نازنین هنوز زنده است؛ اگر ما بخواهیم
نازنین فقط 13 سال داشت. یک دختر لاغر با موهای خرمایی، لبهایی همیشه ترکخورده و نگاهی که انگار همیشه دنبال راه فرار بود. هیچوقت با صدای بلند نمیخندید، حتی وقتی بقیه بچهها در زنگ تفریح از ته دل میخندیدند. همیشه در حاشیه مینشست. همیشه با دفتر نقاشیاش سرگرم بود؛ دخترهایی میکشید که بال داشتند و هیچوقت چهرهشان معلوم نبود.


شهرزاد همتی: نازنین فقط 13 سال داشت. یک دختر لاغر با موهای خرمایی، لبهایی همیشه ترکخورده و نگاهی که انگار همیشه دنبال راه فرار بود. هیچوقت با صدای بلند نمیخندید، حتی وقتی بقیه بچهها در زنگ تفریح از ته دل میخندیدند. همیشه در حاشیه مینشست. همیشه با دفتر نقاشیاش سرگرم بود؛ دخترهایی میکشید که بال داشتند و هیچوقت چهرهشان معلوم نبود.
اوایل کسی متوجه چیزی نشد. فقط میگفتند: «نازنین کمی گوشهگیره»، اما بعدتر معلم پرورشی گزارش داد که نازنین در انشاهایش مدام درباره خاموشی، سایه، گریه درون و چیزهایی مینویسد که برای یک دختر کلاس هفتم عجیب است. نازنین هر روز با چشمهایی متورم و گونههایی کبود راهی مدرسه میشد. معلمها میدیدند، مدیر میدانست، اما سکوت همه چیز را میپوشاند. انگار کتک برای نازنین بخشی از زندگی شده بود. پدرش عصبانی بود و او همیشه اولین هدف عصبانیت. آن روز، در مدرسه با چند نفر از همکلاسیهایش درگیر شد. کسی او را هل داده بود، کسی مسخرهاش کرده بود. شاید به خاطر لباس کهنهاش، شاید به خاطر زخمهای روی دستش. نازنین گریه نکرد، اما صورتش سرخ بود. با دندان لبش را گاز میگرفت تا چیزی نگوید. انگار همینجا، ته دلش تصمیمش را گرفت.
ظهر که به خانه برگشت، کسی خانه نبود. رفت سراغ ظرف پلاستیکی نفت. چند بار نفس کشید. دودل شد. بعد خودش را با نفت خیس کرد. شاید هنوز امیدوار بود کسی برسد، شاید هنوز دنبال نشانهای از ماندن بود. اما آتش مثل تصمیم او، ناگهانی و بیرحم بود.همسایهها صدای فریاد را شنیدند. وقتی رسیدند، نازنین روی زمین افتاده بود. پدرش حالا خودش را نمیبخشد. با چشمهایی گودافتاده میگوید: به خدا این بار نزدمش... فقط عصبانی بودم... . بعد به سکوت فرو میرود. نازنین خوششانس بوده. آتش به اندامهای تحتانیاش نرسیده. کلیهها، ریهها و قلبش فعلا سالماند، اما ۴۵ درصد سطح بدنش سوخته؛ آنهم در ناحیه صورت، سینه، گردن و بازوها. پزشکان میگویند در فاز اول، جانش را نجات میدهند. اما اگر زنده بماند، ماهها درمان تخصصی نیاز دارد؛ نبرد برای زندهماندن؛ درمان نازنین تازه آغاز شده است.
وقتی آمبولانس نازنین را از درمانگاه محلی در ایلام به سمت اهواز حرکت داد، امید کمرنگی در چشمان مادرش بود. صدای آژیر که در جاده پیچید، او فقط یک جمله را با خودش تکرار میکرد: نازنین هنوز نفس میکشه... یعنی میشه دوباره بخنده؟
در بیمارستان سوانح سوختگی اهواز، پزشکان بهسرعت او را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند. اولین چیزی که گفتند، این بود: زندهموندنش ممکنه، ولی سخت. بدن نازنین ۴۵ درصد سوخته. بخشهایی از صورت، گردن، سینه و بازوهایش دچار سوختگیهای درجه دو و سه شدهاند. این یعنی نهتنها پوستش از بین رفته، بلکه لایههای عمیقتری از بافت زیرین هم آسیب دیدهاند.
در این مرحله، نازنین باید هر روز پانسمان شود؛ نه با گاز معمولی، نه با باندهایی که در خانهها داریم. برای سوختگیهای عمیق باید از پانسمانهای تخصصی ضدعفونت استفاده شود؛ هر روز، بدون تأخیر. هر نوبت پانسمانش، بسته به شرایط، چند میلیون تومان هزینه دارد. باید چند نوبت پیوند پوست انجام شود؛ یعنی از نقاط سالم بدن یا از پوست اهدایی، به مرور بخشهایی از سوختگی ترمیم شود. نازنین همچنان در بخش آیسییو بستری است. به دلیل سوختگی در ناحیه گردن و سینه، سیستم تنفسیاش آسیب دیده و به کمک دستگاه تنفس میکشد. اگر از این مرحله بگذرد، تازه وارد فاز دوم درمان میشود؛
یعنی جراحیهای ترمیمی. برای جلوگیری از جمعشدن عضلات سوخته، برای آنکه بازوهایش حرکت را از دست ندهند، باید تحت فیزیوتراپی و جراحیهای بازسازی قرار بگیرد. اگر نه، ممکن است تا پایان عمر، یک یا هر دو دستش توان حرکت نداشته باشد. پزشکان بیمارستان اهواز صادقانه میگویند: ما همه توانمان را میگذاریم، ولی نازنین برای ادامه این مسیر به درمانی مستمر، دقیق و پرهزینه نیاز دارد. بدون حمایت مردم، از نیمه راه بازمیمانیم. برآورد اولیه برای شروع درمان، دستکم ۲۰۰ میلیون تومان است. این فقط آغاز کار است. اگر همه چیز خوب پیش برود، این عدد میتواند چند برابر شود. نازنین زنده است. نازنین بهسختی میجنگد، ولی بدون کمک، بدون پانسمان فردا، بدون داروی امشب، بدون پوست اهدایی بعدی، جنگش نابرابر است. این فراخوان نهفقط برای کمک به یک دختر آسیبدیده، بلکه برای نجات یک امید است. برای خاموشنکردن چراغ زندگی دختری که تا همین دیروز داشت قصه پرندههای نقاشیاش را در دفتر مینوشت. در صورت تمایل کمکهای مالی خود را به شماره کارت 5041721209434720 بانک رسالت به نام شهرزاد همتی پلسنگی واریز کنید.
تمام وجوه تنها صرف درمان و مراقبتهای تخصصی نازنین خواهد شد. گزارش کامل روند درمان و هزینهها منتشر خواهد شد.
نازنین هنوز زنده است، فقط منتظر ماست.