توسعه در بستر ترجمه
نگاهی متفاوت به کتاب «خاستگاه: داستان آغاز گیتی و آدمی»
چند روزی است در ایران کتابی بس خواندنی و شیرین با نام «خاستگاه: داستان آغاز گیتی ور آدمی» چاپ شده است. ما در این نوشته کوتاه قصد نداریم درباره کتاب و محتوای آن چیزی بگوییم؛ زیرا دربارهاش دیگر همکاران و دوستانمان خواهند گفت و خواهند نوشت. همچنین قصد نداریم درباره نویسنده کتاب و جایگاه علمی ایران، آقای دکتر بهرام مبشر صحبت کنیم؛ در جامعه علمی ایران و بهویژه جامعه نجومی همه ایشان را میشناسند. آنچه ما قصد داریم دربارهاش سخن بگوییم، پشت پردههای نادیده و ناشنیدهای است که دانستن آن درسی مهم برای نسل جوان ایران است که باید فردایی بهتر را برای ایران رقم بزنند.

حسن ملکی . شیرین بقایی:
روایتی نشنیده از ترجمه کتاب
چند روزی است در ایران کتابی بس خواندنی و شیرین با نام «خاستگاه: داستان آغاز گیتی ور آدمی» چاپ شده است. ما در این نوشته کوتاه قصد نداریم درباره کتاب و محتوای آن چیزی بگوییم؛ زیرا دربارهاش دیگر همکاران و دوستانمان خواهند گفت و خواهند نوشت. همچنین قصد نداریم درباره نویسنده کتاب و جایگاه علمی ایران، آقای دکتر بهرام مبشر صحبت کنیم؛ در جامعه علمی ایران و بهویژه جامعه نجومی همه ایشان را میشناسند. آنچه ما قصد داریم دربارهاش سخن بگوییم، پشت پردههای نادیده و ناشنیدهای است که دانستن آن درسی مهم برای نسل جوان ایران است که باید فردایی بهتر را برای ایران رقم بزنند.
ازآنجاییکه ما هرسه مترجم اثر را میشناسیم و یکی را بهتر از دو نفر دیگر، بنابراین روایتی که بازگو میکنیم، دستاول است و نهفقط شنیدهایم، بلکه با آن در کنار مترجمان زندگی کردهایم. سالها پیش بود که یک روز دوست خوبمان حسن فتاحی در گروه کتاب و مقالهخوانیمان با نام دارالفنون گفت: بچهها یکی از بهترین کارهایی را که میتوانیم برای ایران انجام دهیم، آغاز خواهیم کرد. به خاطر داریم آن روزها همزمان بود با بیماری پدرش. او گفت: با دکتر بهرام مبشر ملاقات کرده و تصمیم دارد با دو همکار دیگرش، ضحی نصر و مریم سلیمانی، کتاب خاستگاه را ترجمه کند. خبر خوشی بود و همه خوشحال شدیم.
او گفت این ترجمه با احتساب تمام مراحل دو سال به درازا خواهد کشید و خوب خاطرمان است روند دریافت مجوز را یک ماه گذاشته بود و خیلی جدی گفت: کتاب را بیش از این نگه نخواهند داشت در صف مجوز، اما امروز که کتاب چاپ شده، میدانیم یک ماه شد چند ماه. زمانی که این سه مترجم کار ترجمه را آغاز کردند، گویی زمین و زمان یادش افتاد که سیلی از مصیبت و دشواری بر این سه جوان ببارد. نخستین آن فوت پدر حسن فتاحی بود. سرطان در نهایت جان کسی را ستاند که مشتاق بود این کتاب را بخواند. پس از آن دوره دشوار کرونا آمد و این سه نفر مثل میلیونها ایرانی درگیر بودند. درگیری حسن بیشتر بود، چون باید داروخانه پدریاش را هم مدیریت میکرد. در تمام آن دو سال سخت کرونایی، خستگی چنان بر جان این سه نفر نشسته بود که مدام میگفتند از برنامه عقب افتادهایم.
کرونا گذشت و دشواریهای عجیبی گریبان مریم و ضحی را گرفت. مریم و همسرش برای راهاندازی یک مؤسسه فرهنگی پیر شدند و زیر بار فشارهای اقتصادی کمرشان خم شد. دراینمیان یک تشخیص نادرست از یک التهاب ساده لنفاوی برای ضحی، توفانی از غم و اندوه را برای مدت شش ماه برای خودش، حسن و همه ما به ارمغان آورد. داستان تشخیص غلط برای شش ماه و بلکه بیشتر این دو را فلج و ما را دلواپس کرده بود. پس از آن دوباره مرگ و بیماری سراغ خانواده مریم رفت و او را درگیر غم و اندوه کرد. دراینمیان ناشری که بنا بود کتاب را چاپ کند، به دلیل افزایش قیمت دلار و هزینه چاپ، لغو قرارداد کرد و درنهایت انتشارات گوتنبرگ متولی چاپ این اثر فاخر در این آشفتهبازار صنعت نشر ایران شد. ما در این چند خط فقط به گوشههایی کمی پررنگتر از مابقی مشکلات بر سر راه چاپ این کتاب اشاره کردیم تا بگوییم تولید یک کتاب نه کاری آسان و نه روندی خطی است. داستانهایی پشت کتاب خاستگاه وجود دارد که از چشم خوانندگان پنهان است، اما در دل خود این نکته را دارد که در پسِ هر دریای توفانی، ساحل آرامشی است که در آن گنجی نهفته. نباید از رسیدن به ساحل و یافتن گنج دست کشید. به دریا بزنید و اهل سفر باشید تا در ساحل گنجی مانند خاستگاه بیابید.
راه سبز توسعه
برای ما نویسندگان این یادداشت که طی چند سال هم فصلهای کتاب را در گروه دارالفنون از حسن شنیدیم و هم در جریان فرازوفرود و سکون و خروش روند چاپ کتاب بودیم، بیش از هر چیزی این کتاب نمادی از راه سبز توسعه برای ایران بود. به دو دلیل: نخست اینکه به گفته مترجمان این اثر، نویسنده کتاب، آقای دکتر مبشر، پابهپای مترجمان در سختیها و دشواریها کنارشان بوده و به قول خودشان هرجا کم آوردیم، دکتر مبشر به دادمان رسید. خسته بودیم، او امید داد، بلازده بودیم، او همراهیمان کرد. هر سه مترجم میگویند اگر صبوری دکتر مبشر نبود و اگر کمکهای او نبود، این کتاب به سرانجام نمیرسید، آنهم به این شکل زیبا با جلد سخت و تمامرنگی. نکته مهم دیگری که در این کتاب رنگوبوی توسعه میدهد، کار تیمی قشنگی است که میان چهار ایرانی بود. نویسنده کتاب ایرانی و از معروفترین کیهانشناسان جهان، مترجمان ایرانی و حتی عکاسی که عکس زیبایش روی جلد کتاب است، هم ایرانی است. این کتاب نشان داد ایرانیها در داخل و خارج میتوانند دست در دست هم دهند و برای توسعه ایران کاری کنند.
توسعه در آسمان ایران
در این کتاب نکته مهم دیگری هم مانند نگین میدرخشد که گفتنش ضروری است. مترجمان بسیار زیبا از ظرفیتها و ظرافتهای زبان فارسی استفاده کردهاند و واژگان زیبای فارسی را برای نامهای خاص مانند نام سیارههای سامانه خورشیدی برگزیدهاند و برای بسیاری واژگان هم فارسیاش را نوشتهاند. خودشان در مقدمه اشاره کردهاند که چرا باید زبان فارسی را پاس داشت. زبان فارسی صرفا یک زبان نیست، بلکه ستون فقرات فرهنگی کشور دیرپای ایران است. زبان فارسی عامل اتحاد میان اقوام ایرانی است و در عصر کنونی باید زبان فارسی را نهتنها پاس داشت، بلکه باید از توانمندهای آن برای انتقال دانش به عموم مردم استفاده کرد.
زبان فارسی به مراتب از دیگر زبانهایی که واژگان آن گاهی نادرست استفاده میشوند، هم در داشتن واژه و هم در ساختن واژه تواناتر است. به همین دلیل باید از روش و منشی که مترجمان در این کتاب استفاده کردهاند، آموخت و این روند را ادامه داد. اگر فرزندان ما شیرینی دانش را با زبان فارسی بچشند، در آینده هم خود را در قبال توسعه این کشور مسئول خواهند دانست. اجازه دهید نکته دیگری را هم یادآور شویم. یکی از گفتههای از اساس نادرستی که مدتی است از سر نادانی یا اغراض ایرانستیزانه دهان به دهان میچرخد، این است که میگویند اگر بچهها در ایران دانش را به زبان فارسی بیاموزند، از جریان علمی دنیا جا میمانند. شگفتا از این سخن بیهوده.
تمام کشورهای دنیا که زبانشان و درواقع زبان مادریشان انگلیسی نیست، تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند و میگیرند تا دانش جهانی را که به زبان انگلیسی تولید میشود، به زبان مادری سرزمینشان برگردان کنند تا هم انتقال دانش انجام شود و هم کسانی که هنوز امکان خواندن کتاب به زبان انگلیسی را ندارند، علم روز را بیاموزند. فرانسه و آلکام دو مثال ملموساند. وانگهی هیچ لزومی ندارد در یک کشور همه دانش را به زبان غیرمادری بخوانند، بلکه هنر در فراهمکردن علم روز به زبان مادری است که کتاب خاستگاه این مهم را انجام داده است. در پایان در جایگاه کسانی که در دانشگاه این کتاب را به دانشجویانمان معرفی کردهایم، چاپ این اثر درخشان را به هر چهار نفر ایرانی عزیز که نامشان روی جلد کتاب است، شادباش میگوییم.