|

ظرفیت‌سنجی صلح خاورمیانه با توافق غزه

نشست توافق صلح غزه در شهر شرم‌الشیخ مصر، با حضور گسترده رهبران کشورهای منطقه، جهان اسلام و برخی قدرت‌های غربی، رویدادی مهم و پر از بیم و امید برای آینده خاورمیانه بود.

علیرضا سلطانی کارشناس اقتصادی

نشست توافق صلح غزه در شهر شرم‌الشیخ مصر، با حضور گسترده رهبران کشورهای منطقه، جهان اسلام و برخی قدرت‌های غربی، رویدادی مهم و پر از بیم و امید برای آینده خاورمیانه بود. این نشست که با هدف پایان‌‌دادن به جنگ خونین غزه و گشودن مسیر صلحی پایدار برگزار شد، در‌عین‌‌حال پرسش‌های فراوانی درباره میزان تعهد طرف‌ها، نقش آمریکا و اسرائیل و نیز پیامدهای احتمالی آن بر معادلات منطقه‌ای و جهانی برانگیخت. برخی آن را گامی رو به جلو در مسیر آشتی و بازسازی غزه دانستند و برخی دیگر، آن را توافقی شکننده و زودگذر ارزیابی کردند.

آنچه بیش از هر چیز بر نشست توافق صلح غزه در شهر شرم‌الشیخ مصر سایه افکند و از اثربخشی آن به‌عنوان مقدمه‌ای برای ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه کاست، شوی تبلیغاتی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا بود. ترامپ با برپایی کارزار رسانه‌ای گسترده از روزهای پیش از برگزاری نشست، زمینه ایجاد شک و تردید در میان محافل سیاسی و رسانه‌ای نسبت به عمق واقعی این توافق و میزان تأثیر آن در فرایند صلح خاورمیانه را فراهم کرد؛ هرچند رهبران کشورهای مهم منطقه، جهان اسلام و همچنین رؤسای کشورهای انگلیس، فرانسه و ایتالیا در این نشست حضوری پررنگ داشتند.

رفتار سیاسی ترامپ در دوران ریاست‌جمهوری‌اش‌ که با تصمیم‌های پیش‌بینی‌ناپذیر، تحقیر و تمسخر رهبران کشورها، بی‌توجهی به پروتکل‌های سیاسی و تشریفاتی و خودشیفتگی افراطی همراه است، عملا جدیت و اثربخشی نشست‌ها و رویدادهای بین‌المللی را تحت تأثیر قرار داده است. رهبران کشورها نیز صرفا به امید دریافت امتیازاتی از دولت آمریکا یا حل برخی مناقشات جهانی، ناگزیر رفتارهای غیرمتعارف ترامپ را تحمل می‌کنند؛ اما این همراهی، هرگز همراه با اعتماد به ثبات تصمیمات او نیست. حتی متحدان استراتژیک آمریکا نیز از ناپایداری و بی‌ثباتی سیاست‌های این کشور در امان نمانده‌اند. هرچند اسرائیل و شخص نتانیاهو تا حدودی از این قاعده مستثنا هستند، اما واقعیت آن است که حتی تل‌آویو نیز در برابر نوسانات سیاست‌های واشنگتن مصون نیست؛ هرچند نفوذ درخور توجه لابی یهودی بر ترامپ و دولت او را نمی‌توان نادیده گرفت.

این وضعیت از سوی محافل سیاسی، اقتصادی و رسانه‌ای بین‌المللی، به‌ویژه در داخل ایالات متحده، با نگرانی و تردید دنبال می‌شود. از دید این محافل، سیاست‌های کاخ سفید برخلاف گذشته که بر پایه مشورت‌های کارشناسی گسترده استوار بود، اکنون بیش از هر زمان دیگری به اراده و نگاه شخص ترامپ وابسته است‌ و این امر موجب شده تا سیاست‌گذاری‌های آمریکا فاقد ثبات و جامعیت لازم باشد. نتیجه چنین رویکردی، نوعی سرگردانی در میان شرکت‌ها، نهادهای اقتصادی و حتی ساختارهای سیاسی داخلی آمریکا ازجمله دستگاه‌های فدرال و دولت‌های ایالتی است. اختلافات اخیر دولت ترامپ با برخی ایالت‌ها در موضوعات مختلف و مناقشات بودجه‌ای که به تعطیلی دولت فدرال انجامید، نشانه‌ای روشن از همین بی‌ثباتی است.

با‌ این شرایط، باید اذعان کرد که با وجود اراده جدی کشورهای حاضر در نشست شرم‌الشیخ برای موفقیت توافق صلح غزه -از کشورهای منطقه گرفته تا دولت‌های اروپایی- و نیز تلاش ترامپ برای معرفی این توافق به‌عنوان یک دستاورد بین‌المللی در شرایط ناکامی‌اش در پرونده جنگ اوکراین، اما سستی ساختار توافق و چشم‌انداز مبهم اجرای آن از یک سو‌ و نبود تضمین کافی برای پایبندی اسرائیل از سوی دیگر، آینده آن را در هاله‌ای از ابهام قرار داده است.

هرچند آزادی گروگان‌های اسرائیلی، دولت نتانیاهو را زیر فشار افکار عمومی داخلی و بین‌المللی برای پایان جنگ در غزه قرار داده، اما واقعیت این است که اسرائیل در عمل برای اراده جهانی و افکار عمومی اهمیتی قائل نیست. نتانیاهو که در سال‌های اخیر برای بقا و فرار از پرونده‌های قضائی خود بحران‌آفرینی کرده، با ادامه رفتارهای ماجراجویانه این امر را تأیید می‌کند. او طی دو سال جنگ در غزه و پس از حادثه هفتم اکتبر، با وجود هزینه‌های سنگین سیاسی، اقتصادی و نظامی، در تحقق هدف اصلی یعنی نابودی حماس ناکام ماند‌ و توافق صلح غزه که یکی از طرف‌های آن حماس است، خود گواهی بر این ناکامی محسوب می‌شود.

درواقع جنگ اسرائیل و حماس -با وجود خسارت‌های سنگین به مردم غزه- پیروزی روشنی برای اسرائیل به همراه نداشت؛ زیرا حماس نه‌تنها از میان نرفت، بلکه اکنون به‌عنوان یکی از طرف‌های امضاکننده توافق صلح شناخته می‌شود. این توافق، ضمن آزادی گروگان‌های اسرائیلی، آزادی حدود دو هزار زندانی فلسطینی را نیز در پی داشت و زمینه شکل‌گیری اراده‌ای بین‌المللی (هرچند محدود) برای بازسازی غزه را فراهم کرد؛ همان غزه‌ای که پیش‌تر ترامپ و نتانیاهو از تخلیه آن و انتقال ساکنانش سخن می‌گفتند.

طبیعی است که با وجود رضایت ظاهری اسرائیل از آزادی گروگان‌ها، بعید به نظر می‌رسد ماجراجویی‌های نتانیاهو برای پنهان‌سازی ناکامی‌هایش به‌سادگی پایان یابد؛ مگر آنکه او و حزب لیکود، دست‌کم برای مدتی قدرت را به رقبای سیاسی واگذار کنند‌ که البته فرایندی پیچیده و دشوار است. از این‌رو نمی‌توان انتظار داشت خاورمیانه در کوتاه‌مدت به ثبات و آرامش سیاسی و امنیتی دست یابد. در چنین شرایطی، نقش و جایگاه ایران نیز حائز اهمیت است. ایران با وجود دعوت رسمی دولت مصر، در نشست شرم‌الشیخ حضور نیافت، اما با صدور بیانیه‌ای ضمن حمایت تلویحی از برگزاری نشست و توافق، نقشی مثبت و غیرمستقیم در شکل‌گیری آن ایفا کرد. 

با این حال، با وجود اظهارات اخیر ترامپ درباره تمایل به مذاکره با ایران و نیز سخنان ولادیمیر پوتین مبنی بر تمایل‌نداشتن اسرائیل به درگیری نظامی با تهران، به نظر نمی‌رسد ایران از وضعیت «نه جنگ، نه صلح» در قبال آمریکا و اسرائیل خارج شده باشد.

سیاست اعلامی ترامپ مبنی بر ایجاد صلح پایدار در خاورمیانه با حضور ایران، می‌تواند در آینده‌ای نزدیک مباحث فراوانی را برانگیزد. بهترین سناریو برای ایران در چشم‌انداز میان‌مدت، جهت جلوگیری از ورود به مواجهه نظامی، همراهی مستقیم یا غیرمستقیم با کشورهای عربی و اسلامی در موضوع فلسطین است؛ چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح سازمان‌های بین‌المللی. چنین رویکردی می‌تواند از یک سو اتهام بی‌ثبات‌سازی منطقه را از ایران دور کند و از سوی دیگر، زمینه را برای آغاز مذاکرات سیاسی و رسیدن به توافقی جامع فراهم بیاورد.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.