به مناسبت تجدید چاپ «از کتاب رهایی نداریم»
ستایش حماقت
در زمانهای که عادت خواندن به عادت دیدن تبدیل شده، این تصاویر هستند که جای کلمات را گرفتهاند و هر یک از ما روزانه زمان زیادی را صرف دیدن تصاویر یا فیلمهای چنددقیقهای شبکههای اجتماعی میکنیم.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
پیام حیدرقزوینی
در زمانهای که عادت خواندن به عادت دیدن تبدیل شده، این تصاویر هستند که جای کلمات را گرفتهاند و هر یک از ما روزانه زمان زیادی را صرف دیدن تصاویر یا فیلمهای چنددقیقهای شبکههای اجتماعی میکنیم. ما به واسطه شبکههای اجتماعی در معرض حجم گستردهای از اطلاعات و دادههای مختلف در زمینههای مختلف هستیم. شبکههای اجتماعی به رسانههای فراگیری بدل شدهاند و به نظر میرسد که جایگزین نشریات و روزنامهها و حتی کتابها شدهاند. بااینحال، همچنان این پرسشی جدی است که آیا در آینده نزدیک میتوان اثری از نشریات و مطبوعات و کتابهای چاپی مشاهده کرد؟
این پرسش البته چندان هم جدید نیست و چند سال پیش اومبرتو اکو و ژان کلود کریر در گفتوگویی طولانی به بررسی همین مسئله پرداختند. گفتوگوی آنها با عنوان «از کتاب رهایی نداریم» به دست مهستی بحرینی به فارسی ترجمه شده و بهتازگی چاپ جدیدی از آن در نشر نیلوفر منتشر شده است.
اکو نشانهشناس و رماننویس است و کریر هم نویسنده نمایشنامه و فیلمنامه است و هر دو مجموعهای از کتابهای نایاب و قدیمی هم دارند. کریر و اکو در این گفتوگوی طولانی به سرنوشت کتاب در عصر تسلط اینترنت میپردازند و معتقدند که نمیتوان مرگی برای کتاب متصور شد.
آنها کتاب را اختراعی میدانند نظیر چرخ یا قیچی که پس از آنکه اختراعشان کردیم، نمیتوانیم آن را به صورت بهتری درآوریم. چنانچه از بیش از پانصد سال پیش تاکنون تغییرات به وجود آمده در تولید کتاب، به عنوان شیء، نه کارکرد آن را تغییر داده است و نه ساختار نحوی آن را. اکو در جایی از این گفتوگو میگوید: «روزگاری، بشر در دورانی، خط را اختراع کرد. میتوانیم خط را ادامه دست به حساب بیاوریم و آن را از این نظر امری کموبیش زیستشناختی بدانیم. خط، فناوری ارتباط است، در پیوند بیواسطه با بدن. پس از آنکه اختراعش کردید، دیگر نمیتوانید از آن چشم بپوشید. تکرار میکنم، این هم مثل اختراع چرخ است. چرخهای امروزی ما، همان چرخهای ماقبل تاریخ است. درحالیکه اختراعات نوین ما مثل سینما، رادیو و اینترنت، جنبه زیستی ندارند». اکو حتی میگوید که این احتمال هم وجود دارد که در آینده اینترنت مثل بسیاری دیگر از اختراعاتی که جنبه زیستی ندارند، از بین برود اما چنین سرنوشتی برای کتاب متصور نیست.
کریر نیز به همین موضوع اشاره میکند و میگوید کتاب در طول تاریخ آزمونش را پس داده و از بین نرفته است، درحالیکه ممکن است اختراعات دهههای اخیر در آینده تغییر شکل دهند یا از بین بروند. او میگوید اگر حافظه بصری و سمعی، بر اثر یک خاموشی عظیم یا به هر علت دیگری محو شود، «باز همیشه کتاب برایمان باقی خواهد ماند. همیشه راهی هست که بتوانیم به بچهای خواندن بیاموزیم».
کریر میگوید فکر نابودی فرهنگ و محو حافظه، فکری قدیمی است که میتواند به اندازه خود نوشته قدمت داشته باشد. او مثالی هم از تاریخ ایران میزند و میگوید: «یکی از کانونهای فرهنگ و ادب فارسی افغانستان کنونی بوده است. در اوایل قرن یازدهم یا دوازدهم میلادی، وقتی که خطر حمله مغولها قطعی شد، از آنجا که آنها همه چیز را سر راه خود ویران میکردند و از بین میبردند، هنرمندان و اندیشمندان شهرهای منطقه، و از آن جمله بلخ، که پدر مولانا هم در میان آنها بود، درحالیکه باارزشترین دستنویسهایشان را با خود میبردند، آنجا را ترک کردند و به سمت غرب، به سوی ترکیه به راه افتادند. مولانا، مثل بسیاری از مهاجران ایرانی، تا آخر عمر در قونیه، در آناتولی، ماند. حکایت کردهاند که یکی از این فراریان، در راه مهاجرت به چنان فقر و فاقهای مبتلا شده بود که بهناچار، از کتابهای گرانقیمتی که با خود داشت، به جای بالش استفاده میکرد. کتابهایی که امروز ثروتی کلان به شمار میآیند. در تهران، در خانه یک دوستدار کتاب، مجموعهای از دستنوشتههای مصور قدیمی دیدم که بهراستی فوقالعاده بود». کریر با آوردن این مثال تاریخی نتیجه میگیرد که تمام تمدنهای بزرگ با پرسشی واحد روبهرو بودهاند: با فرهنگی که در معرض تهدید است، چه باید کرد؟ و چطور باید نجاتش داد؟ برخلاف ابزارهای مدرن که با سرعت از دور خارج میشوند، کتاب آن چیزی است که در طول تاریخ، با همه فرازونشیبهایش، پایدارترین وسیله حفظ و انتقال فرهنگ بوده است.
یکی دیگر از بخشهای خواندنی این گفتگو، «ستایش حماقت» نام دارد. اکو مجموعهای از آثاری نایاب، درباره تقلبها و خطاهای بشر فراهم کرده بود. او در جایی از صحبتهایش انسان را موجودی عجیبوغریب مینامد، چراکه از یک سو «آتش را کشف کرده، شهرها را بنا نهاده، شعرهایی عالی سروده، تفسیرهایی از جهان به دست داده، تصاویر ذهنی اساطیری آفریده و کارهای بسیار مهم دیگری انجام داده است، درعینحال، از جنگ با همنوعانش، از تندادن به اشتباه، از تخریب محیط زیست خویش و خطاهای دیگر دست نکشیده است. فضیلت عقلانی بلندپایه و بلاهت فرومایه، هر دو کموبیش به یک میزان وجود دارد؛ بنابراین هنگامی که درباره حماقت سخن میگوییم، به تعبیری، به این مخلوق نیمهنابغه-نیمهابله ادای احترام میکنیم». این ویژگیها به نوعی در کتابهایی که انسانها نوشتهاند هم بازتاب داشته است. ژان فیلیپ دوتوناک، که این گفتوگو به کوشش او منتشر شده، میگوید کریر نیز به این بنای تاریخی یعنی حماقت کمتر از اکو دلبستگی ندارد. او نیز کتابی در این زمینه منتشر کرده که با اقبال زیادی هم روبهرو شده است. کریر هم میپرسد چرا ما باید صرفا به تاریخ هوشمندی، به شاهکارها و به یادگارهای عظیم فهم و خرد علاقه نشان دهیم: «حماقت، که فلوبر آن را گرامی میداشت، به نظر ما نهتنها امری بسیار رایجتر بوده، که این البته بدیهی است، بلکه پربارتر، معنیدارتر و به تعبیری درستتر بود».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.