سارا شریعتی: مهاجرستیزی بخشی از نژادپرستی است
نشست «مهاجرین در ایران؛ خاستگاههای اجتماعی تمایزگذاری و نابرابری» توسط انجمن علمی میان رشتهای مطالعات مهاجرت دانشگاه تهران روز سه شنبه در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.

نشست «مهاجرین در ایران؛ خاستگاههای اجتماعی تمایزگذاری و نابرابری» توسط انجمن علمی میان رشتهای مطالعات مهاجرت دانشگاه تهران در دانشکده علوم اجتماعی با حضور سارا شریعتی و دو تن از مهاجرین افغانستانی ساکن ایران، برگزار شد.
نشست «مهاجرین در ایران؛ خاستگاههای اجتماعی تمایزگذاری و نابرابری» توسط انجمن علمی میان رشتهای مطالعات مهاجرت دانشگاه تهران روز سه شنبه در دانشکده علوم اجتماعی برگزار شد.
سارا شریعتی طی سخنانی در این نشست به فال نیک گرفت که مهاجرت جزء موضوعات مورد مطالعه جامعهشناسی ایران قرار گرفته و گفت: با سیاست جدید بازگشت یا اخراج افغانستانیها از ایران خشمی به وجود آمده که مصداق جمله «برای مطالعات علمی باید خشمگین بود و برای کنترل خشم باید مطالعه علمی داشت»، قرار میگیرد و اینجا است که این انجمن اهمیت پیدا میکند.
استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران افزود: اولین نسبت من با پرونده مهاجرت، عام است. در سطح جهانی اصلا مسأله مهاجرت تخصصی نیست. تستهای DNA نشان میدهد که چقدر همه ما محصول آمیختگی نژادها هستیم و مفهوم خاصی که از مهاجرت در ذهن داشتیم در جهان جدید منفجر شد. اصلا جا به جایی یک مسأله دنیای مدرن است. یعنی هرکسی در این جهان زیست میکند با مسأله مهاجرت کم و بیش نسبت پیدا میکند.
وی با اشاره به اینکه مسأله همبستگی در پیوند با مسأله مهاجرت است، تصریح کرد: برای کسی که ساکن کشورهای اسلامی است، «هجرت» یک مفهوم آشنا است و اصلا هجرت با فرهنگ ما گره خورده چون پیامبر و امامان ما هجرت کردند و ما هر روز داریم از مفهوم «هجری» در تاریخ استفاده میکنیم.
شریعتی ادامه داد: ما میدانیم که یک عده عراقی و پاکستانی نیز در ایران هستند، ولی منظور ما از «مهاجر» افغانستانیهای ایران است. در همه کشورهای اروپایی یک سیاست خارجیستیزی دارند و به نام «امنیت» و «هویت» هر خارجی یک تهدید است و از نظر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی خطر محسوب میشود. البته اگر از کشورهای پیشرفته باشد یک خطر کمتر احساس میشود و هرچه مربوط به کشورهای فقیرتر و خاورمیانهای باشد تهدید جدیتری است.
وی یادآور شد: یک دوره در این از این پرونده استقبال میشود و دوره دیگر افغانستانیها اخراج میشوند. یعنی یک سیاست دوگانه در اینجا هست و این پرونده سویههای مختلف دارد. همچنان که در خارج میگفتیم یک کلی به عنوان «خارجی» وجود ندارد، باید بگوییم یک کلی به نام «افغانستانی» نداریم. یک عده پناهنده سیاسی هستند و قوانین بینالمللی گفته که حقوق پناهندگی برای آنها وجود دارد. یکی هم پرونده دانشجویانی است که تحصیل میکنند و یک عده به خاطر شرایط اقتصادی برای کار میآیند. اولین نکته من تدقیق مفهومی است که مشخص شود راجع به چه چیزی صحبت میکنیم. در نتیجه احتیاج به تحقیق دارد تا در حوزهای که آمارها هم دقیق نیستند ببینیم میتوانیم کاری کنیم یا نه.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران اظهار داشت: من سالهای سال خارج از کشور زندگی کردم و هیچ وقت به خودم به عنوان مهاجر نگاه نمیکردم؛ با خواندن یک جمله از شریعتی که در ابتدای کتاب کویر میگوید «تو قلب بیگانه را میشناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بودهای». چگونه است که یک فرد در کتابی راجع به زادگاه خودش از بیگانگی صحبت میکند؟ به نظرم این پرسش مهمی است. اخلاق حافظه به تو میگوید فراموش نکن که چه سرنوشتی داشتهای. به نظر من باید این اخلاق را به خانوادههای ایرانی یادآوری کنیم.
وی تأکید کرد: نقد این سیاست دوگانه فقط متوجه دولت نباشد و متوجه خانوادهها هم باشد که از سویی فرزندان خودشان را برای مهاجرت آماده میکنند و از سوی دیگر با مهاجر در کشورشان مخالفت میکنند. مهاجرستیزی صورت دیگری از نژادپرستی است. در نتیجه ریکارد میگوید اخلاق یادآوری برای شما مسئولیت میآورد؛ مسئولیت ما را تذکر میدهد که امروز اینجا باشیم و نسبت به مهاجر داخل کشورمان ابراز همبستگی کنیم. نیازمند همبستگی هستیم برای اینکه نسبت به این پرونده جامعه واکنش نشان بدهیم.
مجتبی حسینی، مهاجر افغانستانی ساکن ایران، نیز در این نشست گفت: ما در دل فاجعهها زندگی میکنیم و همه ما در معرض غیرقانونی شدن هستیم؛ انسانهایی که روایت نمیشوند و در گفتوگو قرار نمیگیرند. برعکس آمارهایی که یک عده میگویند افغانستانیها جنایت میکنند، با انبوهی از افغانستانیهایی مواجه هستیم که علیه آنها جرم صورت میگیرد و پیگیری هم نمیشود. اتفاقات بیشماری برای کودکان کار افغانستانی میافتد. در بیرون اینجا کسانی هستند که از هرگونه آزار انسان افغانستانی حمایت میکنند و انسان افغانستانی در یک وضعیت ناانسانی قرار میگیرد.
وی تأکید کرد: همه ما به راحتی گرفته و اخراج میشویم. انسان افغانستانی به غایت کارگر و به یک معنا ابزار کار است، هیچ حقوق و فرصت مطالبهگری ندارد و دو میلیون انسان به راحتی اخراج میشوند. ما انسانهایی هستیم که زیست ما فاجعهگون است اما به عنوان فاجعه دیده نمیشویم و برای ما سوگواری نمیشود. جامعه ایران هم از این منطق آسیب میبیند.
حسن نوری، دیگر افغانستانی حاضر در این نشست طی سخنانی با اشاره به اینکه فاجعه بندرعباس و مرگ کارگران بلوچ در آنجا تروماهای او را بالا برده است، گفت: ما در زمانهای هستیم که هزاران هزار انسان در غزه کشته میشود و همه فرصتها باید در اختیار آنها قرار بگیرد و از این حیث، فرصتی که میگیرم با شکی از احساس گناه است.
وی یادآور شد: وقتی مهاجرتها به شکل گسترده اتفاق افتاد، این خطر وجود داشت که با جامعه میزبان ادغام شوند، بنابراین سیاستهای عدم ادغام دنبال شد و باید در ابتدای امر چهره انسان افغانستانی مخدوش و جایگاه او نازل میشد. از دولت اول آقای هاشمی این به طور مستمر پیگیری شد که انسان افغانستانی به عنوان یک نیروی کار ارزان و فاقد هرگونه حق و حقوق شناسایی میشود و به لحاظ قانونی وضعیت او مغشوش است.
نوری با تأکید بر اینکه همه مردم ایران گناهکار هستند، افزود: در مسأله مردمی که توانایی احقاق حق ندارند و هرکسی که میتواند یک نسبت مالی با آنها داشته باشد، حقشان را پایمال میکند، چطور ممکن است 40 سال همه گروههای اجتماعی ساکت باشند و چیزی نگویند؟! فضای روشنفکری، دانشجویی و هنرمندان کجا صحبت کردند؟! صدایشان که در نیامده هیچ، همدست هم هستند. بنابراین، به نظرم نوعی همدستی دولتی و ملتی دارد شکل میگیرد. طرحی دارد انجام میشود که ممکن است انسانهایی به دست طالبان بمیرند و صدای هیچ کسی در نمیآید. چطور ممکن است زندگی ارزشمند باشد، ولی برای افغانسانی ارزشی ندارد؟!