گزارش «شرق» از شهروندان پایتختنشین که از ترس جانشان در جادههای پرترافیک قرار گرفتهاند
پناهگاهی خارج از تهران
مسیرهای منتهی به خروج از تهران پرترافیک است. مردم روی موتورسیکلت و خودروی شخصی وسایل خود را در چمدان ریختهاند و راهی جادههایی شدهاند که آنها را از شهر دور کند. خانهها یکییکی خالی میشود و چراغ خاموش خانهها در شب، گواه شرایطی است که به آنها تحمیل شده. مردم نگران در کوچه پسکوچهها در رفت و آمدند. بسیاری هنوز در خانه ماندهاند، جای امنتری ندارند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مسیرهای منتهی به خروج از تهران پرترافیک است. مردم روی موتورسیکلت و خودروی شخصی وسایل خود را در چمدان ریختهاند و راهی جادههایی شدهاند که آنها را از شهر دور کند. خانهها یکییکی خالی میشود و چراغ خاموش خانهها در شب، گواه شرایطی است که به آنها تحمیل شده. مردم نگران در کوچه پسکوچهها در رفت و آمدند. بسیاری هنوز در خانه ماندهاند، جای امنتری ندارند. بااینحال جادهها و آزادراههای اطراف شهر با ترافیک سنگینی روبهرو شده است. از بستهشدن جاده تهران-قم تا ترافیک سنگین در آزادراه تهران-شمال. جادههای مازندران لغزنده گزارش شده، پلیس به مردم هشدار میدهد مراقب باشند و با شتاب نرانند. این تنها گوشهای از رنجی است که این روزها بر گریبان مردم افتاده؛ نتیجه حمله اسرائیل به خاک ایران. بسیاری از آنها که خودشان را به خارج از تهران رساندهاند و به شهرهای دور و نزدیک بردهاند، به «شرق» میگویند با اینکه از شهر خارج شدهاند، باز هم صدای انفجار را میشنوند. از شب گذشته که خروج از تهران شدت گرفته، شهروندان تهرانی گرفتار ترافیک جادهای شدهاند. یکی از این افراد به «شرق» میگوید که شب قبل، ساعت دو بامداد از تهران به سمت شهر تبریز حرکت کرده و تا شش صبح به دلیل شلوغی جادهها هنوز به شهر قزوین هم نرسیده، درحالیکه همین مسیر کمتر از دو ساعت راه است. در این وضعیت کارشناسان حوزه اجتماعی هم تمایلی به ارائه تحلیلهایشان ندارند. آنها در پاسخ به «شرق» میگویند که در این شرایط بهترین کار را مردم میکنند. آنها باید برای حفاظت از جانشان به مناطقی بروند که امنیت جانی بیشتری دارند و تحلیل دیگری وجود ندارد.
زندگیام را در تهران گذاشتم و رفتم
بیشتر کسانی که خانوادهای در شهرهای دیگر دارند، بار سفر بستهاند تا این روزهای پرالتهاب را کنار آنها باشند. مثل «مریم»، دختر جوانی که سالهاست در تهران زندگی میکند و حالا به اصرار خانواده، زندگی در این شهر را رها کرده تا در کنار خانواده باشد. او برای «شرق» توضیح میدهد: «خانوادهام قزوین هستند و من در تهران زندگی میکنم. این چند روز آنها نگران بودند و مرتب به من میگفتند اگر راههای ارتباطی بسته شود، ما دیگر به تو دسترسی نداریم. هرچند خودم دوست داشتم تهران بمانم و اولش چندان این ماجرای حمله را جدی نگرفتم؛ چون بعید میدانستم به مناطق مسکونی هم حمله شود. با همه اینها وضعیت جدیتر شد و خانوادهام هم بیقرارتر شدند، برای همین درخواست دورکاری از محل کارم را دادم و راهی قزوین شدم. اما واقعا آمادگی این شکل از خانه بیرونآمدن را نداشتم. یک کولهپشتی برداشتم و کاملا مثل یک میهمان وارد خانه پدریام شدم. همه وسایل و زندگی من تهران است و هیچ چیز را با خودم نیاوردم. از طرفی وقتی خبرهای حمله به مناطق مسکونی تهران را میشنوم، مدام نگرانم نکند در اطراف محل زندگی من این اتفاقها افتاده باشد و نمیدانم تا چند وقت در چنین شرایطی زندگی خواهم کرد».
نگران فرزندانم هستم
خانوادههای دیگری هم که خانه یا ویلایی بیرون از شهر تهران دارند، معمولا راهی همان جا شدهاند. یکی از این خانوادهها توضیح میدهد که با افزایش صدای انفجارها، شبانه خانه را خالی کردهاند. آنها در منطقه مسکونی تهرانسر زندگی میکنند. مادر خانواده میگوید: «من یک کودک 9ساله و یک کودک یکسالونیمه دارم. نگرانی این روزهایم فقط جان فرزندانم است. شبانه تمام وسایل ضروری را جمع کردیم و راهی خانهای که در اطراف تهران داریم، شدیم. صداهای پشت هم ما را ترساند؛ چون بچه کوچک هم داریم، پسرم هشت سال دارد و مدام درباره این شرایط سؤال میکند. مشخص است نگران شده است. به شهر اندیشه، نزدیک تهران رفتیم، اما متأسفانه اینجا هم صدای انفجارها میآید. تنها جایی که برای امنیت بیشتر میتوانستیم برویم همینجا بود که اینجا هم صدا میآید. در مسیر خروج از تهران، خیابانها قفل بود. الان اگر اتفاقی بیفتد و بخواهیم به تهران برگردیم نمیدانم با این جادههای پرترافیک چه کنیم». در این شرایط بسیاری از مشاغل دورکار یا تعطیل شدهاند، بااینحال برخی باید در محل کار خود حاضر شوند و همین شرایط را برای نقلمکان آنها به جایی امنتر با دشواری روبهرو کرده است. «ساسان» در مورد این روزهای خود به «شرق» میگوید: «مجبور شدم به خاطر مادرم مرخصی بگیرم و به اراک بروم. آنجا خانه اقوام است و به دلیل ترافیک، ساعتها در جاده ماندیم. من هم باید تا آخر هفته به تهران برگردم، چون مرخصیام تمام میشود ولی اینجا هم صدای انفجار و حمله میآید. «سمانه» زن دیگری است که راهی شهسوار شده و وضعیت این روزهایش را روایت میکند: «ما به اصرار خانواده به شهسوار رفتیم، همسرم اصلا راضی نبود، ساعتها در مسیر بودیم، بااینحال اینجا احساس امنیت بیشتری داریم ولی همچنان نگران هستیم. از طرفی احساس عذاب وجدان داریم، از اینکه بقیه را رها کردیم و خودمان را به مکان امنتری رساندیم». بسیاری این روزها با دلهره وضعیت عزیزانشان روبهرو هستند. حتی افرادی که جایی برای دورشدن از تهران داشتند هم همچنان نگران آنهایی هستند که در تهران ماندهاند؛ همسایهها، دوستان و همکارانشان. «به اجبار راهی کلاردشت شدیم، میخواستم تهران بمانم ولی بعد از حمله به منطقه شهران، همسرم اصرار کرد باید از تهران برویم. تمام خانواده من جنوب شهر زندگی میکنند و دلم میخواهد زودتر به تهران برگردم، اما همسرم راضی نمیشود». در بین آنها که چارهای جز پناهبردن به جای دور از حملات اسرائیل نداشتند، یک نفر توضیح میدهد که به خاطر سلامتی گربهاش به بهشهر رفته است؛ گربهاش از ترس صداهای انفجار، بیمار شده و از استرس زیاد، تمام موهای بدنش شروع به ریختن کرده است. الان شرایطش کمی بهتر شده، شاید تا تمامشدن اوضاع به تهران بازنگردم».
بازگشت دانشجویان به شهرشان
دست هرکدام یک چمدان بزرگ است تا خوابگاه دانشجویی را ترک کنند. دانشجوهایی که قرار بود تا چند روز دیگر امتحانات پایان ترمشان تمام شود، حالا با توقف آن، چارهای ندارند جز آنکه به خانههای خود بازگردند. اینجا جلوی خوابگاه دانشگاه تهران در امیرآباد شمالی، دانشجویان یک به یک در حال تخلیه خوابگاه هستند؛ چون دانشگاه اعلام کرده تمام امتحانات پایان ترم به تعویق افتاده است.
یکی از دانشجویان رشته تاریخ دانشگاه تهران که جوانی کمسنوسال است، توضیح میدهد: «دانشگاه زمان امتحانات پایان ترم را به تعویق انداخته و بیشتر دانشجوها وسایل خود را جمع کردند تا بروند. من هم راهی مشهد میشوم». جوان دیگری که در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل میکند و افغانستانی است، از تجربه خودش میگوید که سالها این روزها را در کشور افغانستان تجربه کرده است: «امتحانات ما عقب افتاد و شرایط خوابگاه هم برای ماندن مناسب نیست، به همین دلیل راهی کابل میشویم. ما شرایط بدتر از این را در افغانستان تجربه کردیم و به این وضعیت عادت داریم. امیدوارم این روزها زودتر تمام شود و همه چیز به حالت عادی خود بازگردد».
مردم نگران هستند، انتظار میکشند تا زودتر این حملات به خاک ایران تمام شود. صدای انفجار از گوشه و کنار شهر به گوش میرسد. بسیاری با چمدانی از وسایل ضروری از شهر بیرون رفتند، اما باز هم صدای انفجار آرامشان نمیگذارد و در گفتوگو با «شرق» از احساس خود میگویند که هیچکجا برای آنها امن نیست. با اینکه بهطور مرتب از سوی دشمن اعلام میشود که هدف مردم نیستند، اما در همین مدت کم بیش از ۲۰۰ نفر کشته شدهاند، خانههای مسکونی فراوانی تخریب شده و افراد زیادی در بیمارستانها به سر میبرند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.