|

سیاست ایدئولوژیک

ایدئولوژی با سیاست چه می‌کند؟ اگرچه این جمله پرسشی است اما درصدد نیستیم به آن پاسخ بدهیم، بلکه می‌خواهیم از طریق این پرسش بحثی را طرح کنیم که به رابطه سیاست و ایدئولوژی می‌پردازد. جهان پیچیده سیاست امروز را نمی‌توان با ذهن‌های ساده فهمید. یکی از راه‌هایی که پیچیدگی حیات را ساده می‌کند، باور به ایدئولوژی است.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

ایدئولوژی با سیاست چه می‌کند؟ اگرچه این جمله پرسشی است اما درصدد نیستیم به آن پاسخ بدهیم، بلکه می‌خواهیم از طریق این پرسش بحثی را طرح کنیم که به رابطه سیاست و ایدئولوژی می‌پردازد. جهان پیچیده سیاست امروز را نمی‌توان با ذهن‌های ساده فهمید. یکی از راه‌هایی که پیچیدگی حیات را ساده می‌کند، باور به ایدئولوژی است.

اغلب کسانی که با ابزار ایدئولوژی دنیا را فهم می‌کنند -برخی فعالان و مدیران سیاسی ایران این‌گونه هستند- جامعه را همچون قالب یخی می‌بینند که مولکول‌های آن در وضعیت فشردگی و در یک رابطه تنگاتنگ کنار هم قرار گرفته‌اند و کلی را تشکیل می‌دهند که با هر یک از اجزایش برابر است. این تصور که کل برابر با اجزایش است، شکلی از نگاه ایدئولوژیک است که مجموعه افراد در جامعه را برابر با کل آن می‌گیرد و باور دارد با یک روش خاص و ایدئولوژی خاص آن را می‌توان اداره کرد و مشکلات جامعه را از طریق همین ایدئولوژی و متوسل‌شدن به ابزارهای ایدئولوژیک کنترل کرد و ارتقا داد. اما کارکرد جامعه نشان داده است: «کل بزرگ‌تر از مجموع اجزایش است‌. معنای ژرفی در همین جمله ساده نهفته است.

این عبارت در محاورات روزانه عموما اشاره دارد به نقش جامعه، کار تیمی، ارتقای هدف، راه‌هایی که افراد با توانمندی‌ها و استعدادهای متفاوت خودشان در فرایند همکاری با یگدیگر می‌توانند بر اثر هم‌افزایی دستاوردهایی داشته باشند، بسی بیش از میزانی که هرکدام از آنها به تنهایی می‌توانسته‌اند پدید بیاورند: یک تیم برنده، یک جنبش اجتماعی، ...». تأکیدم اینجا بر روی کسانی است که جنبش‌های اجتماعی را ابزارگرایانه و ایدئولوژیک می‌بینند و قادر نیستند زمینه‌های پدیداری یک جنبش اجتماعی را درک و تصور کنند. نمی‌دانند حرکت دسته‌جمعی مولکول‌ها منجر به ذوب‌شدن یخ‌ جامعه می‌شود. آنان باور دارند برای جلوگیری از ازهم‌گسیختگی جامعه باید به‌شدت با آن برخورد کرد. این شدت برخورد، زمانی که عناصر ایدئولوژیک توان اثرگذاری خود را از دست داده‌اند، تنهاترین راه ممکن برای بقا‌ست. نگاه ابزارگرایانه ایدئولوژیک همچون نگاه منفعت‌گرایانه است که باور دارد این منافع اشخاص است که به جامعه انسجام می‌دهد و باور دارد فاصله طبقاتی به‌وجود‌آمده نه لزوما از منفعت‌گرایی که ریشه در بازار دارد، بلکه از تنبلی و کاهلی و بداقبالی خود همین افراد فرودست است. در جامعه‌ای ایدئولوژیک، افراد فرودست بیش از افراد دیگر دستاویز قدرت قرار گرفته و بیش از طبقات دیگر از آنان سوء‌استفاده می‌شود. چه‌بسا‌ همین طبقات فرودست در بزنگاه جنبش‌های اجتماعی مقابل کسانی قرار بگیرند که به دفاع از حقوق آنان برخاسته‌اند. همین افراد فرودست ضد جنبش، به صاحبان ایدئولوژی نشان می‌دهند‌ «یکی از ویژگی‌های متمایز پیچیدگی حیات این است که در یکایک چنین مواردی، کل بیشتر از حاصل‌جمع اجزا است... .‌ این پیش‌بینی‌ناپذیری‌... یکی از ویژگی‌های بنیادینی است که درک ما را از جهان ارتقا می‌بخشد‌».

در سیاست ایدئولوژیک این پیچیدگی با احکام یا فرامین ساده‌سازی می‌شود و جریان‌ها و جنبش‌های اجتماعی پیش‌بینی‌ناپذیر می‌شود و تنها راه سیاست ایدئولوژیک پیشگیری تهدیدآمیز یا مقابله با فاعلان است. در‌صورتی‌که جنبش‌های اجتماعی مانند موج‌های سرکش دریا «آشوبناک» هستند که براساس تجزیه و تحلیل اجزای آن نمی‌توان به توان و تأثیرگذاری و دوام آن دست یافت و هر سیاست ایدئولوژیک در برابر این امواج وحشت‌زده و سردرگم می‌ایستاد: «‌در سامانه‌های آشوبناک، کل مساوی جمع اجزا نیست، بلکه بیش از آن است‌... . 

هرچند هر موجی فقط شباهت ظاهری به موج پیشین دارد ولی هرگز دقیقا مانند آن نیست‌. حرکت امواجی را که پیوسته در افت‌وخیزند هیچ‌جور نمی‌توانیم توصیف کنیم، به‌ویژه با آن دقت فیزیکی معادلات ساده‌ای که آب ساکن با یک قطعه یخ را توصیف می‌کنند‌». مردم موج‌های جامعه هستند؛ موج‌هایی که در روزهای توفانی متفاوت خواهند شد.

***

برای نوشتن این یاداشت از کتاب «درباره پیچیدگی‌»، نوشته نیل‌ تایس ترجمه محمدابراهیم محجوب، نشر ماهی استفاده کرده‌ام.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.