|

نگاهی به میراث صمد بهرنگی به مناسبت سالروز غرق شدنش در رود ارس

صمد و ساخت دنیایی قابل زیست

مرگ ناهنگام صمد بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس بهت‌آور و غیرقابل باور بود. با غرق شدن بهرنگی در روز نهم شهریورماه این باور برای بسیاری از نزدیکان او به وجود آمد که صمد توسط ساواک کشته شده است و این باور مورد پذیرش جامعه هم قرار گرفت. به هرحال فارغ از اینکه این باوری درست بوده یا نه اما تردیدی در این نیست که شکل‌گیری چنین روایتی درباره مرگ یک نویسنده تنها در بستر خفقان‌آور رژیمی مستبد و روشنفکرکش امکان بروز داشت.

صمد و ساخت دنیایی قابل زیست
خبرنگار: پیام حیدرقزوینی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مرگ ناهنگام صمد بهرنگی در شهریور ۱۳۴۷ در رود ارس بهت‌آور و غیرقابل باور بود. با غرق شدن بهرنگی در روز نهم شهریورماه این باور برای بسیاری از نزدیکان او به وجود آمد که صمد توسط ساواک کشته شده است و این باور مورد پذیرش جامعه هم قرار گرفت. به هرحال فارغ از اینکه این باوری درست بوده یا نه اما تردیدی در این نیست که شکل‌گیری چنین روایتی درباره مرگ یک نویسنده تنها در بستر خفقان‌آور رژیمی مستبد و روشنفکرکش امکان بروز داشت.

غلامحسین ساعدی بعدها کشته شدن صمد را رد کرد و آن را شایعه‌ای دانست که توسط آل‌احمد ساخته شده بود. البته این فقط آل‌احمد نبود که می‌گفت ساواک عامل قتل صمد بود بلکه اسلام کاظمیه نیز بر همین باور بود و نوشته بود: «...اما آخرش ندانستیم چرا صمد مرد؟ گفتند شنا نمی‌دانسته و در بستری از رودخانه که آب هجوم‌آور و بنیان‌کن است تن به آب داده و در غلتیده است. این که حرف معقولی نیست. گفتند: در کنار خلوتی خود را به آب افکنده است که از آن طرف درآید، این هم چه حرفی است؟ و درباره چه کسی؟ مگر ما او را ندیده بودیم و حرف‌هایش را نشنیده بودیم؟» به جز این‌ها موارد دیگری هم بود که به شک و تردیدها درباره مرگ صمد دامن می‌زد. روزنامه کیهان در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ در مطلبی درباره مرگ صمد نوشته بود:  «...در گزارشی که به وسیله گروهبانی مستقر در پاسگاه (کلایه) تنظیم شده گفته شده در زیر شکم جسد شکافی به عمق ۵ سانتیمتر و همچنین سوراخ ۵ سانتی‌متری دیگری در ساق پای وی دیده می‌شود. اما پزشک قانونی وقت به علت تورم جسد اظهارنظری نمی‌کند.» برادر صمد نیز بعدتر نوشته بود که درست همان زمانی که آنها در کنار ارس به دنبال صمد می‌گشتند ماموران ساواک به خانه صمد رفته بودند و همه‌چیز را به هم ریخته بودند. میزتحریر مخصوص او را شکسته بودند و نامه‌ها و یادداشت‌هایش را زیر و رو کرده بودند و اهل خانه را مورد بازجویی قرار داده بودند و چند کتاب و یادداشت هم برداشته و برده بودند اما کتابخانه اصلی صمد را که در آن طرف حیاط بود ندیده بودند.

پس از مرگ صمد بهرنگی، امیرپرویز پویان در متنی کوتاه نوشت که اگرچه صمد بی­چیز مرد اما برای دوستانش میراثی باقی گذاشت که در هر گام «نشانه راه» است. صمد معلم بود و داستان‌نویس و پژوهش‌هایی هم انجام داده بود اما منظور پویان از میراثی که صمد برای دوستانش باقی گذاشته بود چیزی فراتر از این‌ها بود. او می‌گوید دریافته‌های صمد «مقدمه‌ای اساسی بود برای شناخت دیگر وادی‌ها» به قصد ساختن «دنیایی قابل زیست». تلاش برای ساخت دنیایی قابل زیست مهم‌ترین دلیل پیوند میان بهرنگی و پویان بود. پویان در سطر پایانی متنش نوشته بود آرزوی صمد انتقال این میراث به تمام ستمدیدگان روزگار ما بود و این آرزوی خود پویان هم بود. پیش از آغاز عملیات چریکی، امیرپرویز پویان چندین‌ بار به تبریز سفر کرده و با بهرنگی که هفت سال از او بزرگ‌تر بود، دیدار کرده بود.

برای بهرنگی و همچنین پویان، یکی از مهم‌ترین وجوه دنیایی قابل زیست، دنیایی تهی از نابرابری بود و این ممکن نمی‌شد مگر در روند مبارزه‌ای طبقاتی که هر دو در این مسیر گام برمی‌داشتند. منوچهر هزارخانی در مقاله‌ای با عنوان «جهان‌بینی ماهی سیاه کوچولو» نوشته که خشم ماهی سیاه کوچولو که او را به ایستادگی وامی‌دارد ناشی از ستم نهفته در جامعه‌ای طبقاتی است.

گرچه مرگ پرمناقشه بهرنگی مانع از آن شد که او شاهد نبرد مسلحانه با رژیم شاه باشد اما در آثارش آشکارا نشانه‌هایی زودرس از این نبرد به دست داده است. او در ارزنده‌ترین داستانهایش مثل «ماهی سیاه کوچولو» و  «۲۴ ساعت در خواب و بیداری» روایتی از شخصیت‌هایی به دست داده که با بی‌عدالتی و ستم طبقاتی مبارزه می‌کنند. شخصیت‌های داستان‌های او یا مسلح به سلاح هستند یا رویای داشتن یک مسلسل اسباب‌بازی را دارند. علی رهنما در کتاب «چپ رادیکال در ایران» درباره تاثیری که صمد بر جنبش مسلحانه علیه رژیم شاه داشت نوشته: «کلمات و سخنان بهرنگی در اذهان بسیاری از انقلابیونی که مبارزه مسلحانه را انتخاب کرده بودند، طنین‌انداز می‌شد. آنها می‌دانستند که در داستان بهرنگی، ماهی سیاه کوچولو در حالی که به زندگی، مرگ و مسئولیت اجتماعی فکر می‌کرد، برای مدت طولانی در دام منقار مرگبار پرنده ماهی‌خوار افتاد. داستان بهرنگی با ماهی سیاه کوچولویی که شکارچی را می‌کشد و در جریان آب گم می‌شود به پایان می‌رسد. داستان جسورانه ماهی سیاه کوچولویی در جست‌وجوی آزادی در میان دسته ماهی‌های رودخانه در زبا‌ن‌ها می‌چرخد و بازگو می‌شود. آرمان، رویا و چشم‌انداز مقاومت توسط یک ماهی قرمز انتخاب می‌شود‌.» پس از مرگ صمد شاخه تبریز فداییان خلق از رفقای نزدیک بهرنگی یعنی کسانی مثل بهروز دهقانی، کاظم سعادتی، علیرضا نابدل و عبدالمناف فلکی تشکیل شد.

بهرنگی الگویی از نویسندگی و معلمی ارائه داد که تأثیراتی عمیق بر جا گذاشتند. در عرصه معلمی و آموزش، او تاکیدی ویژه بر آموزش برابر و حق دسترسی طبقات فرودست و محروم به آموزش باکیفیت داشت. او به آموزش برای آگاهی انتقادی باور داشت و به محرومان و فرودستان می‌آموخت که با بازخوانی جهان پیرامون‌شان، خود را آزاد کنند.

عکس:  صحنه بازسازی‌شده‌ مرگ صمد بهرنگی، از مجموعه عکس «به روایت یک شاهد عینی» اثر آزاده اخلاقی

آخرین اخبار تاریخ و ادبیات‌ را از طریق این لینک پیگیری کنید.