|

جایگاه ملکی در جنبش چپ ایران

محمدحسین خسروپناه در نشست نقد و بررسی «مجموعه مقالات خلیل ملکی»: بیش از 115 سال از شکل‌گیری نهضت‌های چپ در ایران گذشته است. این نهضت‌ها همزمان با انقلاب مشروطه و فرقه دموکرات پا گرفتند و سپس با حزب عدالت و حزب کمونیسم و بعد هم از شهریور 20 به‌ بعد بسط یافتند. در این مدت، نهضت چپ ایران نتوانسته نظریه‌پردازی را در سطح بین‌المللی و حتی در سطح خاورمیانه بپروراند. تنها نظریه‌پرداز بزرگ چپ ایران که توانسته در ابعادی فراتر از کشور خود مطرح شود سلطان‌زاده است که آن هم ابتکار شخصی خود او نیست. او موضع خود را بر اساس نظریات روی، کمونیست هندی، مطرح می‌کند. تمام نظریه‌پردازانی که در چارچوب جنبش چپ ایران فعالیت می‌کنند، به‌نوعی می‌کوشند تمام نظریات چپ کمونیستی و مارکسیستی را در چارچوب ایران به کار برند. خلیل ملکی را نیز باید در همین چارچوب ارزیابی کرد.
این کتاب پنج جلدی، بسیاری از ابهام‌ها را درباره ملکی برطرف می‌کند. در جنبش چپ از یک طرف تاریخ‌نگاری سیاسی و از طرف دیگر، مخالفان، گزینشی عمل می‌کنند؛ یعنی هم تاریخ‌نگاری فرقه‌ای ما و هم تاریخ‌نگاری رسمی یا دولتی ما، قسمتی از زندگی فرد را برجسته می‌کنند و مابقی آن را می‌پوشانند. این اتفاق هم درباره پیشه‌وری و هم درباره خلیل ملکی افتاده است. ملکی در تاریخ‌نگاری جریان‌های چپ همسو و حتی مخالف به‌عنوان یک خائن محسوب می‌شود. پس از اینکه از انگلیس بازمی‌گردد، می‌گویند او خیانت کرده و انگلیس او را خریده است. این نوعی تاریخ‌نگاری فرقه‌ای است. از طرف دیگر، طرفداران خلیل ملکی به‌گونه‌ای صحبت می‌کنند که گویا خلیل ملکی در سال 1330، همان خلیل ملکی است که قبل از انشعاب در درون حزب توده بوده و در آن زمان هم همین عقاید و اندیشه‌ها را داشته، و بنابر مصلحت و انضباط حزبی، عقایدش را طرح نمی‌کرده است. برخی از آنها انصاف بیشتری دارند و می‌گویند که مقداری هم تغییر کرده است.
در جلد دوم این کتاب آمده که تا سال 1327، یک سال بعد از انشعاب، ملکی نه‌تنها مخالفتی با لنین و استالین ندارد، بلکه آنها را ستایش می‌کند. اما نگاه او پس از این تاریخ عوض می‌شود. او در سال 1329 تحولی فکری را از سر می‌گذراند، و موضعی انتقادی به سیاست‌های شوروی در ایران و کشورهای دیگر پیدا می‌کند و سوسیالیسم شوروی را به نقد می‌کشد. از آن مهم‌تر در خود اعلامیه انشعاب می‌بینیم که مشکل بنیانی با شوروی و آن نوع سوسیالیسم ندارد. با خود حزب توده هم مشکل بنیانی ندارد. اما ضرورت اصلاح‌ در حزب توده را مطرح می‌کند.
خلیل ملکی مقطع انشعاب، یک خلیل ملکی سوسیالیست نیست. خلیل ملکی شخصیتی سیاسی است که در همان مقطع زمانی با همان آرا و عقاید مارکسیستی-لنینیستی و تأیید کلیت حزب توده و تأیید اتحاد جماهیر شوروی از این حزب جدا می‌شود و جمعیت سوسیالیست توده را به وجود می‌آورد و امیدوار است که شوروی آن را تأیید کند. بعد از اینکه شوروی از رادیو مسکو آنها را محکوم می‌کند، بلافاصله انحلال جمعیت سوسیالیست حزب توده را اعلام می‌کنند و می‌گویند کسانی که انشعاب کرده‌اند به درون حزب توده برگردند. از اینجا به بعد در نظرات ملکی تغییراتی ایجاد می‌شود. این تغییرات به‌‌سبب بازگشت خنجی است و کتاب‌هایی است که او از اروپا با خودش به ایران می‌آورد؛ کتاب‌هایی که بیانگر آرا و عقاید سوسیالیست‌-کمونیست‌های یوگسلاوی است. همچنین برخی از کتاب‌هایی که در احزاب کمونیست اروپا منتشر شده است. او این کتاب‌ها را ابتدا به انور خامه‌ای می‌دهد و بعد از مدتی کتاب‌ها را به خنجی پس می‌دهد. سپس به‌دست خلیل ملکی می‌رسد. ملکی کتاب‌ها را می‌خواند و شروع به جمع‌بندی می‌کند. با توجه به این خوانده‌های جدید، به نقد حزب توده می‌پردازد. به‌ویژه از سال 1320 که حزب توده تشکیل می‌شود و خودش هم که در سال 1322 به حزب توده می‌پیوندد. خلاقیت فکری خلیل ملکی در آن است که جزم‌اندیش نیست. سیر بررسی‌های خلیل ملکی در مقالات این جلد به‌خوبی مشخص است و روند فکری خلیل ملکی و تحول آن را بر اساس جلد دوم و سوم می‌توان دریافت.
پیوند ملکی با مظفر بقایی در همان مقطع که به حزب زحمتکشان می‌پیوندد، جالب توجه است. چراکه خلیل ملکی به‌لحاظ فکری کاملا با او متفاوت است؛ ملکی به لحاظ شخصیتی فردی اخلاقی است و اصولی دارد که به‌ آن‌ها پایبند است. این پایبندی در سراسر زندگی و مقاله‌های او مشهود است. نکته دیگر اینکه خلیل ملکی فرایندی را از سر می‌گذراند و در دادگاه «53 نفر» می‌گوید: «ما کمونیسم را انتخاب نکردیم، کمونیسم ما را انتخاب کرده است». آنها خواستار اصلاحات اجتماعی در چارچوب‌های جامعه ایران‌اند و بعد از شهریور 1320 می‌کوشند این کارها را از طرق قانونی انجام دهند. در آن مقطع زمانی حزب توده نیز همین نگاه را دارد.
در درون جنبش چپ ایران شخصیت‌هایی داریم که پیش از این نیز همین روند را طی کرده‌اند. خلیل ملکی ضمن تلاش در پیشبرد جنبش ملی‌شدن صنعت نفت به دکتر مصدق می‌گوید: «راهی که شما می‌روید به جهنم می‌رسد اما ما پشت سر شما می‌آییم، برویم». ولی اواخر کار، خلیل ملکی مقداری عقب کشید و حزب را هم به خنجی سپرد. در همان مقطع نیز خلیل ملکی خود را در دکتر مصدق غرق نمی‌کند و معتقد به ضرورت اصلاحات اجتماعی است. او از انقلابی‌گری به اصلاح‌طلبی رسید و از کمونیسم به سوسیالیسم. بدین‌ترتیب، خواستار اصلاحات در چارچوب قانون اساسی و نظام موجود بود تا به‌تدریج از طریق مهندسی جدید بتواند تحولی را در جامعه ایران به‌وجود آورد؛ دیگر برایش مهم نیست که بگویند او وابسته به کدام کشور است.
این مجموعه پنج جلدی، درک ما را از خلیل ملکی تغییر می‌دهد و به‌ ما کمک می‌کند او را بهتر بشناسیم و مقطع زمانی خاصی از تاریخ معاصر را هم از طریق خلیل ملکی و نگاه و قلم او بهتر بشناسیم. من به آقای آذری شهرضایی تبریک می‌گویم، چون می‌دانم چه مصیبتی در تهیه منابع و تدوین این مجموعه کشیده است. از این گذشته، 20 سال پیش که آقای آذری این کار را شروع کرد کتابخانه‌های ما مجهز به امکانات فنی و دوربین دیجیتال نبودند. امیدوارم در چاپ‌های بعدی، برای هر جلد از این مجموعه توضیحی هم اضافه شود. حزب توده شناخته‌شده‌تر از این است که به معرفی نیاز داشته باشد، ولی به حزب زحمتکشان و نیروی سوم فقط اشاراتی شده است. امیدوارم در ابتدای هر جلد، یک تاریخچه مختصر در چند صفحه برای هر دوره تاریخی اضافه شود تا خواننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران

محمدحسین خسروپناه در نشست نقد و بررسی «مجموعه مقالات خلیل ملکی»: بیش از 115 سال از شکل‌گیری نهضت‌های چپ در ایران گذشته است. این نهضت‌ها همزمان با انقلاب مشروطه و فرقه دموکرات پا گرفتند و سپس با حزب عدالت و حزب کمونیسم و بعد هم از شهریور 20 به‌ بعد بسط یافتند. در این مدت، نهضت چپ ایران نتوانسته نظریه‌پردازی را در سطح بین‌المللی و حتی در سطح خاورمیانه بپروراند. تنها نظریه‌پرداز بزرگ چپ ایران که توانسته در ابعادی فراتر از کشور خود مطرح شود سلطان‌زاده است که آن هم ابتکار شخصی خود او نیست. او موضع خود را بر اساس نظریات روی، کمونیست هندی، مطرح می‌کند. تمام نظریه‌پردازانی که در چارچوب جنبش چپ ایران فعالیت می‌کنند، به‌نوعی می‌کوشند تمام نظریات چپ کمونیستی و مارکسیستی را در چارچوب ایران به کار برند. خلیل ملکی را نیز باید در همین چارچوب ارزیابی کرد.
این کتاب پنج جلدی، بسیاری از ابهام‌ها را درباره ملکی برطرف می‌کند. در جنبش چپ از یک طرف تاریخ‌نگاری سیاسی و از طرف دیگر، مخالفان، گزینشی عمل می‌کنند؛ یعنی هم تاریخ‌نگاری فرقه‌ای ما و هم تاریخ‌نگاری رسمی یا دولتی ما، قسمتی از زندگی فرد را برجسته می‌کنند و مابقی آن را می‌پوشانند. این اتفاق هم درباره پیشه‌وری و هم درباره خلیل ملکی افتاده است. ملکی در تاریخ‌نگاری جریان‌های چپ همسو و حتی مخالف به‌عنوان یک خائن محسوب می‌شود. پس از اینکه از انگلیس بازمی‌گردد، می‌گویند او خیانت کرده و انگلیس او را خریده است. این نوعی تاریخ‌نگاری فرقه‌ای است. از طرف دیگر، طرفداران خلیل ملکی به‌گونه‌ای صحبت می‌کنند که گویا خلیل ملکی در سال 1330، همان خلیل ملکی است که قبل از انشعاب در درون حزب توده بوده و در آن زمان هم همین عقاید و اندیشه‌ها را داشته، و بنابر مصلحت و انضباط حزبی، عقایدش را طرح نمی‌کرده است. برخی از آنها انصاف بیشتری دارند و می‌گویند که مقداری هم تغییر کرده است.
در جلد دوم این کتاب آمده که تا سال 1327، یک سال بعد از انشعاب، ملکی نه‌تنها مخالفتی با لنین و استالین ندارد، بلکه آنها را ستایش می‌کند. اما نگاه او پس از این تاریخ عوض می‌شود. او در سال 1329 تحولی فکری را از سر می‌گذراند، و موضعی انتقادی به سیاست‌های شوروی در ایران و کشورهای دیگر پیدا می‌کند و سوسیالیسم شوروی را به نقد می‌کشد. از آن مهم‌تر در خود اعلامیه انشعاب می‌بینیم که مشکل بنیانی با شوروی و آن نوع سوسیالیسم ندارد. با خود حزب توده هم مشکل بنیانی ندارد. اما ضرورت اصلاح‌ در حزب توده را مطرح می‌کند.
خلیل ملکی مقطع انشعاب، یک خلیل ملکی سوسیالیست نیست. خلیل ملکی شخصیتی سیاسی است که در همان مقطع زمانی با همان آرا و عقاید مارکسیستی-لنینیستی و تأیید کلیت حزب توده و تأیید اتحاد جماهیر شوروی از این حزب جدا می‌شود و جمعیت سوسیالیست توده را به وجود می‌آورد و امیدوار است که شوروی آن را تأیید کند. بعد از اینکه شوروی از رادیو مسکو آنها را محکوم می‌کند، بلافاصله انحلال جمعیت سوسیالیست حزب توده را اعلام می‌کنند و می‌گویند کسانی که انشعاب کرده‌اند به درون حزب توده برگردند. از اینجا به بعد در نظرات ملکی تغییراتی ایجاد می‌شود. این تغییرات به‌‌سبب بازگشت خنجی است و کتاب‌هایی است که او از اروپا با خودش به ایران می‌آورد؛ کتاب‌هایی که بیانگر آرا و عقاید سوسیالیست‌-کمونیست‌های یوگسلاوی است. همچنین برخی از کتاب‌هایی که در احزاب کمونیست اروپا منتشر شده است. او این کتاب‌ها را ابتدا به انور خامه‌ای می‌دهد و بعد از مدتی کتاب‌ها را به خنجی پس می‌دهد. سپس به‌دست خلیل ملکی می‌رسد. ملکی کتاب‌ها را می‌خواند و شروع به جمع‌بندی می‌کند. با توجه به این خوانده‌های جدید، به نقد حزب توده می‌پردازد. به‌ویژه از سال 1320 که حزب توده تشکیل می‌شود و خودش هم که در سال 1322 به حزب توده می‌پیوندد. خلاقیت فکری خلیل ملکی در آن است که جزم‌اندیش نیست. سیر بررسی‌های خلیل ملکی در مقالات این جلد به‌خوبی مشخص است و روند فکری خلیل ملکی و تحول آن را بر اساس جلد دوم و سوم می‌توان دریافت.
پیوند ملکی با مظفر بقایی در همان مقطع که به حزب زحمتکشان می‌پیوندد، جالب توجه است. چراکه خلیل ملکی به‌لحاظ فکری کاملا با او متفاوت است؛ ملکی به لحاظ شخصیتی فردی اخلاقی است و اصولی دارد که به‌ آن‌ها پایبند است. این پایبندی در سراسر زندگی و مقاله‌های او مشهود است. نکته دیگر اینکه خلیل ملکی فرایندی را از سر می‌گذراند و در دادگاه «53 نفر» می‌گوید: «ما کمونیسم را انتخاب نکردیم، کمونیسم ما را انتخاب کرده است». آنها خواستار اصلاحات اجتماعی در چارچوب‌های جامعه ایران‌اند و بعد از شهریور 1320 می‌کوشند این کارها را از طرق قانونی انجام دهند. در آن مقطع زمانی حزب توده نیز همین نگاه را دارد.
در درون جنبش چپ ایران شخصیت‌هایی داریم که پیش از این نیز همین روند را طی کرده‌اند. خلیل ملکی ضمن تلاش در پیشبرد جنبش ملی‌شدن صنعت نفت به دکتر مصدق می‌گوید: «راهی که شما می‌روید به جهنم می‌رسد اما ما پشت سر شما می‌آییم، برویم». ولی اواخر کار، خلیل ملکی مقداری عقب کشید و حزب را هم به خنجی سپرد. در همان مقطع نیز خلیل ملکی خود را در دکتر مصدق غرق نمی‌کند و معتقد به ضرورت اصلاحات اجتماعی است. او از انقلابی‌گری به اصلاح‌طلبی رسید و از کمونیسم به سوسیالیسم. بدین‌ترتیب، خواستار اصلاحات در چارچوب قانون اساسی و نظام موجود بود تا به‌تدریج از طریق مهندسی جدید بتواند تحولی را در جامعه ایران به‌وجود آورد؛ دیگر برایش مهم نیست که بگویند او وابسته به کدام کشور است.
این مجموعه پنج جلدی، درک ما را از خلیل ملکی تغییر می‌دهد و به‌ ما کمک می‌کند او را بهتر بشناسیم و مقطع زمانی خاصی از تاریخ معاصر را هم از طریق خلیل ملکی و نگاه و قلم او بهتر بشناسیم. من به آقای آذری شهرضایی تبریک می‌گویم، چون می‌دانم چه مصیبتی در تهیه منابع و تدوین این مجموعه کشیده است. از این گذشته، 20 سال پیش که آقای آذری این کار را شروع کرد کتابخانه‌های ما مجهز به امکانات فنی و دوربین دیجیتال نبودند. امیدوارم در چاپ‌های بعدی، برای هر جلد از این مجموعه توضیحی هم اضافه شود. حزب توده شناخته‌شده‌تر از این است که به معرفی نیاز داشته باشد، ولی به حزب زحمتکشان و نیروی سوم فقط اشاراتی شده است. امیدوارم در ابتدای هر جلد، یک تاریخچه مختصر در چند صفحه برای هر دوره تاریخی اضافه شود تا خواننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند.
منبع: خبرگزاری کتاب ایران

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.