همه به حال خود رها شدهاند
عبدالرضا ناصرمقدسی-متخصص مغز و اعصاب

وقتی این یادداشتها را شروع کردم با خودم گفتم کرونا از لحاظ زمانی یک واقعه محدود است. اگرچه ابعاد کرونا جهانی است، اما قرار نیست که همیشه بماند. یک اتفاق بزرگی میافتد و بعد هم از بین میرود. نهایتا چندماهی بیشتر طول نخواهد کشید. پس باید هرچه میتوانیم در ثبت آن بکوشیم. نکند نکتهای جا بماند و آیندگان از آن بیخبر بمانند. باید تمام این تجارب به نسلهای بعدی منتقل شود. اما کرونا نیامده بود که برود. هنوز هم با گذشت بیش از هشت ماه کرونا دارد بهشدت جان میستاند. تمام جهان در تکاپو هستند. پزشکان به کار درمان و مداوا مشغولاند. محققان دنبال درمانهای جدید و ساخت واکسن میگردند.
اقتصاددانان میخواهند بدانند چگونه میتوان از ضررهای بیشتر در بازار سرمایه جلوگیری کرد و سیاستمداران به دنبال راههایی هستند که بتوانند کشور خود را بهسلامت از این ورطه عبور دهند. اینها همه تلاشهای بسیار ارزشمندی است که حتما باید ثبت و چراغ راه آیندگان شوند. آنچه اکنون بشر در حال انجامش است، در آینده میتواند در بحرانهای مشابه به او بسیار کمک کند. اما واقعیت تلخ اینجاست که آنچه در ایران در حال اتفاق است، با بیشتر دنیا متفاوت بوده و من بشخصه دعا میکنم که هیچگاه هیچ نسلی چنین چیزی را نبیند. آمار مرگومیر روزبهروز دارد رکورد تازهای میزند. انگار هیچ کاری برای کنترل آن انجام نمیشود.
درواقع همه به حال خود رها شدهاند تا هرچه میخواهد پیش آید، پیش بیاید و معلوم است که در چنین شرایطی فقط مرگ و نیستی است که به ارمغان میرسد. البته که دعا میکنیم نسلهای بعدی بیماری نبینند، اما یک دید واقعنگر میداند که بیماری جزئی لاینفک از انسان است. بهویژه اینکه بسیاری از اندیشمندان جهانی پیشبینی میکنند که پاندمی اخیر کووید19 بههیچوجه آخرین پاندمی از این جنس نبوده و به احتمال زیاد در سالهای آینده با پاندمیهایی از همین جنس روبهرو خواهیم بود. پس هم پاندمی و هم بیماری وجود خواهد داشت و ازبینرفتنی نیست.
آنچه امیدوارم روزی از این مملکت رخت ببندد و نسلهای بعدی آن را نبینند بیکفایتی و عدم تدبیر در سطوح مدیریتی این کشور است. درست است که مردم ما نیز فرهنگ بهداشتی نداشته و چنانکه میبینیم پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند و با هر تعطیلی در این وضعیت کرونازده سر از شمال درمیآورند، اما بهگمان من مسئول اصلی این وضع مسئولانی هستند که نهتنها نتوانستهاند فرهنگسازی کنند، بلکه عملا تمام سطوح فرهنگی را دچار مشکل کردهاند.
واقعا امیدوارم نسلهای آینده مدیران باکفایتی داشته باشند؛ مدیرانی که دلشان به حال این مملکت بسوزد. هر روز خبرهای بدی میشنویم. بهخصوص امثال من که کادر درمان هستند، روزی نیست که با فغان و گریه خانوادهای داغدار روبهرو نشوند. در کنار آنها خبرهای بدی از وضعیت همکاران هم به گوشمان میرسد که خیلی بیشتر دلمان را میخراشد و به درد میآورد. کسانی که مشخصا هم دارند تقاص بیکفایتی مسئولان را میدهند و هم مردمی که چیزی را رعایت نمیکنند؛ افراد فداکاری که فقط میجنگند. آنقدر میجنگند که از پا بیفتند. همانند دو نفر از همکاران نورولوژیست ما که در بستر کرونا با مرگ دست به گریباناند. همه ما با چشمانی گریان هر روز وضعیت این دو همکار را پیگیری میکنیم و امید داریم که از بستر این بیماری برخیزند.
انشاءالله که چنین هم میشود و بهبودی حاصل میشود. این دو همکار دوباره به بیمارستان و درمان بیماران بازخواهند گشت، اما آنها که مسبب این وضعاند، آنها که ما را به این بحران عمیق کشاندند، آنهایی که با بیمسئولیتی تمام راهی مسافرت میشوند، ماسک نمیزنند، پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند، نمیدانند چه بر سر پرسنل درمان و خانوادههایشان میآورند. گاه فکر میکنم که اصلا برایشان اهمیتی هم ندارد. اگر اهمیت داشت اینگونه آنها را در مواجهه با سیل مرگ تنها رها نمیکردند. امیدوارم هیچ نسلی چنین چیزی را دوباره نبیند.
وقتی این یادداشتها را شروع کردم با خودم گفتم کرونا از لحاظ زمانی یک واقعه محدود است. اگرچه ابعاد کرونا جهانی است، اما قرار نیست که همیشه بماند. یک اتفاق بزرگی میافتد و بعد هم از بین میرود. نهایتا چندماهی بیشتر طول نخواهد کشید. پس باید هرچه میتوانیم در ثبت آن بکوشیم. نکند نکتهای جا بماند و آیندگان از آن بیخبر بمانند. باید تمام این تجارب به نسلهای بعدی منتقل شود. اما کرونا نیامده بود که برود. هنوز هم با گذشت بیش از هشت ماه کرونا دارد بهشدت جان میستاند. تمام جهان در تکاپو هستند. پزشکان به کار درمان و مداوا مشغولاند. محققان دنبال درمانهای جدید و ساخت واکسن میگردند.
اقتصاددانان میخواهند بدانند چگونه میتوان از ضررهای بیشتر در بازار سرمایه جلوگیری کرد و سیاستمداران به دنبال راههایی هستند که بتوانند کشور خود را بهسلامت از این ورطه عبور دهند. اینها همه تلاشهای بسیار ارزشمندی است که حتما باید ثبت و چراغ راه آیندگان شوند. آنچه اکنون بشر در حال انجامش است، در آینده میتواند در بحرانهای مشابه به او بسیار کمک کند. اما واقعیت تلخ اینجاست که آنچه در ایران در حال اتفاق است، با بیشتر دنیا متفاوت بوده و من بشخصه دعا میکنم که هیچگاه هیچ نسلی چنین چیزی را نبیند. آمار مرگومیر روزبهروز دارد رکورد تازهای میزند. انگار هیچ کاری برای کنترل آن انجام نمیشود.
درواقع همه به حال خود رها شدهاند تا هرچه میخواهد پیش آید، پیش بیاید و معلوم است که در چنین شرایطی فقط مرگ و نیستی است که به ارمغان میرسد. البته که دعا میکنیم نسلهای بعدی بیماری نبینند، اما یک دید واقعنگر میداند که بیماری جزئی لاینفک از انسان است. بهویژه اینکه بسیاری از اندیشمندان جهانی پیشبینی میکنند که پاندمی اخیر کووید19 بههیچوجه آخرین پاندمی از این جنس نبوده و به احتمال زیاد در سالهای آینده با پاندمیهایی از همین جنس روبهرو خواهیم بود. پس هم پاندمی و هم بیماری وجود خواهد داشت و ازبینرفتنی نیست.
آنچه امیدوارم روزی از این مملکت رخت ببندد و نسلهای بعدی آن را نبینند بیکفایتی و عدم تدبیر در سطوح مدیریتی این کشور است. درست است که مردم ما نیز فرهنگ بهداشتی نداشته و چنانکه میبینیم پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند و با هر تعطیلی در این وضعیت کرونازده سر از شمال درمیآورند، اما بهگمان من مسئول اصلی این وضع مسئولانی هستند که نهتنها نتوانستهاند فرهنگسازی کنند، بلکه عملا تمام سطوح فرهنگی را دچار مشکل کردهاند.
واقعا امیدوارم نسلهای آینده مدیران باکفایتی داشته باشند؛ مدیرانی که دلشان به حال این مملکت بسوزد. هر روز خبرهای بدی میشنویم. بهخصوص امثال من که کادر درمان هستند، روزی نیست که با فغان و گریه خانوادهای داغدار روبهرو نشوند. در کنار آنها خبرهای بدی از وضعیت همکاران هم به گوشمان میرسد که خیلی بیشتر دلمان را میخراشد و به درد میآورد. کسانی که مشخصا هم دارند تقاص بیکفایتی مسئولان را میدهند و هم مردمی که چیزی را رعایت نمیکنند؛ افراد فداکاری که فقط میجنگند. آنقدر میجنگند که از پا بیفتند. همانند دو نفر از همکاران نورولوژیست ما که در بستر کرونا با مرگ دست به گریباناند. همه ما با چشمانی گریان هر روز وضعیت این دو همکار را پیگیری میکنیم و امید داریم که از بستر این بیماری برخیزند.
انشاءالله که چنین هم میشود و بهبودی حاصل میشود. این دو همکار دوباره به بیمارستان و درمان بیماران بازخواهند گشت، اما آنها که مسبب این وضعاند، آنها که ما را به این بحران عمیق کشاندند، آنهایی که با بیمسئولیتی تمام راهی مسافرت میشوند، ماسک نمیزنند، پروتکلهای بهداشتی را رعایت نمیکنند، نمیدانند چه بر سر پرسنل درمان و خانوادههایشان میآورند. گاه فکر میکنم که اصلا برایشان اهمیتی هم ندارد. اگر اهمیت داشت اینگونه آنها را در مواجهه با سیل مرگ تنها رها نمیکردند. امیدوارم هیچ نسلی چنین چیزی را دوباره نبیند.