|

آنارشیسم دیجیتالی

دیگر اهمیت ندارد جایگاه انسان در جهان کجاست. انسان کاربری است که خودش جایگاهش را در جهان تعیین می‌کند. گیرم این جایگاه واقعی نباشد و شبحی از واقعیت باشد؛ شبحی که به هستیِ کاربر معنا می‌دهد.

احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

دیگر اهمیت ندارد جایگاه انسان در جهان کجاست. انسان کاربری است که خودش جایگاهش را در جهان تعیین می‌کند. گیرم این جایگاه واقعی نباشد و شبحی از واقعیت باشد؛ شبحی که به هستیِ کاربر معنا می‌دهد. انسان امروز باور دارد قادر است از طریق شبکه‌های اجتماعی در جهان‌بودگی‌اش را اثبات کند و بر آن فرمان براند. احساس گم‌گشتگی انسان که زمانی هایدگر بر آن تأکید داشت با آنکه عمیق‌تر شده، اما برای کاربران محسوس نیست.

«انسان‌کاربر» امروز، در بستر سیالِ هستیِ دیجیتالی شناور است و دیگر نیستی، هستی‌اش را تهدید نمی‌کند چراکه او در دامن نیستی زندگی می‌کند. هستی‌اش بر پایۀ نیستی است. این بسیار تفاوت دارد با آنچه هایدگر از آن به عنوان گم‌گشتگی، پرت‌افتادگی و بیگانگی آدمیان سخن می‌گفت: «...هستندگان انسانی (آدمیان) دائما در خطر فراموش‌کردنِ جایگاه خود در این جهان روزمرۀ هستی بوده‌اند. هستندگان انسانی همواره تا حدی هستندگان بی‌خانمان‌اند؛ هستندگانی بدون جایگاهی در جهان. آنان با موقعیت خود بیگانه شده‌اند».*

هایدگر در زمانۀ خود دست به نقدی همه‌جانبه از تکنولوژی می‌زند و نقش آن را در جامعۀ سرمایه‌داری برملا می‌کند. او باور دارد سرمایه‌داری شرایطی به وجود آورده است که انسان‌ها را هرچه بیشتر با خود بیگانه می‌کند و امروزه باید گفت پیروزی حیرت‌انگیز سرمایه‌داری در این است که توانسته این باور را به آدمیان القا کند که سروری‌شان در گرو بردگی آنهاست.

انسان‌کاربر امروز در هستی دیجیتالی که بر پایۀ نیستی شکل گرفته غرق شده است. از این‌رو هر کاربر، هر فرد، مالکِ مایملک خود است و برای دفاع و مبارزه از آن، دست‌تنها است و هر اتحادی در این بسترِ نیستیِ دیجیتالی به‌سرعت منقضی می‌شود. همچون گردبادهای کوچکی که در صحرا گه‌گاه بازیگوشانه شکل می‌گیرند و به‌سرعت محو می‌شوند. در این نبرد و رقابت یک‌نفره، که بر لبه پرتگاه نیستی در جریان است، انسان ناگزیر باید در دل طوفان‌های عظیمی از خشم و نفرت و گاه ستایش، از دیگران اطاعت کند؛ مشارکتی که بی‌پایه و اساس است. زیستن بر بسترِ نیستیِ دیجیتالی اضطراب‌آلود است. دوستان در چشم‌برهم‌زدنی دشمن و دشمنان، دوستانی غیرقابل ماندگار می‌شوند. در بطن این ماجرا انسان تنهاست و از تنهایی‌اش بی‌خبر است، اما تلخ‌کامی آن را با تمام وجود احساس می‌کند. همان تلخ‌کامی که موجب «نهیلیسم دیجیتالی» شده است. نهیلیسمی پرخاشگر، معترض و گاه ستایشگر.

انسان‌کاربر دیجیتالی در هیچ باوری پایدار نیست، به‌سرعت دل می‌بندد و دل می‌کند. جریان‌های غالب در فضای دیجیتالی او را به هر سو می‌کشانند. خواه نفرت از خود باشد یا از دیگران. خواه نفرت از سنت باشد یا تاریخ. خواه از روشنفکران باشد یا دینداران. سویۀ دیگر این نفرت شیفتگی است. ستایش از هر آنچه از نفرت ریشه گرفته است: زیستن در فضای دوقطبیِ محض بر لبه پرتگاه نیستی. در دل این وضعیت نوعی آنارشیسم منفی‌گرای خردستیز سر برآورده است. آنارشیسم دیجیتالی منفی‌گراست و هیچ نقش سازنده‌ای ندارد و تنها به آنچه رد می‌کند می‌بالد. از این رو است که به هیچ آرمانی اعتقاد ندارد. در غیاب آرمان، خردستیزی و منفی‌گرایی «سیاست قدرت» در مکانی امن جا خوش کرده و فقط هرازگاهی گردبادهایی ناپایدار، وضعیت را برایش آشوبناک می‌کند. این گردبادها بدون هیچ دستاوردی برای انسان‌کاربر فروکش می‌کند. جهان دیجیتالی کارناوال شادی سرمایه‌داری است؛ کارناوالی که همه به آن دعوت شده‌اند، فقیر و غنی، مال‌باخته و مال‌بُرده، سلطه‌گر و سلطه‌پذیر. در این جشن بزرگ، گرگ و میش در کنار هم به پایکوبی می‌پردازند.

اینکه انسان‌کاربر امروز، به معنای واقعی کلمه از خود بیگانه شده است اهمیتی ندارد، مهم این است که او به این شئ‌شدگیِ خود می‌بالد. این جهان دیگری است که درک آن مستلزم شناورشدن در جریان نیستی است. این نهیلیسمِ دیجیتالی است که برای برون‌رفت از آن راهی به جز بازگشت به تأمل و تعقل و پرسشگری وجود ندارد.

*از کتاب مارکس وبر و کارل مارکس، نوشته کارل لوویت، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، انتشارات ققنوس

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.