نتیجه آنها برای تشخیص بیگانه‌ها و غریبه‌ها نیز به کار رفته‌ا‌ند. اما راتانسی می‌گوید برخلاف باورهای مبتنی بر عقل سلیم که غریبه‌ها و بیگانگان باعث به وجود آمدن آن چیزی می‌شوند که فیلسوف فرانسوی، پیر آندره تگیف، آن را «دگرهراسی» یا ارزیابی منفیِ تفاوت می‌نامد، براساس شواهدِ انسان‌شناختی و تاریخی، بیگانگان و غریبه‌ها ضرورتا سوژۀ خصومت نبوده‌ا‌ند. همدلی، کنجکاوی، گفت‌وگو، مدارا و همکاری به‌ ا‌ندازۀ خصومت و پیش‌داوری منش‌های رایج انسانی است. بیگانه‌ها به‌ صورت خودکار عامل ترس و نفرت نیستند، بنابراین موضوع نژادپرستی و تحلیل آن، حقیقتا پرمخاطره است. 

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.