یک ناترازی دیگر
چندی پیش سخنگوی دولت در مقابل سؤال غیرمنتظرهای قرار گرفت: «حقوق شما چقدر است خانم سخنگو؟». خانم مهاجرانی برخلاف اسلاف و اخلاف خود جواب سیاسیکارانهای نداد، بلکه صاف و ساده گفت: 60 میلیون تومان.


علی صمدی-روزنامهنگار: چندی پیش سخنگوی دولت در مقابل سؤال غیرمنتظرهای قرار گرفت: «حقوق شما چقدر است خانم سخنگو؟». خانم مهاجرانی برخلاف اسلاف و اخلاف خود جواب سیاسیکارانهای نداد، بلکه صاف و ساده گفت: 60 میلیون تومان.
همین سؤال از سوی یک خبرنگار، از یک نماینده مجلس هم پرسیده شد (حبیبزاده، نماینده جلفا و مرند)، اما ایشان جواب صریح و صادقانهای نداد: «بابا حقوق را من نمیتونم بگم.. دیگه یواشیواش.. کاری، امری ندارید؟».
اظهارات جناب فرزین، رئیس کل بانک مرکزی، درباره عیدیدادن در نوروز که «معمولا سکه عیدی میدهم» نیز درخورِ توجه و تأمل است. عیدی 50 هزارتومانی ما فقیر فقرا کجا و عیدیهای صد یا 50 میلیونتومانی جناب رئیس کجا؟
کاری به حقوقهای نجومی 400 و 500 میلیونی نداریم، اما همین دریافتیهای متعارف صاحبمنصبان کشور چه نسبتی با متوسط دریافتی مردم عادی دارد؟ توجه کنیم که حداقل دریافتی کارگران در بودجه سال جاری آنهم با 45 درصد افزایش، به حدود 12 میلیون تومان رسیده و طبعا دریافتی کارمندان هم چیزی در همین حول و حوش است.
چند سال پیش مطلبی درباره دریافتیهای شرکت تویوتای ژاپن میخواندم که در آن متوسط دریافتی کارکنان چهار هزار دلار و دریافتی مدیران عالیرتبه ازجمله مدیرعامل شرکت در حدود شش هزار دلار بود. این اختلاف البته پذیرفتنی است، اما بین حقوقهای 60 میلیونی و 15 میلیونی چه نسبتی برقرار است؟ دولت شاید دستش نرسد که بین درآمد فیالمثل پزشکان و معلمان نسبت منطقی برقرار کند اما درباره کارکنان خود که میتواند. طرح همسانسازی حقوق کارمندان و بازنشستگان خوب است اما به شرطی که وزرا، وکلا و مسئولان عالیرتبه هم در چارچوب آن قرار گیرند. البته کسی مدعی تساوی حقوق مدیران عالیرتبه با کارکنان معمولی نیست، اما اینکه نسبت منطقی در افزایش حقوق این قشر در مقایسه با قاطبه مردم باشد، انتظاری معقول و منطقی است.
بهراستی چرا اختلاف دریافتیها باید در حدی باشد که یک نماینده مجلس از بیان مقدار حقوق خود شرم و ابا داشته باشد؟ ضمنا مجلس محترم که در چند دوره اخیر بنا بر عللی در اختیار یک جناح خاص بوده و پافشاری عجیبی بر شفافیت داشته و دارد، خوب است که این شفافیت را منحصر به مشخصشدن آرای نمایندگان یا مثلا فهرست اَبَربدهکاران بانکی نکند و آن را به دریافتی صاحبمنصبان عالیرتبه هم تسری دهد. مردم حق دارند بدانند که مسئولان آنها از بیتالمال چقدر دریافت میکنند و نسبت درآمدهای آنها با درآمدهای خودشان چقدر است. انصافا اگر دریافتی مسئولان عالیرتبه نسبت معینی با میانگین دریافتیهای مردم عادی داشته باشد، آنها راحتتر میتوانند مشکلات معیشتی مبتلابه مردم را درک و برای آنها چارهاندیشی کنند. این کار، خیر دیگری هم دارد: تشنگان پول و ثروت برای مناصب حکومتی شیرجه نمیروند و فرصت برای شیفتگان خدمت هم فراهم میشود.