|

روایتی از تاثیر طالبان بر زندگی زنان افغانستان «از روزهای رفته حکایت»

«وقتی طالبان آمدند همه ترسیده بودیم و حس عجیبی از تجاوز را داشتیم، نوع پوشش زنان و مردان در یک ساعت تغییر کرد و خیابان‌های کابل که پر از شور و خنده و موسیقی بود به یکباره بی صدا شد و چهره زنان از شهر پاک شد و همه وحشت زده به هر سو می‌دویدند و ما از بالکن خانه این رویدادها را می‌دیدیم و اشک می‌ریختیم.

روایتی از تاثیر طالبان بر زندگی زنان افغانستان «از روزهای رفته حکایت»

ثمر فاطمی: «وقتی طالبان آمدند همه ترسیده بودیم و حس عجیبی از تجاوز را داشتیم، نوع پوشش زنان و مردان در یک ساعت تغییر کرد و خیابان‌های کابل که پر از شور و خنده و موسیقی بود به یکباره بی صدا شد و چهره زنان از شهر پاک شد و همه وحشت زده به هر سو می‌دویدند و ما از بالکن خانه این رویدادها را می‌دیدیم و اشک می‌ریختیم. شهری که از صدا و موسیقی و آتش بازی پر بود حالا مانند شهر سوخته شده است. طالبان مانند زامبی‌هایی وارد شهر شدند که همه از آنها فرار می‌کردند؛ عده‌ای به خانه‌هایشان و عده‌ای به میدان هوایی»؛ این توصیف تهمینه از تسلط طالبان بر افغانستان است.

تهمینه ۳۲ ساله که سال ۱۳۶۸ در مشهد به دنیا آمده و خود را فرزند مهاجرت می‌داند در ۳۰ سالگی اما تصمیم می‌گیرد روند زندگی‌اش را تغییر دهد؛ سال ۹۸ وارد کابل می‌شود و اقامت ایران را برای همیشه باطل می‌کند: «تصمیم به زندگی در وطنم داشتم و هر نوع مشکل و سختی را قبول کرده بودم. به هرحال من در این جامعه یک فرد جدید بودم و هیچ پیش فرضی از سبک زندگی در کابل نداشتم. با کمی صبر و معرفی چند نفر از دوستان توانستم به عنوان عکاس در یک شرکت تبلیغاتی کار پیدا کنم و در کنار آن توانستم با تعدادی از خبرگزاری‌های خارجی و داخلی و شرکت‌های خارجی در ارتباط شوم و همکاری داشته باشم.»

 

حالا از گروه ۴ نفره‌ دوستان تهمینه که با هزار امید و آرزو فرصت بودن در وطن را بر دیگر فرصت‌ها مقدم دانسته و به افغانستان بازگشته بودند؛ تنها تهمینه در کابل مانده: «ما اینجا حس آزادی را تجربه کردیم. زمانی که بعد از سقوط برای هر کداممان امکان خروج از کابل فراهم شد همه با چشمانی گریان و قلبی شکسته خداحافظی کردیم. گویا تکه‌ای از خودمان را در کابل به جا گذاشتیم. دوستانم رفتند و من در کابل ماندم».

 به ظلم تن نمی‌دهیم

معصومه ۲۱ ساله است؛ تمام عمرش را در افغانستان و بخش قابل توجهی از آن را در کابل زندگی کرده است. ۶ ماه ژورنالیست فن بیان خوانده و بعد از آن در دانشگاه مشغول تحصیل در رشته روابط بین‌الملل شده به این امید که روزی سیاستمدار شود و همزمان خبرنگاری می‌کرده اما تحصیلش در دانشگاه و ۳ سال شغل خبرنگاری با حضور طالبان به مشکل خورده: «با حضور طالبان تغییر بسیار زیادی در زندگی کل مردم افغانستان به وجود آمده نه تنها من! اما زندگی برای خانم‌ها و دخترها سخت و تنگ‌تر شده است. من قبل از اینکه طالبان بیایند در یک چنل یوتوب بودم و در تلویزیون به نام آینه کار می کردم و در کنار این‌ها در دانشگاه هم درس می‌خواندم اما متاسفانه از وقتی که طالبان آمدند، تلویزیون به کل بسته و نشریات خلاص شده‌اند و خبری هم از سرنوشت دانشگاه‌ها نیست. فعلا فقط در یک‌جا آن هم با ترس و لرز بسیار زیاد کار می کنم که اصلا به آن روال سابق نیست.»

اگرچه اتفاقاتی که با حضور طالبان برای زنان افغانستان افتاده، او را هم مانند بقیه زنان متاثر کرده و رویاها و آرزوهایش را با چالش مواجه کرده اما معصومه تاکید دارد که «تسلیم نشدن، سرپا ایستادن و صدا بلند کردن خودش راهی است برای بیان اینکه بگوییم به ظلم تن نمی‌دهیم».

بایسیکل‌ران

طوبی ۱۸ ساله است، مدرسه‌اش تمام شده و همین که می‌خواسته وارد دانشگاه شود، طالبان سررسیده‌اند و درهای دانشگاه بسته و ادامه تحصیل برایش رویا شده است. اما این تنها از دست رفته طوبی با سلطه طالبان نیست؛ او که روزگاری با دوچرخه‌اش از خانه خارج می‌شد و خود را با هزار امید و آرزو به کلاب دوچرخه‌سواری‌شان می‌رساند، حالا خانه‌نشین شده و دیگر نه خبری از دوچرخه‌سواری است نه انجام حرکات نمایشی. جوان ساکن کابل که روزگاری هفته‌ای دوبار خود را به کلاب «دراپ اند راید»(Drop and Ride) می‌رساند و با همسن و سالانش حرکات نمایشی با دوچرخه را تمرین می‌کرد، دیگر نمی‌تواند با دوچرخه حتی در کوچه‌های شهر بگردد.

طالبان آمد؛ رویاها و دستاوردها را با خود برد

بیرون آمدن از تاریکی و سیاهی آرزوی بسیاری از زنان و البته مردان افغانستان است؛ همین باعث می‌شود که فاطمه به این سوال که اگر طالب‌ها بروند، به افغانستان برمی‌گردید؟ بی‌تردید پاسخ دهد: «حتما برمی‌گردم».

فاطمه می‌گوید همه امید و آرزویش با آمدن طالبان برباد رفته: «همه امید و آرزو و آن چیزی که بخاطرش تحصیل کردم این بود که در افغانستان مشغول به کار شوم چون فکر می‌کردم که آینده کاری خوبی خواهم داشت. در آن ۲ سالی که آنجا زندگی کردم همه چیز خیلی خوب بود و امیدوار بودیم تا اینکه صحبت‌هایی شد از اینکه قرار است طالبان بیایند و در دولت شریک شوند. راستش هیچ وقت فکر اینکه دولت سقوط کند.


 

آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.