مصالحه در قضیه آفتابه و بادبزن
چند روز قبل دبیر سندیکای صنعت برق کشور گفت باید قبول کنیم امسال تابستان سختی داریم و مردم باید خود را برای این شرایط آماده و تمهیدات لازم را بیندیشند. او به مردم توصیه کرد برای این شرایط، بادبزن و آفتابه تهیه کنند.


چند روز قبل دبیر سندیکای صنعت برق کشور گفت باید قبول کنیم امسال تابستان سختی داریم و مردم باید خود را برای این شرایط آماده و تمهیدات لازم را بیندیشند. او به مردم توصیه کرد برای این شرایط، بادبزن و آفتابه تهیه کنند.
تحلیل این مقام صنفی مشتمل بر توضیح موقعیت کنونی صنعت برق و آب بود ولی فقط همین یک جمله ناظر بر توصیه خرید بادبزن و آفتابه مورد توجه همگان قرار گرفت.
اما این اظهارات را چگونه میتوان توضیح داد؟
آیا این دو وسیله را میتوان مصداقی از بازگشت به وضعیت پیشامدرن دانست؟
به طور کلی دو تعریف را میتوان درباره توصیف وضعیت مدرن مطمحنظر قرار دارد: نخست رویکرد مربوط به کاربرد اصطلاحی این واژه است و دومی رویکرد نسبیگرایانه و مربوط به کاربرد عمومی لفظ است.
به نظر میرسد قضیه درازدامنتر از این حرفهاست که بتوان با لفظ و معنا با آن برخورد کرد.
لویی یلمزلف، زبانشناس شهیر دانمارکی (متوفی به سال 1965)، در کتاب معروف خود به نام «تمهیداتی بر نظریه زبان»، افقهای جدیدی بر حوزه زبانشناسی و نشانهشناسی ایجاد کرد. این کتاب بسیار دشوار و سخت نوشته شده و به همین دلیل است که تا زمان حاضر عمده مطالعات نشانهشناسی با استعانت از نظریات سوسور انجام میپذیرد و نه یلمزلف.
او معتقد است یکی از الزامات هر نظریه در حوزه زبان باید این باشد که تا حد امکان غیرمتافیزیکی شود؛ یعنی از مقدمههای تلویحی آن کاسته شود. بنابراین مفاهیم باید تعریفشده و حتیالامکان تعاریف مربوطه نیز بر مفاهیم تعریفشده مبتنی شود.
به عبارت دیگر، یلمزلف به دنبال این است که هر تعریف را با یک نویسه (یا همان کاراکتر) مشخص کند.
اکنون دبیر سندیکا با این اظهارات آیا در نقش یک نشانهشناس کلاسیک (یعنی متأثر از سوسور) قرار میگیرد یا از یلمزلف متأثر است؟
بادبزن یک وسیله قدیمی است که به دوران قبل از پنکههای برقی برمیگردد. در این دهههای اخیر نقش این وسیله صرفا تزیینی یا در حد بادزدن منقل بوده است.
کاربرد این نشانه در وضعیت مدنظر دبیر سندیکا (یعنی برای استفاده برای سرمایش) ناظر بر یک وضعیت پیشامدرن است.
از منظر سوسور، نشانه نوعی «هستنده» است که زاده پیوند بین بیان و محتواست. اما به نظر میرسد سخنان دبیر سندیکا به گونهای مطرح شده که گویی نشانههای اشارهشده، نوعی «بیان» است که به محتوایی بیرون از خودِ نشانه اشاره میکند.
این محتوا چیست؟ شاید بتوان مدلولهای فراوانی برای این محتوا ارائه کرد ولی بهترین توصیف آن است که ادعا شود شکاف معناداری بین وضع موجود و مطلوب ایجاد شده است.
هرساله میزان مصرف بنزین، گازوئیل، گاز، برق و آب بیشتر میشود. این یک شهود عجیب نیست، بلکه واقعیتی است که هرساله همه دستگاهها با آن مواجه هستند. بههمیندلیل دولت همواره باید میزان تولید برق و آب و دیگر حاملهای انرژی را افزایش دهد.
اما دولت از این کار عاجز است. دلیل آن است که انجام این کار نیاز به منابع مالی بسیار سنگین دارد که تهیه آن از عهده دولت برنمیآید.
از سوی دیگر، چون قیمتهای این حاملها نیز دقیق نیست، بنابراین بخش خصوصی هم حاضر نیست آنها را تولید کرده و در اختیار دولت قرار دهد.
دولت نیز جرئت دستکاری عیان در قیمتها را ندارد. بههمیندلیل به طور مرتب مردم را تهدید میکند که در صورت افزایش مصرف، پول بیشتری از آنها خواهد گرفت.
مشابه این پیامکها برای تعداد زیادی از شهروندان ارسال شده است. میزان مصرف برق یک خانواده پنجنفری که در یک منزل 140متری زندگی میکنند، طبعا بیشتر از یک خانواده سهنفری است که در یک آپارتمان 70متری در حال زندگی هستند. دولت با چه معیاری هرکدام از این خانوارها را پرمصرف یا بالاتر از استاندارد اعلام میکند؟
فارغ از اینها، به نظر میرسد اظهارات دبیر سندیکا را میتوان نوعی ترغیب به پذیرش وضع موجود هم تعبیر کرد.
معمولا سندیکاهای حرفهای، تیمهای برجسته پژوهشی، اقتصادی، حقوقی، آیندهپژوهی، رسانهای و نظایر آن را در استخدام خود دارند. یکی از وظایف چنین سندیکاهایی طبعا باید ارائه راهکارهای علمی و پژوهشی و فنی باشد، نه اینکه توصیه به خرید آفتابه و بادبزن داشته باشند. آفتابه یک وسیله چندکاره در زندگی قدیمی ایرانیها است که در نشانهشناسی روزمره معمولا کاربردهای مثبت ندارد. دبیر سندیکا میتوانست از واژههای دیگر نظیر بشکه، مخزن یا تانکر استفاده کند اما استفاده از «آفتابه» را باید ذیل آن انتقاداتی دانست که در متن کامل اظهارات او انجام میشود که اتفاقا چندان مورد توجه قرار نگرفته بود.
در این میان مواضع سخنگوی دولت هم تأملبرانگیز است که در موضوع قطع برق با مردم همدلی میکند. سخنگوی مذکور همچنین گفت رفع ناترازی زمانبر است و جملاتی در توجیه این ادعا آورد. جمله کلیدی او این بود: «چارهای جز پذیرش واقعیت نیست». اتفاقا نکته در همینجاست؛ این پذیرش نوعی مصالحه بین مردم و دولت است. این مصالحه به صورت حفظ وضع موجود و قبول قطعیهای مکرر برق است. بهاینترتیب همزیستی مسالمتآمیزی بین طرفین ایجاد میشود. یک استدلال این است که وضع موجود تحملکردنی است و میتوان به مسیرهای موازی ادامه داد؛ مسیر موازی همین بادبزن و آفتابه است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.