روایتی از شهری که میان جمعآوری و بازتوانی سرگردان مانده است
اعتیاد در دور باطل
این روزها همزمان با سردشدن هوای پایتخت، بار دیگر چهره واقعی فقر و اعتیاد در کوچهپسکوچههای تهران آشکار شده است. گفته میشود هزاران نفر از افراد دارای اعتیاد از مراکز ماده ۱۶ ترخیص شدهاند، اما پرسش اصلی همچنان پابرجاست: چرا این چرخه تکرار میشود؟ چرا با وجود همه تلاشها، تنها اندکی از این افراد میتوانند به زندگی عادی بازگردند و بخش عمدهشان دوباره به همان کوچهها، پاتوقها و بیپناهی همیشگی رانده میشوند؟
به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: این روزها همزمان با سردشدن هوای پایتخت، بار دیگر چهره واقعی فقر و اعتیاد در کوچهپسکوچههای تهران آشکار شده است. گفته میشود هزاران نفر از افراد دارای اعتیاد از مراکز ماده ۱۶ ترخیص شدهاند، اما پرسش اصلی همچنان پابرجاست: چرا این چرخه تکرار میشود؟ چرا با وجود همه تلاشها، تنها اندکی از این افراد میتوانند به زندگی عادی بازگردند و بخش عمدهشان دوباره به همان کوچهها، پاتوقها و بیپناهی همیشگی رانده میشوند؟
پژوهش جدید مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران نشان میدهد بحران معتادان بیخانمان نه مسئلهای مقطعی، بلکه نشانهای از یک گسست ساختاری است؛ گسستی که تهران را سالها در چرخه ناکارآمد جمعآوری، نگهداری اجباری و بازگشت دوباره به خیابان گرفتار کرده است. این گزارش با مقایسه تجربه کشورهای مختلف، پرسشی جدی را پیشروی مدیریت شهری میگذارد: آیا زمان عبور از الگوهای فرسوده نرسیده است؟
در میان هیاهوی تهران، در میان صدای بوقها و ساختمانهایی که بیوقفه سر به آسمان میکشند، چهره دیگری از شهر پدیدار است؛ چهرهای خاموش و پنهان که هرچند بسیاری از شهروندان نگاهشان را از آن میگیرند، اما نمیتوان انکار کرد که همه جا حضور دارد: چهره معتادان بیخانمان. انسانهایی که روزگاری بخشی از یک خانواده، عضوی از یک محله و صاحب رؤیایی برای آینده بودند، اما امروز در سایه پلها، گوشه پارکها، اتاقکهای نیمهمخروبه و پاتوقهای تاریک روزگار میگذرانند.
مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران بهتازگی پژوهشی با عنوان «مطالعه تطبیقی حمایتهای اجتماعی از معتادان بیخانمان در کشورهای مختلف و مقایسه آن با شهر تهران» منتشر کرده که تصویری دقیق از وضعیت تهران و تجربه جهانی ارائه میدهد تا روشن کند چرا این بحران در پایتخت همواره پابرجاست و چه راههایی برای خروج از آن وجود دارد.
پژوهش از نقطهای آغاز میشود که بسیاری از تحلیلها آن را نادیده میگیرند: بیخانمانی در تهران نه پیامد صرفِ اعتیاد است و نه رفتاری فردی است که با جمعآوری و اجبار اصلاح شود. این پدیده حاصل ترکیبی از عوامل اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی است؛ مجموعهای از فشارها و نابرابریهایی که فرد را به حاشیه میراند و او را از شبکههای حمایتی زندگی اجتماعی جدا میکند. نویسنده گزارش میگوید تا زمانی که این مسئله با چنین نگاه چندلایهای دیده نشود، سیاستگذاری در تهران فقط چرخهای فرساینده را تکرار خواهد کرد؛ چرخهای که با جمعآوری شروع میشود، با نگهداری کوتاهمدت ادامه مییابد و با بازگشت دوباره به خیابان پایان میگیرد.
در بخشی از گزارش، نگاه پژوهش از تهران به جهان معطوف میشود؛ جایی که سیاستهای مقابله با اعتیاد و بیخانمانی در دو دهه اخیر دگرگون شدهاند. کشورهایی مانند پرتغال، کانادا، هلند و اسپانیا سالهاست از سیاستهای مجازاتمحور فاصله گرفتهاند و به سمت مدلهایی رفتهاند که «کرامت انسانی» را نقطه آغاز میدانند. پایه این رویکردها بر این اصل ساده استوار است که نمیتوان از انسانی که حتی جای امنی برای خواب ندارد، انتظار ترک مواد داشت. نمیتوان از فردی که در سرمای خیابان، در گرسنگی و بیپناهی و تهدید دائمی زندگی میکند، خواست که صرفا با اراده یا اجبار مسیر زندگیاش را تغییر دهد. تجربه جهانی نشان داده است که نخست باید نیازهای اولیه فرد تأمین شود؛ سپس میتوان او را در مسیر درمان، بازتوانی و بازگشت به جامعه قرار داد.
مدل پرتغال، که یکی از موفقترین نمونههای جهانی است، نشان میدهد چگونه حذف رویکرد کیفری و تمرکز بر کاهش آسیب موجب کاهش جرائم و افزایش دسترسی درمانی شد. در کانادا و هلند، مدل «اول اسکان» دگرگونی مهمی در سیاستهای اجتماعی ایجاد کرد؛ مدلی که فرد را پیش از هر شرطی صاحب مسکن میکند و سپس درمان و بازتوانی را آغاز میکند. برخلاف تصور رایج، این مدل نهتنها به وابستگی بیشتر منجر نشده، بلکه احساس ثبات و امنیت باعث انگیزه بیشتر برای ترک و بازتوانی شده است. این گزارش همچنین به الگوهای دیگری اشاره میکند؛ از کلینیکهای سیاری که به پاتوقهای دورافتاده میروند تا مراکز خدمات یکپارچهای که تمام نیازهای فرد را در یک بسته ارائه میکنند: درمان، سلامت روان، مشاوره، حقوقی، مهارتآموزی و اشتغال. تجربه جهانی نشان میدهد همین یکپارچگی و پیوستگی حلقهای است که تهران سالها از آن بیبهره مانده است.
در مقابل، تصویر تهران در آینه این پژوهش تصویری تکاندهنده است. شهری که همچنان به الگوی واحدی تکیه دارد: جمعآوری گسترده، انتقال به مراکز نگهداری، اعمال درمانهای اجباری و رهایی ناگهانی. دراینمیان آنچه هرگز شکل نگرفته، «زنجیره پیوسته حمایت» است؛ زنجیرهای که مطابق تجربه جهانی، مهمترین عامل بازگشت فرد به زندگی عادی است. معتاد بیخانمان پس از خروج از مراکز درمانی نه مسکنی دارد، نه شغلی، نه مشاوری، نه پیگیری درمان و نه همراهی در مسیر بازتوانی. چنین فردی تقریبا محکوم است که دوباره در همان خیابانی بیدار شود که از آن جمعآوری شده بود. در ادامه، پژوهش سه مسیر پیشروی تهران را واکاوی میکند. نخست، الگوی سنتی «اول درمان» که فرد را مجبور به ترک پیش از دریافت خدمات میکند؛ رویکردی که نویسنده آن را غیرعلمی و بینتیجه توصیف میکند. مسیر دوم، مدل «اول اسکان» است؛ مدلی انسانی و مؤثر که بدون پیوستگی خدمات و مدیریت پرونده، بهتنهایی کافی نیست. مسیر سوم، الگوی «مدیریت مورد جامع» است؛ الگویی که در بسیاری از کشورها به موفقیت رسیده و تقریبا تمام حلقههای پشتیبانی را در کنار هم قرار میدهد. در این الگو، فرد هرگز تنها نمیماند؛ یک مدیر در تمام مراحل کنار اوست، وضعیتش را پیگیری میکند، برای درمان همراهیاش میکند، برای اشتغال معرفیاش میکند و در لحظههای بحران کنارش میماند تا از عود جلوگیری شود. این همان حلقهای است که تهران بهشدت به آن نیاز دارد.
اگر تهران میخواهد از دور باطل جمعآوری و رهاسازی عبور کند، باید به تجربه جهانی گوش فرا دهد و معتاد بیخانمان را نه مزاحم شهری، بلکه شهروندی آسیبدیده ببیند؛ انسانی که حق دارد در مسیر بازگشت به زندگی همراهی شود. نویسنده گزارش میپرسد تهران در نقطه تصمیم ایستاده است؛ آیا میخواهد همچنان ظاهر خیابانها را پاک کند یا میخواهد زندگی انسانها را ترمیم کند؟
جهان سالهاست انتخابش را کرده است: اسکان، مراقبت، حمایت، کاهش آسیب، توانمندسازی و بازگشت به جامعه. تهران نیز اگر میخواهد شهری انسانیتر و امنتر باشد، ناگزیر است بهزودی این انتخاب را انجام دهد؛ نهتنها برای آنانی که در سایهها زندگی میکنند، بلکه برای آینده خودش.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.