|

جارچی‌های ایدئولوژی جنگ

شبکه‌های اجتماعی دوران جدیدی را برای جارچی‌های ایدئولوژی جنگ رقم زده است. «چارلی کرک» یکی از آنان بود. وی یک فعال سیاسی محافظه‌کار و بنیان‌گذار گروه «نقطه عطف آمریکا» و از حامیان اسرائیل‌ بود که به قتل رسید.

شبکه‌های اجتماعی دوران جدیدی را برای جارچی‌های ایدئولوژی جنگ رقم زده است. «چارلی کرک» یکی از آنان بود. وی یک فعال سیاسی محافظه‌کار و بنیان‌گذار گروه «نقطه عطف آمریکا» و از حامیان اسرائیل‌ بود که به قتل رسید. ترامپ نوشت: «چارلی کرک بزرگ‌ و حتی افسانه‌ای، درگذشت. هیچ‌کس قلب و روح جوانان ایالات متحده آمریکا را مانند چارلی درک نکرد. او محبوب و مورد ستایش همه بود...». آری او قلب و روح بسیاری از جوانان را «ربوده» بود.

در بازار دیده‌اید که گاه جارچی‌هایی بر در مغازه‌ها می‌ایستند و تبلیغ اجناس می‌کنند. آنان اغلب صاحب مغازه نیستند، شاگرد هم نیستند، اما چنان در کار خود جدی‌اند که گویی مالک مغازه‌اند. با شور زائدالوصفی «نکته‌ها گویند با سوداگران». معمولا وابسته به صاحب مغازه هستند؛ هر‌کس که می‌خواهد باشد. مهم این است که خوراک روزانه خودنمایی آنان فراهم شود.

چارلی کرک یک جارچی ایدئولوژیک و یک بوقچی تبلیغات سیاسی بود. از این قماش در کشور خودمان هم کم نداریم.

پرداختن به جارچی‌ها از آن‌رو اهمیت دارد که معرکه‌گردانان بازار مکاره سیاست به سوی جنگ‌اند، در حکومت‌های «الیگارشیک-دموکراتیک» نقش‌آفرینی‌های مخرب دارند و گاه تا حد شاه‌سازی (King Makers) هم پیش می‌روند. چارلی کرک کالای ایدئولوژی نژادپرستانه سرمایه‌داری می‌فروخت، نماد محافظه‌کاری پوپولیستی نوظهور حزب جمهوری‌خواه و کسی بود که نقشی اساسی در جلب حمایت رأی‌دهندگان جوان به دونالد ترامپ داشت. ترکیب دموکراسی با الیگارشی از همین جنبش توده‌ای ایدئولوژیک آمریکایی در‌آمده است. کرک نماد «جمهوریت توده‌ای» نظام سرمایه‌داری بود.

اما ویژگی‌های جارچی‌های ایدئولوژیک که در جای‌جای جهان و از‌جمله در ایران پراکنده‌اند، چیست؟

• جارچی‌های ایدئولوژیک بیشتر در میان محافظه‌کاران و راست‌های افراطی دیده می‌شوند و دنیا را با عینک توطئه می‌بینند. تئوری‌های توطئه، چاشنی خوشمزه‌ای برای خوراک سیاسی جوانان است. جارچی‌ها از استدلال تهی هستند، از این‌رو قصه‌های اسرارآمیز سیاسی می‌سازند تا مخاطب را فریفته کنند.

• باورهای بی‌اساس را به صورت راسخ بیان می‌کنند. فن بیان خوبی دارند، جوانان را شیفته خود می‌کنند و به سیاست هیجان می‌آورند؛ بادِ بوق‌اند. «سخنرانی و سخن‌بازی» سرمایه اصلی و «کان لعل» آنان است: «چون کان لعلی یافتم/ من چون دکانداری کنم؟».

• در الیگارشی‌های شبه‌دموکراتیک کارکرد آنان بی‌حیثیت‌کردن رقبا و حذف حریفان از درون رژیم سیاسی است.

• بسیاری از جوانان که دوره نوزادی خود را در سیاست آغاز می‌کنند، سیاست را همچون فوتبال می‌بینند و به‌سرعت می‌خواهند که هوادار باشند تا هویت یابند. از آنجا که در پی هیجان هستند و نه منطق، در پی انگیزه‌ای هستند که محکم و پرشور در صحنه حاضر شوند. لذا نیاز به کسی دارند که باورهایی محکم و کالایی جذاب به آنان دهد تا همچون چاقویی تیز ببُرد و چون پتکی سهمگین بکوبد و شور سرمستی و غرور جوانی‌شان را پاسخ‌گو باشد.

• فقط جوانان نیستند که مجذوب آنان می‌شوند؛ از متخصصان علوم سیاسی گرفته تا متخصصان گوش و حلق و بینی نیز مجذوب آنان می‌شوند. در‌واقع همه خرقه آلوده‌ایم و جامه نیک‌نامی را به خرقه می‌آلود می‌فروشیم. از شهرآشوبی اینان برای حفظ قبای صدارت خودمان شاد می‌شویم. هر یک به طریقی نیازمند چنین جارچی‌هایی هستیم. حالا اگر نتوانند جنس ما را بفروشند حداقل می‌توانند ‌رقیب ما را بی‌حیثیت کنند.

• باورهای خرافاتی خود را با معنویت و رسالت آن‌جهانی یکی تلقی می‌کنند. از هر مکتب و مسلکی که باشند، آخرالزمانی و «مسیانیک»‌ هستند (Messianic). رقیب روشنفکری مدرن و بلکه دشمن آنان‌اند.

• کمتر اثر مکتوب دارند. در‌واقع جمعیت مخاطب آنها علاقه‌ای به خواندن ندارد. سخنرانی‌های دلکش آنان تیغی مردم‌کُش است که افکار عمومی را به بیراهه افراط‌گری و جنگ می‌کشاند.

• دروازه‌ای که سیستم‌ها برای آنان باز می‌کنند، نو به نو جارچی‌های رقیب می‌زاید؛ «در بگشا که آمد خامی دیگر/ چون دولتِ شاه است، جامی دیگر». به همین دلیل آنگاه که تاریخ‌مصرف‌شان سپری می‌شود، به «دوره المیاهِ» سیاست پرتاب می‌شوند. 

در نهایت خود معترضِ همان‌هایی می‌شوند که روزی مجیزشان را می‌گفتند.

• اغلب دروغ‌پرداز و دروغ‌پراکن هستند و خورشید حقیقت را در زیر انبوهی از هوچی‌گری پنهان می‌کنند. به قول فردوسی «ز نالیدن بوق و بانگ سپاه/ تو گفتی که خورشید گم کرد راه».

• برخی جارچی‌های ایدئولوژیک به مقام ایدئولوگ ارتقا‌ می‌یابند. قدرت‌شان در حکومت‌های الیگارشیک به آنجا می‌رسد که گاهی نقش پادشاه‌ساز را بازی می‌کنند یا فهرست انتخاباتی می‌دهند.

• در همه چیز اظهار‌نظر می‌کنند و از رودررویی و گفت‌وگو با اندیشمندان گریزان هستند؛ چون سطحی می‌اندیشند و در مواجهه با متخصصان دست‌شان رو می‌شود. هر‌چند «عالم فرهیخته» را با «سخن‌باز متهتک» کار نمی‌افتد.

 

 

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.