|

تنهایی ایران و فرصت رؤیای ملی ایرانیان

روزگاری مارکوس اورلیوس می‌گفت‌ «زندگی هنرمندانه بیشتر شبیه کشتی‌گرفتن است تا رقصیدن؛ چون زندگی هنرمندانه در گرو آمادگی برای ایستادن مقابل حمله‌های ناگهانی و غیر‌منتظره است». این عبارت به ‌خوبی توصیف‌‌کننده تجربه‌ جمعی ملتی است که در این 12 روز، با وجود تمامی فشارها و خطرها، نه‌تنها ایستاد، بلکه توانست شکل دیگری از زیستن را تجربه کند.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

روزگاری مارکوس اورلیوس می‌گفت‌ «زندگی هنرمندانه بیشتر شبیه کشتی‌گرفتن است تا رقصیدن؛ چون زندگی هنرمندانه در گرو آمادگی برای ایستادن مقابل حمله‌های ناگهانی و غیر‌منتظره است». این عبارت به ‌خوبی توصیف‌‌کننده تجربه‌ جمعی ملتی است که در این 12 روز، با وجود تمامی فشارها و خطرها، نه‌تنها ایستاد، بلکه توانست شکل دیگری از زیستن را تجربه کند. در این شرایط نیز هنوز افق رؤیاپردازی بسته نشده است. به یاد بیاوریم حرف‌های دختری که با چشمانی اشک‌بار، در میانه‌های جنگ، رو به دوربین می‌گوید: «من افتخار می‌کنم که ایرانی‌ام». باری جنگ تمام شد، اما رؤیای ایرانی همچنان زنده است. رؤیایی که دیگر تنها معطوف به بقا نبوده، بلکه باید معطوف به ساختن، بازسازی و توسعه در همه جنبه‌ها شود.

توصیف زمینه‌ای (Context)

1- ایران در این جنگ از کمبود یک متحد استراتژیک رنج برد. چنان‌که متفکران علم سیاست بارها گفته‌اند، کشورها دوست و دشمن دائمی در عرصه بین‌المللی ندارند، بلکه منافع آنها در موقعیت‌های تاریخی است که دوست و دشمن را مشخص می‌کند. این اصل در سیاست بین‌الملل، در رابطه با کشور ما، پیچیدگی‌های بیشتری نیز می‌یابد. محی‌الدین مصباحی در کتاب «تنهایی استراتژیک ایران» اشاره می‌کند که ایران از روی ناچاری تنهاست و به همین دلیل از هرگونه اتحاد معنادار با قدرت‌های بزرگ محروم است.

2- ایرانیان در طول تاریخ نشان داده‌اند که در موضع عافیت، عموما رفتاری نسبتا غیرواقع‌گرا بروز می‌دهند، اما در دل بحران‌ها رویکردی واقع‌گراتر و معطوف به عقل‌گرایی پیش می‌گیرند.

3- ارتباط شبکه ایرانیان به مدد رسانه‌های جدید بیشتر شده و تهران به‌عنوان پایتخت و قلب تپنده ایران، عملا نماینده‌ای از زیست مردم ایران با قومیت‌های متفاوت است. به نظر می‌رسد‌ پلتفرم ایرانیان برای نیل به توسعه و رؤیای مشترک شکل گرفته است.

4- این جنگ تحمیلی بیش از پیش اهمیت دکترین امنیت ملی و مباحثه در مورد آن را برجسته‌‌ کرد. در فرهنگ‌های شرقی مانند چین و روسیه، جمع‌گرایی و حفظ انسجام و اقتدار ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اهمیت بیشتری نسبت به حقوق فردی دارد و فدا‌شدن یک یا حتی گروهی از شهروندان برای حفظ امنیت کلان، امری قابل قبول تلقی می‌شود. در مقابل، جوامع غربی بر پایه فردگرایی، ارزش‌های اومانیستی و حقوق بشر بنا شده‌اند و جان هر فرد حتی در شرایط جنگی دارای اهمیت بالایی است.

خطرات پیش‌روی ایران

چندین خطر عمده در شرایط کنونی وجود دارد که به گمان نگارنده باید ‌به آنها حساس بود:

1- وقوع جنگ فراگیر با دشمن

2- ستیز گروه‌ها و جریان‌های سیاسی داخل کشور با یکدیگر

3- تشدید قومیت‌گرایی

4- ضربه به ساختارهای دفاعی ایران

5- نفوذ دشمن در ساختارهای مردمی و حاکمیتی

6- انزوای بیشتر و رادیکال‌تر‌شدن گفتمان ستیز در دکترین سیاست خارجی.

تأملی درباره جنگ و صلح

در بستر پرتنش و خطرآفرین کنونی، این پرسش‌ها دوباره مطرح می‌شوند: جنگ چرا رخ می‌دهد؟ صلح چگونه ممکن است؟ و نقش دولت و جامعه در این میان چیست؟ برخی از مهم‌ترین نظرات متفکران به این قرار است:

1- ماکیاولی در دو کتاب شهریار و گفتارها معتقد است‌ جنگ نه‌تنها در صورت لزوم، بلکه برای حفظ قدرت و شکوه دولت، گاه لازم و حتی مطلوب است.

2- کانت در رساله صلح پایدار توضیح می‌دهد که صلح پایدار نه‌تنها یک آرمان اخلاقی، بلکه هدفی قابل دستیابی از طریق عقل و همکاری بین‌المللی است. کانت پیشنهاد کرد‌ صلح پایدار نیازمند ایجاد یک فدراسیون جهانی از دولت‌های دموکراتیک است که بر‌اساس قوانین عقلانی و احترام به حقوق بشر عمل کنند.

3- روسو از آزادی فردی دفاع می‌کند و معتقد است ‌جنگ، وقتی به انسان‌ها به‌مثابه ابزار نگریسته شود، کرامت انسان را پایمال می‌کند. او از ایده یک قرارداد اجتماعی حمایت می‌کرد که در آن افراد بخشی از آزادی طبیعی خود را برای ایجاد نظمی عادلانه واگذار می‌کنند.

4- برای هگل، دولت تجلی بالاترین شکل آزادی عقلانی در جامعه است. هگل با ایده صلح دائمی کانت مخالف بود؛ چون هر دولت واحدی مستقل با منافع خاص خود است و همیشه امکان تنش وجود دارد. صلح واقعی و پایدار نیازمند تکامل آگاهی سیاسی و حقوقی ملت‌ها و دولت‌ها‌ست، نه صرفا توافق بین‌المللی.

5- کارل فون کلاوزویتس، استراتژیست نظامی پروسی قرن 19، در کتاب درباره جنگ، جنگ را به‌عنوان پدیده‌ای سیاسی و اجتماعی تحلیل کرد. کلاوزویتس را به‌عنوان نظریه‌پردازی معرفی می‌کنند که جنگ را نه صرفا یک فاجعه، بلکه ابزاری عقلانی برای دستیابی به اهداف سیاسی می‌داند. کلاوزویتس را با جمله معروفش که «جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر» است، می‌شناسند.

‌6- یوهان گالتونگ، جامعه‌شناس نروژی و‌ بنیان‌گذار اصلی رشته مطالعات صلح است. او معتقد است برای رسیدن به صلح مثبت باید علاوه بر پایان‌دادن به جنگ، ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و... تغییر کنند تا عدالت و برابری برقرار شده و نیازهای اساسی انسان‌ها تأمین شود. این تغییرات نیازمند مشارکت جمعی است تا صلحی پایدار شکل بگیرد.

چه باید کرد؟

1- جواد طباطبایی در کتاب‌هایش ذیل تأملی درباره ایران توضیح داده است که تاریخ میدان پیکار پیوسته است و میزان داوری در تاریخ، دستاوردهای جنگ است نه نتیجه نبرد. به تعبیر او، ایران به دلیل جغرافیای سیاسی خاص خود، در طول تاریخ، نمی‌توانسته در معرض یورش اقوام بیگانه قرار نگیرد، اما در برابر دائمی‌بودن تهدید و تجاوز باید اندیشه‌ای از «مدیریت بحران» پیدا می‌کردیم تا بتوان بر این ضعف طبیعی، با اراده معطوف به قدرت غلبه کرد. قدرتمندی اقتصادی در اینجا بسیار مهم است. به زعم نگارنده، این وضعیت بد اقتصادی و تورم بالا، کمترین پیامدش تضعیف حس تعلق به وطن در میان ایرانیان است. 2- تقویت جریان رؤیامند ایرانی، گفتمان وفاق و همدلی بین نیروهای متکثر ایرانی‌ 3- توجه به تجربه تاریخی در جهت رؤیای مشترک ایرانی 4- همبستگی میان ایرانیان داخل و خارج کشور؛ این همبستگی اگر براساس (‌به تعبیر مائوریتسو ویرولی) تعلق خاطر به میهن صورت بگیرد، می‌تواند گامی مهم در جهت رؤیای مشترک ایرانی باشد. 5- ایران باید بتواند در زمینه استراتژیک با فاصله‌گیری از دوگانه شرق و غرب، با همه کشورهای جهان براساس منافع ملی ارتباط بگیرد. انزوای ایران یکی از اهداف اصلی دشمنان آن است. 6- ایجاد هم‌گرایی میان ارزش‌های فردی و جمعی؛ در این راستا باید بتوان از یک سو به دستاوردهای فردگرایی جامعه مدرن متوسل شد و از سوی دیگر شهروند ایرانی را در یک حس ملی و رؤیای مشترک با دیگری سهیم کرد.

 

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.