آقای پزشکیان؛ آنگاه با تهران چه میکنید؟
در ایام رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری 1403، یکی از معاونان محترم ستاد مرکزی دکتر پزشکیان با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند در برنامه زنده تلویزیونی 45دقیقهای دونفره (با حضور یک مجری)، از سیاستهای آینده دولت پزشکیان در مدیریت پایتخت بگویم. با دریافت نظر مساعد درباره همسویی دیدگاههایم با ملاحظات احتمالی مسئولان ارشد ستاد، پذیرفتم و از حضور در این برنامه تلویزیونی استقبال کردم.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
1. در ایام رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری 1403، یکی از معاونان محترم ستاد مرکزی دکتر پزشکیان با من تماس گرفتند و پیشنهاد دادند در برنامه زنده تلویزیونی 45دقیقهای دونفره (با حضور یک مجری)، از سیاستهای آینده دولت پزشکیان در مدیریت پایتخت بگویم. با دریافت نظر مساعد درباره همسویی دیدگاههایم با ملاحظات احتمالی مسئولان ارشد ستاد، پذیرفتم و از حضور در این برنامه تلویزیونی استقبال کردم. در فاصله باقیمانده، فرصت را غنیمت شمردم و با حدود چندین نفر از صاحبنظران ازجمله برخی وزرا، شهرداران و معاونان پیشین و نیز اعضای شوراهای شهر، در رابطه با محتوا و محورها مشورت کردم تا این امکان فراهم شود. در تمامی آن سخنها و گفتوگوهای آن ایام، سخنی از انتقال پایتخت نبود و دکتر پزشکیان همواره بر اجرای برنامههای مصوب و نیز ارجاع مسائل به کارشناسان تأکید داشتند. با پیروزی دکتر پزشکیان در انتخابات، ارتباط اینجانب با دولت برای امثال من که به درخواست ستاد مرکزی دکتر پزشکیان، به نمایندگی از سیاستهای آینده دولت پزشکیان در مدیریت پایتخت سخن گفته بودم، دیگر چندان امکانپذیر نشد. قاعدتا نمیتوان نسبت به سرنوشت منافع عمومی و تصمیمات دولتی بیتفاوت ماند و از منظر کارشناسی اظهارنظر نکرد. در آن زمان، برخی معتقد بودند این موضوع جدی نیست، اما به گمانم نشانههایی وجود داشت که میگفت این موضوع یک اظهارنظر ساده نیست و تداوم خواهد یافت. بنابراین من از نخستین افرادی بودم که به این موضوع واکنش نشان دادم.
2. در روزهای اخیر، رئیسجمهور بار دیگر در آستانه روز تهران و در استان هرمزگان، از ضرورت انتقال پایتخت به سمت خلیج فارس سخن گفته و اشاره کردهاند «وقتی موضوع رسانهای شد برخی انتقاد کردند، اما امروز با دیدن مشکلات، درمییابیم که آن پیشنهاد الزام است، نه انتخاب». آقای پزشکیان در مرداد سال گذشته شروع به کار کردند و اولین بار هم در شهریور پارسال در نشست مشترکی با قرارگاه خاتمالانبیا، موضوع انتقال پایتخت را مطرح کردند. معمول است رؤسای جمهور، بهویژه در ماههای اول مدیریت خود، با احتیاط نسبت به موضوعاتی که محل تردید جدی بوده و نیز در برنامههای انتخاباتی آنها نبوده است، صحبت میکنند.
3. اما منظور از انتقال پایتخت چیست؟ در اظهارنظرهای مدیران یا سیاستگذاران ارشد دولتی گاهی به نظر میرسد تعریف مشخص و روشنی از مفهوم پایتخت وجود ندارد. وقتی از انتقال پایتخت صحبت میشود، دقیقا منظور آنها چیست؟ پایتخت در ادبیات جهانی همیشه بهعنوان مرکز سیاسی و اداری شناخته میشود؛ یعنی مقر اصلی حکومت و قدرت. حالا ممکن است در مواردی درباره قطب اقتصادی یا مرکز فرهنگی یک کشور، برای انتقال بهتر اهمیت آن، از ترکیب «پایتخت فرهنگی» یا «پایتخت اقتصادی» نیز استفاده شود، ولی پایتخت به معنای صحیح آن به مرکز سیاسی و اداری اطلاق میشود. در اظهارنظرها شاهد این نوسان هستیم که گاهی از انتقال مرکز سیاسی و اداری صحبت میشود و گاهی نیز گفته میشود که انتقال پایتخت به معنای انتقال مرکز اقتصادی به نقطهای دیگر است. این ابهام باعث ایجاد اغتشاش در اظهارنظرها میشود.
4. ادبیات تمرکززدایی در تهران امروز عموما در برابر راهکار انتقال پایتخت مطرح است. تمرکززدایی از دهه ۴۰ در تهران و پس از انقلاب در سال ۶۴ مجددا طرح میشود و نیز بعد از جنگ، در سال ۶۸. گویی همواره یک حرکت آونگی بین انتقال پایتخت و تمرکززدایی از پایتخت وجود داشته است. هر بار مطالعات مختلفی انجام میگرفت و در نهایت این جمعبندی به دست میآمد که راهحل مسائل موجود، نمیتواند انتقال پایتخت باشد و این کار بهطور عملی شدنی نیست. پس از انقلاب و بهویژه پس از انجام مطالعات مختلف، قانونی تحت عنوان «قانون امکانسنجی انتقال مرکز سیاسی و اداری کشور و ساماندهی و تمرکززدایی از تهران» تصویب شد. این قانون انتقال پایتخت را تنها در چارچوب امکانسنجی میبیند. اما درباره ساماندهی و تمرکززدایی از تهران مجددا تأکید و قانونی در اواخر اردیبهشت سال ۹۴ ابلاغ شده است. برای اینکه چرا همیشه بحث انتقال پایتخت مطرح بوده، میتوانیم دو دلیل عمده را شناسایی کنیم؛ اول، مخاطرات امنیتی در تهران است که این تهدیدات هم از سوی بحرانهای سیاسی و هم بحرانهای طبیعی احساس شده و دوم، مسائل و مشکلات شهر تهران است؛ بهگونهای که این تلقی وجود داشته که با حضور سنگین مرکز اداری و سیاسی، این مسائل حلشدنی نیست. از دیگر سو، ما هیچ راهکار مشخصی برای اینکه اگر تهران دیگر پایتخت نباشد، چه اتفاقی قرار است برای این شهر بیفتد، مشاهده نمیکنیم. در یکی از پژوهشها که چند سال پیش انجام شد، برآوردی ارائه شد که نشان میداد اگر پایتخت منتقل شود، تنها حدود دو میلیون نفر از جمعیت شهر تهران (در یک بازه زمانی ۱۵ تا ۲۰ساله) مهاجرت میکنند. پس اینکه تصور کنیم با انتقال پایتخت، یک کاهش جمعیت جدی در تهران خواهیم داشت، اشتباه است و چنین اتفاقی نمیافتد. ضمن اینکه تهران بهعنوان پایتخت، در طول تاریخ شکل گرفته و بسیاری از زیرساختها، مراکز اداری، پایتختی و... در آن به وجود آمده و با توسعهای که در این مدت پیدا کرده، بهسادگی قابل انتقال نیست.
5. علاوه بر این، یک نکته مهم که معمولا در بحثهای مربوط به انتقال پایتخت نادیده گرفته میشود، اندازه دولت است. باید در نظر گرفت که اندازه دولت در کشورهای مختلف متفاوت است. ما یک دولت بزرگ داریم که شامل مجموعه بزرگی از پرسنل، وزارتخانهها و نهادهای مختلف است. تمرکز این نهادها در تهران بهطور خاص وجود دارد و معمولا این جنبه از انتقال پایتخت بررسی نمیشود. این در حالی است که در کشورهایی که تجربه موفقی در انتقال پایتخت داشتهاند، باید این موضوع را مدنظر قرار داد که اندازه دولت آن کشورها چگونه است.
6. آقای پزشکیان در یکی از مصاحبههای خود اشاره کردند انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی از تهران باید اینگونه باشد که ابتدا خودمان به آن مکان برویم و سپس مردم دنبالمان بیایند. این نکته خلط مبحث میان انتقال پایتخت بهعنوان مرکز سیاسی و اداری با این موضوع است که ما به توسعه اقتصادی نقطهای فکر کنیم. اصلا اینگونه نباید باشد که دولت برود در جایی مستقر شود تا مردم دنبالش بیایند. در سیاستهای کلی توسعه دریامحور که از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شده، هیچ اشارهای یا رد و اثری درباره انتقال مرکز سیاسی و اداری وجود ندارد و تمام این سیاستها مربوط به توسعه درونزا مبنی بر گردشگری، صیادی، تجارت و سرمایهگذاری و ظرفیتهای محیطزیستی است. بحث بر سر انتقال پایتخت از تهران به مکانهای مختلف، حاکی از چالشهای پیچیدهای است که هم از نظر اقتصادی و هم از منظر محیطی نیاز به بررسیهای دقیقتر دارد. حضور سنگین دولت در یک منطقه، نهتنها مانع جذب سرمایهگذاری میشود، بلکه به توسعه اقتصادی آن منطقه نیز آسیب میزند. سرمایهگذار زمانی جذب میشود که شاهد توسعه اقتصادی و زیرساختهای مناسب باشد، نه وقتی که دولت در آن منطقه حضور سنگینی داشته باشد.
7. اگر دولت تصمیم به انتقال پایتخت بگیرد، باید از ابتدا تأمین مالی و منابع لازم برای ایجاد زیرساختهای کافی در این مناطق را در نظر بگیرد و آن را بهروشنی و وضوح برای همه مردم بیان کند. اولین احتمال این است که ایده اصلی دولت برای تأمین هزینههای انتقال پایتخت، «تأمین مالی زمینپایه» است؛ به این معنی که اراضی آنجا را زیر بارگذاری ببرند که نتیجهاش مولدسازی است. اما وقتی صحبت از منطقه مکران و سیاستهای کلی نظام برای توسعه دریامحور میشود، این مدل تأمین مالی زمینمحور به وضوح با دیدگاهها و استراتژیهای کلان کشور مغایرت دارد. سیاستهای کلان، بهویژه آنچه درباره توسعه اقتصادی مبتنی بر دریا، گردشگری، بازرگانی، صیادی و اقتصاد درونزا و نیز سرمایهگذاری داخلی و خارجی مطرح شده، کاملا متفاوت از یک رویکرد تمرکزگرایانه و سنگین دولت در یک منطقه خاص است. سیاستهای دریامحور بر توسعه پایدار و استفاده بهینه از منابع محلی تأکید دارند، درحالیکه یک پیشنهاد برای انتقال پایتخت و استفاده از اراضی آن برای تأمین مالی، احتمالا به یک نوع توسعه غیرمنطقی و نامتوازن منتهی خواهد شد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.