|

روایت یکی از ساکنان مجتمع مسکونی بزرگی در سعادت‌آباد که روز اول حملات تخریب شد و جان‌های بسیاری را گرفت

از شهادت کودکی 9‌ساله تا تخریب بیش از 100 واحد

دیگر خانه‌ای برایشان نمانده، همه چیز ویران شده؛ از عکس‌های دسته‌جمعی که روی میز گوشه پذیرایی ردیف شده بود‌ تا گلدان‌های پشت پنجره و عروسک کنار تخت دختر خردسالشان، همه چیز در ‌یک لحظه از بین رفته است. جنگ آشیانه نمی‌شناسد، کودک و بزرگسال نمی‌شناسد، همه چیز را با خود نابود می‌کند. دشمن با بمب و موشک ‌سراغ آدم‌ها می‌آید؛ می‌آید تا ویران کند و چاره‌ای نیست جز ایستادگی برای جان‌های گران.

از شهادت کودکی  9‌ساله تا تخریب بیش از 100 واحد
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

دیگر خانه‌ای برایشان نمانده، همه چیز ویران شده؛ از عکس‌های دسته‌جمعی که روی میز گوشه پذیرایی ردیف شده بود‌ تا گلدان‌های پشت پنجره و عروسک کنار تخت دختر خردسالشان، همه چیز در ‌یک لحظه از بین رفته است. جنگ آشیانه نمی‌شناسد، کودک و بزرگسال نمی‌شناسد، همه چیز را با خود نابود می‌کند. دشمن با بمب و موشک ‌سراغ آدم‌ها می‌آید؛ می‌آید تا ویران کند و چاره‌ای نیست جز ایستادگی برای جان‌های گران. طبق آخرین داده‌های وزارت بهداشت که برای سه روز قبل است؛ تاکنون 224 نفر شهید شده‌اند و در بین آنها از کودک و بزرگسال، همه قربانی حملاتی شده‌اند که سهمی در آن نداشتند. بسیاری دیگر هم خانه‌های خود را از دست داده‌اند؛ مثل پدر جوانی که با دختر خردسال و همسرش از زیر آوار‌ خود را به بیرون از ساختمان رساندند. خانه ویران شده، پدر اما آرام و متین حرف می‌زند؛ از اولین روز حمله اسرائیل می‌گوید که ساختمان محل سکونت آنها را که مجتمعی بزرگ در میدان کتاب سعادت‌آباد است، هدف قرار داد، بسیاری را شهید کرد و خیلی‌ها را مجروح. ساعت سه بامداد روز جمعه بود که اسرائیل اولین حملاتش به خاک ایران را شروع کرد. سکوت شب با صدای انفجاری شکست. چند نقطه از تهران مورد اصابت موشک‌هایی قرار گرفت که حق هیچ شهروندی نبود. همچون ساکنان مجتمع اساتید در سعادت‌آباد که با اصابت پرتابه‌هایی به خانه  «محمدمهدی طهرانچی»، رئیس دانشگاه آزاد  بسیاری را همان شب شهید و مجروح کرد. این پدر جوان به همراه همسر و دختر خردسالش، یکی از ساکنان این ساختمان بودند؛ ساختمانی که به دلیل شدت آسیب، دیگر برای هیچ‌کس قابل سکونت نیست.

به وقت جنگ

«‌یکباره دیوار و شیشه‌ها تخریب شدند و تکه‌هایی از آن تا صد متر آن‌طرف‌تر از ساختمان هم پرتاب شدند. چند طبقه آتش‌سوزی شد و چاره‌ای جز فرار از این شرایط نبود». این جملات بخشی از روایت پدر است که دشمن آشیانه‌ای برایش نگذاشته. او برای «شرق» توضیح می‌دهد: «آن شب دخترم را از تولد به خانه آوردم، ساعت 12 شب شده بود. همان موقع‌ در اتاقش خوابید. چند ساعت بعد که حدود سه صبح بود، صدای عجیبی آمد. تصور کردم خانه از وسط به دو نیم تقسیم شده است. به همسرم گفتم زلزله شده؟ گفت، نه. احتمالا بمب زدند. در یک لحظه خانه ما کاملا ویران شد. دیوار و پنجره‌ها همه تخریب شدند. در تاریکی آن ساعت، دخترم را در خانه صدا می‌زدیم تا پیدایش کنیم. خانه تاریک بود و همه چیز به هم ریخته بود. همه دیوارها خراب شده بود. خدا را شکر همان موقع جواب ما را داد، ترسیده بود و روی بدنش شیشه افتاده بود. تمام در و پنجره‌های خانه شکسته بود و دیوارها ریخته بود. تخت خواب دخترم نزدیک پنجره بود، اما خدا خواست آسیب چندانی نبیند. سه نفری دست یکدیگر را گرفتیم و پابرهنه با لباس خانه، از واحد بیرون رفتیم». آن شب از طبقه سوم تا هشتم ساختمان تخریب شد و بیشتر واحدها به دلیل این حمله آتش گرفت: «شیشه‌های پنجره سمتی که دخترم خوابیده بود، روی دخترم ریخته بود و منجر به شکستن سرش شد. از آنجایی هم که پابرهنه از خانه بیرون آمدیم، پاهایش در تماس با شیشه‌ها و آتش سوخته بود. پای همسرم هم به همین دلیل با شیشه برید. وقتی آمبولانس از راه رسید، ما را به بیمارستان مطهری منتقل کرد. بعد از چند ساعت معالجه ترخیص شدیم، ولی آثار روانی آن شب هنوز در ما‌ مخصوصا در دخترم باقی مانده است. هر چقدر هم که بیشتر از آن روز می‌گذرد، اثرش در دخترم‌ بیشتر می‌شود».

دیوار سالمی در ساختمان آنها باقی نمانده و مرتب در جملاتش تکرار می‌کند: «به شکل معجزه‌آسایی زنده ماندیم». بعد حرفش را ادامه می‌دهد: «برای ما معجزه رخ داد؛ چون تمام پنجره‌ها از جا کنده شده بود و تا حدود صد متر آن‌طرف‌تر از ساختمان پرتاب شده بود. دیوار کنار تخت دخترم کامل از بین رفته ولی جالب است که خودش آسیب چندانی ندیده است. در آن لحظه ما اصلا نمی‌دانستیم کدام بخش از ساختمان مورد حمله قرار گرفته و به صورت اتفاقی، سه‌ نفری از پله‌های اضطراری‌ شرقی ساختمان، خودمان را به بیرون رساندیم؛‌ در‌صورتی‌که اگر از بخش غربی قصد خروج داشتیم، آسیب بیشتری می‌دیدیم. وقتی به طبقه پنج و شش رسیدیم، تخریب خیلی شدید و همراه با آتش‌سوزی بود. کل طبقه از بین رفته بود؛ چون در این دو طبقه آقای طهرانچی ‌-رئیس دانشگاه آزاد- و محافظ‌هایش مورد هدف قرار گرفته بودند. همین مسئله باعث شد چهار طبقه با هم آتش بگیرد. الان خانه ما دیگر قابل سکونت نیست و از بیرون ساختمان هم تخریب کاملا پیدا‌ست. ساختمان کاملا از هم باز شده و رفت و آمد در آن خطرناک است. گروه‌هایی که برای بررسی به ساختمان آمده بودند، تصور نمی‌کردند از واحدهای تخریب‌شده کسی سالم مانده باشد و در گروه ساختمان مرتب پیام می‌گذاشتند تا واحدهای آسیب‌دیده از خودشان خبری بدهند؛ یعنی آن‌قدر وضعیت فجیع بود که کسی فکر نمی‌کرد ما سالم بمانیم».

این خانواده حالا خانه‌ای ندارد، آشیانه‌ گرم‌شان، با تمام خاطراتی که در آن داشتند، از بین رفته است: «در حال حاضر دیگر جایی برای زندگی نداریم، کل خانه و وسایلش از بین رفته و الان مجبوریم در خانه برادرم زندگی کنیم. شاید بتوان گفت بیش از 80 درصد خانه از بین رفته است. دیوارها کامل ریخته یا از هم باز شده است و همین باعث شده ساختمان الان کاملا معلق باشد. آنجا دیگر جای زندگی‌کردن نیست. نمی‌دانم چه پیش خواهد آمد، تنها می‌دانم که آنجا دیگر برای زندگی‌کردن مناسب نیست».

از شهادت کودکی  9‌ساله تا تخریب بیش از 100 واحد

‌این حمله، به بیش از صد واحد‌ آسیب جدی رسانده که برخی از ساکنان مجروح و برخی دیگر کشته شده‌اند. این مرد جوان توضیح می‌دهد: «حدود صد واحد از برج c1 و c2 و بخش‌هایی از برج D آسیب جدی دیده‌اند. ما هم در برج c2 زندگی می‌کردیم که از طبقه سوم تا هشتم کاملا تخریب شده است. آنچه به ما گفتند این بود که آوارهای طبقات بالا، روی طبقه سوم ریخته و آنجا هم آتش‌سوزی شده است؛ به همین دلیل تعداد زیادی از ساکنان دچار سوختگی شده‌اند. غیر از شهید «محمدمهدی طهرانچی» که هدف حمله بودند، دیگران، همه از شهروندان معمولی بودند. در طبقه ششم، دختر یکی از ساکنان شهید شد و در طبقه سوم هم فرد دیگری دچار سوختگی خیلی شدید شده، ولی در حال حاضر تعداد دقیق شهدا را نمی‌دانم. همسایه واحد دیوار به دیوار ما که آقای احسان اشراقی بود، همراه با دختر 9‌ساله‌شان به نام «باران»‌ هم شهید شدند».

در تمام بحران‌هایی که در این سال‌ها مردم کشور تجربه کردند، نیروهای امدادی کنار مردم بودند. حالا هم با وجود آنکه حملات اسرائیل به خاک ایران، مجروحان بسیاری بر جای گذاشته، بیمارستان‌ها مملو از شهروندانی است که به معالجه‌های سریع نیاز دارند و کادر درمان شبانه‌روز در مراکز درمانی کنار آنها هستند. مراکز امدادی دیگر از نیروهای آتش‌نشانی، هلال‌احمر و ارگان‌های دیگر نیز در این روزها فعالیت مستمر خود را ادامه می‌دهند. با‌این‌حال طبق اخبار منتشر‌شده، به نقل از سخنگوی جمعیت هلال‌احمر، 26 خرداد‌ یک خودروی آمبولانس که برای انتقال مجروحان و مصدومان حمله رژیم صهیونیستی در شهر تهران اعزام شده بود، مورد اصابت مستقیم حملات قرار گرفت و سه نفر از امدادگران به شهادت ‌رسیدند. همچنین تا روز 30 خرداد، یعنی نهمین روز حملات اسرائیل، دست‌کم 15 امدادگر در این حملات زخمی شده‌اند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.