|

همه چیز درباره خیانت

شیاطین سیاه فرشتگان سفید، آدم‌های خاکستری

دوستش نداشتم. گفته بودم دوستش ندارم؛ ولی چون موقعیتش خوب بود راضی‌ام کردند. مرد بدی هم نبود. سعی می‌کرد بامحبت باشد و دلم را به دست بیاورد. خب احمق که نبود، می‌فهمید نمی‌خواهمش؛ ولی هر کار می‌کرد، وصله هم نبودیم. او زن زندگی می‌خواست و من واقعا زن زندگی نبودم. اصلا بزرگ نشده بودم خب. هنوز یک سال نشده بود که احساس کردم هرچه از او می‌خواهم و ندارد، برادرش دارد. برادرش دو سال از من بزرگ‌تر بود. یک‌جورهایی حرف هم را می‌فهمیدیم. طوری شده بود که دوست نداشتم بروم خانه. سعی می‌کردم بیشتر خانه مادر‌شوهرم بمانم. با برادر‌شوهرم یواشکی دور از چشم مادر و پدر شوهرم قلیان او را می‌کشیدم. فیلم می‌دیدم. خلاصه زندگی می‌کردیم تا شوهرم از سر کار بیاید و مجبور شوم بروم توی آشپزخانه، چایی بیاورم و بشقاب غذا برایش بکشم.

شیاطین سیاه  فرشتگان سفید، آدم‌های خاکستری

فاطمه زارع: دوستش نداشتم. گفته بودم دوستش ندارم؛ ولی چون موقعیتش خوب بود راضی‌ام کردند. مرد بدی هم نبود. سعی می‌کرد بامحبت باشد و دلم را به دست بیاورد. خب احمق که نبود، می‌فهمید نمی‌خواهمش؛ ولی هر کار می‌کرد، وصله هم نبودیم. او زن زندگی می‌خواست و من واقعا زن زندگی نبودم. اصلا بزرگ نشده بودم خب. هنوز یک سال نشده بود که احساس کردم هرچه از او می‌خواهم و ندارد، برادرش دارد. برادرش دو سال از من بزرگ‌تر بود. یک‌جورهایی حرف هم را می‌فهمیدیم. طوری شده بود که دوست نداشتم بروم خانه. سعی می‌کردم بیشتر خانه مادر‌شوهرم بمانم. با برادر‌شوهرم یواشکی دور از چشم مادر و پدر شوهرم قلیان او را می‌کشیدم. فیلم می‌دیدم. خلاصه زندگی می‌کردیم تا شوهرم از سر کار بیاید و مجبور شوم بروم توی آشپزخانه، چایی بیاورم و بشقاب غذا برایش بکشم.

سکوت می‌کند. نفس کش‌داری می‌کشد. صدای قلپ آبی را که از گلویش پایین می‌رود، می‌شنوم. خودش تصمیم می‌گیرد ادامه دهد:

سر سه ماه به من ابراز علاقه کرد. خودش برایم تلگرام ریخته بود و همان‌جا هم به من گفت. اولش می‌ترسیدم؛ ولی عاشق شده بودم. آن روزها بیشتر از هر چیزی حس خشم داشتم. حق خودم می‌دانستم که چیزی را که به زور ازم گرفتند به دست بیاورم ولو که ممنوعه یا پنهانی باشد. نمی‌شود کسی را بیندازی ته چاه و بگویی داد و فریاد نکن. هرچند همه چیز را فهمیدند و تاوان خیلی سنگینی دادم؛ اما هنوز هم به خودم حق می‌دهم. حتی همین حالا که اگر ازم بپرسند نمی‌دانم عشق بود یا تلاش برای نفس‌کشیدن!

به طور متوسط خیانت عامل 80 درصد از طلاق‌ها در ایران است. تحقیقات نشان می‌دهد 20 تا 40 درصد مردان و 20 تا 25 درصد از زنان به همسر خود خیانت می‌کنند. هر جنس دلایل متنوع و خاصی برای خیانت دارد. در یک بررسی که از زنان و مردان خیانتکار درباره انگیزه این کارشان پرسیده شده بود، عموما پاسخ‌ها این‌چنین بود:

زنان: «شوهرم به اندازه کافی به من توجه نمی‌کرد»؛ «نمی‌دانم به خودم آمدم و عاشقش شده بودم»؛ «به اندازه کافی برایم وقت نمی‌گذاشت»؛ «به من حس کافی‌بودن نمی‌داد».

مردان: «فرصتش اتفاقی پیش آمد»؛ «تحریک شدم»؛ «چیزی داشت که همسرم نداشت».

بررسی‌های مراکز روان‌شناسی مختلف نشان می‌دهد که زنان بیشتر به دلایل احساسی و مردان بیشتر به دلایل جنسی وارد رابطه‌ دوم و پنهانی زندگی می‌شوند.

ما سنتی ازدواج کردیم. اجبار نبود و عشق هم نه. همسرم دختر دوست خاله‌ام بود و از این طریق آشنا شدیم. خب در جلسات خواستگاری همه چیز خوب به نظر می‌رسید. وضعیت خانوادگی خوبی هم داشتند و دکور همه چیز خوب بود. زیاد هم را نشناختیم و ازدواج کردیم. بعد از ازدواج احساس می‌کردم یک چیزی کم است. کافی نبود. با دخترهای فامیل‌مان رقابت نمی‌کرد که ازشان یاد بگیرد. فقط بهشان حسادت می‌کرد و در سطح خودش مانده بود. سعی نمی‌کرد تیپ بزند، ورزش کند، کرمی چیزی به سر و صورتش بمالد. همه چیزش شده بود زندگی مشترک و زندگی مشترک من بودم و بچه.

من نمی‌خواستم و نمی‌توانستم جدا شوم. خب مطمئنم همسرم دست‌و‌پای مستقل و تنها زندگی‌کردن ندارد. از آن گذشته دختردار شده بودیم. نمی‌خواستم دخترم بدون یکی از ما بزرگ شود. خب کنار همه اینها حق زندگی هم داشتم. خودم هم بودم. این‌طور شد که تصمیم گرفتم با ستاره ازدواج موقت داشته باشم. رابطه من و ستاره ضربه‌ای به زندگی مشترکم نمی‌زند. فقط یک حس عذاب وجدان دارم. وحشتم این است که دخترم بزرگ شود و بفهمد. مشاورم می‌گوید بهتر است چیزهایی را که از همسرت می‌خواهی به او بگویی و کمک کنی او شبیه زنی شود که می‌خواهی. ولی سختم است، می‌فهمی. سخت است آدم به مادر بچه‌اش بگوید این مدل موهایت دلم را می‌زند.

طبق بررسی روان‌شناسان یکی از رایج‌ترین دلایل داشتن رابطه پنهانی برای مردان و زنان متأهل نارضایتی از شرایط جنسی بین آنها و همسران‌شان است؛ چیزی که عموما در لایه‌های زیرین روابط و زیر لوای کلماتی جایگزین و پنهان می‌شود.

در فرهنگ ما سکس یک امر پست دنیوی است که باید از توجه زیاد به آن برحذر بود. آموزش‌های جنسی در مدارس در ابتدایی‌ترین سطح و آمیخته با حس گناه است که همین رویه این انگاره را ایجاد می‌کند که زن و مرد بعدها از صحبت در‌این‌باره با یکدیگر شرم داشته باشند.

با اینکه بسیاری از خانواده‌ها درگیر مشکلات جنسی هستند، اما خبری از کلینیک‌های تخصصی جنسی نیست. معاونت زنان و خانواده دولت روحانی در سال ۹۶ تفاهم‌نامه‌ای با وزارت بهداشت برای راه‌اندازی کلینیک‌های سلامت خانواده امضا کرد؛ کلینیکی که قرار بود خدمات تخصصی مانند مشاوره‌های حقوقی، مشاوره‌های خانوادگی و سلامت جنسی ارائه دهد؛ اما چالش‌های تخصصی میان وزارت بهداشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی روند پیشرفت این کلینیک‌ها را دچار مشکل کرد. اگرچه دولت دوازدهم قول‌هایی درباره پیگیری این کلینیک‌ها داده بود، ولی تا به امروز هیچ خبری نشده و به نظر نمی‌رسد این موضوع جزء اولویت‌های وزارت بهداشت و دولت سیزدهم باشد.

محمد 32ساله است؛ اما جوان‌تر می‌زند. ورزش می‌کند و حالا با لباسی که سخاوتمندانه عضله‌هایش را نمایش می‌دهد، روبه‌رویم نشسته است. رابطه پنهانی او در 31سالگی‌اش لو می‌رود و همسرش از او جدا می‌شود.

‌- یک مقدار از زندگی‌ات برامون تعریف کن.

- می‌دونی آدم وقتی می‌خواد زن بگیره میره سراغ دختری که دوستش داره. من خیلی همسرم رو دوست داشتم. خیلی براش احترام قائل بودم. سعی می‌کردم خیلی باهاش درست رفتار کنم و روی سرم بذارمش. هنوزم دوسش دارم با اینکه رفته. حتی، حتی گاهی بهش حق هم می‌دم. من و خانمم قبل از ازدواج با هم دوست بودیم. خیلی معمولی و سطحی. زود هم به ازدواج ختم شد و همه چی خوب بود؛ ولی بعد از مدتی من یه چیزی رو کم داشتم. نمی‌تونستم اونو با زنم تجربه کنم.

-‌ فانتزی‌های جنسی؟

- خب آره. توی دوران مجردی تجربه‌‌اش کرده بودم. عاشق BDSM بودم و اصلا دوست نداشتم پارتنر این نوع رابطه‌ همسرم باشه. اون توی چشمم خیلی محترم‌تر از این حرفا بود. برای اون خیلی احترام قائل بودم.

‌- هرگز تونستی این رو به همسرت بگی؟ که دلیلت چی بوده؟

- نه. اصلا نتونستم. خجالت می‌کشیدم. راستش خب که چی؟ اشتباه کرده بودم؛ اونم رفت. حق داشت بره. توی زندگی‌مون مشکلی نداشتیم و همین بیشتر شوکه‌اش کرد. همین که از نظر خودش هیچ دلیلی وجود نداشت.

-‌ دلایلی که از نظر تو وجود داشتن؟

- قطعا وجود داشتن...

-‌ هنوزم دارن؟

- دارن، وگرنه من الان روبه‌روی شما ننشسته بودم.

داشتن فانتزی جنسی اختلال روانی نیست. اتفاقا برای هیجان‌برانگیزشدن رابطه و دوری از یکنواختی پیشنهاد می‌شود که زوجین روابط خود را با فانتزی‌های مختلف، خلق نقش و بازی پیش ببرند. فانتزی‌های جنسی دو دسته سالم و غیر‌سالم دارند.

فانتزی‌های جنسی سالم:

 تماشای فیلم‌

 رابطه جنسی متفاوت

فانتری‌های جنسی غیر‌سالم:

 مازوخیسم یا خودآزاری (Masochism): فرد به لذت جنسی همراه با درد یا تحقیر خود علاقه دارد.

 سادیسم یا دیگرآزاری (Sadism): فرد از ایجاد درد در دیگری لذت می‌برد.

 نمایش‌گرایی یا عورت‌گرایی (Exhibitionism): فرد علاقه دارد اندام خود را به جنس مخالف نشان دهد.

فروتریسم یا مالش‌‌دوستی (Frotteurism): فرد مبتلا به این فانتزی علاقه دارد بخش‌هایی از بدن خود را بدون رضایت دیگران به آنها بزند و این مسئله بیشتر در اماکن شلوغ رخ می‌دهد.

 پارافیلیا یا انحراف جنسی (Paraphilia): فرد تمایلات جنسی غیرطبیعی، افراطی و خطرناک دارد.

 پدوفیلی (Pedophilia): فرد به کودکان گرایش جنسی دارد.

 فتیشیسم یا یادگارخواهی (Fetishism): فرد با یک عضو، شیء یا فعالیتی خاص از بدن، لذت جنسی می‌برد.

 چشم‌چرانی (Voyeurism): فرد از تماشای دیگران در موقعیت‌های جنسی لذت می‌برد.

داشتن فانتزی‌های معمول جنسی خطر‌آفرین نیست؛ اما فانتزی‌های جنسی غیرسالم می‌تواند آسیب‌رسان باشد و افراد را وارد سیکل معیوبی از روابط بکند. خیلی از مردان و زنانی که به دلیل کمبودها و نارضایتی‌های جنسی خیانت می‌کنند، در واقع در ذهن خود فانتزی‌ای دارند که برای محقق‌شدن آن وارد رابطه پنهانی می‌شوند.

برخی از فانتزی‌های جنسی نوعی انحراف هستند و رابطه پنهانی برای پاسخ‌دادن به این انحرافات به دلیل وارد‌کردن سطح بالایی از استرس به فرد می‌تواند آن انحراف را قوی‌تر هم بکند.

کنار ستاره که می‌نشینم، سرش را از گوشی بلند نمی‌کند. همان‌طور که مشغول تایپ‌کردن است، می‌گوید وایسا جوابش را بدهم تا نپرد.

صبر می‌کنم تا نپرد. شر و شیطون است. انگار که مصداق واضح مفهوم تینیجری را روبه‌رویم نشانده باشند. شبیه ظاهر رنگی و شلوغش داستان را تعریف می‌کند:

«می‌دانی این بدترین حس دنیاست که با کسی رقابت کنی که در حقیقت باید سایه سرت باشد. هرگز نتوانستم دوستش داشته باشم. از همان کودکی، یک‌جور نفرت مرموز حس می‌کردم. انگار همیشه از هر رفتاری که داشت حرصم در‌می‌آمد. این احساساتم در 15‌سالگی شدیدتر شد. از همان موقع‌ها حس می‌کردم که دلم می‌خواهد با یک کار عجیب حرصم را خالی کنم؛ اما خب یک چیز معمول نبود که بخواهم در موردش با کسی حرف بزنم. فکر می‌کردم می‌گذرد. چه می‌دانم از سرم می‌پرد. تو می‌دانی چقدر تلاش کردم دوستش داشته باشم؟ خب مادرم بود. فکر نکنم کسی بفهمد چه بر سرت می‌آید اگر عمیقا و واقعا مادرت را دوست نداشته باشی. در‌حالی‌که هرگز آزارت نداده است».

عقده مادر یکی از عقده‌های رایج بین فرزندان است که نمودهای مثبت و منفی دارد. عقده‌ها همان احساسات واپس‌رانده ما در تاریک‌خانه ذهن هستند که زیگموند فروید از آن با عنوان ناخودآگاه یاد می‌کند. اما به عقیده کارل گوستاو یونگ ما فقط یک ناخودآگاه فردی نداریم که جایگاه عقده‌های روانی باشد؛ چون خیلی از چیزها هستند که ریشه‌شان به هیچ تجربه فراموش‌شده‌ای برنمی‌گردد و عملا در ناخودآگاه فردی جایی ندارد. یونگ معتقد است ناخودآگاه فردی در نهایت روی یک بستر بزرگ‌تر به نام ناخودآگاه جمعی قرار دارد که روی شکل‌گیری الگوهای فرهنگی و اجتماعی و فردیت انسان تأثیر می‌گذارد.

ناخودآگاه جمعی ساخته‌شده از کهن‌الگوهاست. یونگ می‌گوید ما کهن‌الگو یا آرکتایپ را شبیه صفات غریزی دیگر  به ارث می‌بریم. یعنی کودک با مغزی متولد می‌شود که نه‌تنها شبیه به لوح سفید خالی نیست، بلکه ساخته‌شده از یک وراثت بخصوص و متمایز از دیگر مغزها و با چارچوب قاعده‌مند برخی از کهن‌الگوهاست. مثل کهن‌الگوی مادر که در تمام انسان‌ها در همه جای دنیا مشترک است.

کهن‌الگوی مادر از اساسی‌ترین کهن‌الگوهاست که در صورت‌های مختلف و بی‌نهایت تجلی پیدا می‌کند. مظاهر این کهن‌الگو می‌تواند متفاوت باشد و از این‌رو معانی خاصی برای انسان ایجاد و او را وادار به رفتارهایی خاص می‌کند یا در او احساسات منحصربه‌فردی را به وجود می‌آورد. اگر بخواهیم خلاصه‌ای از نشان‌های کهن‌الگوی مادر در انسان‌ها را فهرست کنیم، این‌چنین می‌شود:

 تلاش انسان برای رستگاری؛ مثل رسیدن به بهشت، ملکوت یا محیط آسمانی

 در پی احساس تعلق خاطر بودن؛ مثل داشتن این حس به وطن، خانه، مسجد و کلیسا

 احساسات مخصوص به چیزهای هیبت‌دار؛ مثل احساسی ژرف و ترس‌گونه داشتن به آسمان، زمین یا جنگل

 نگاه به باروری و حاصلخیزی؛ مثل رشد درخت، کاشتن درختان بارده

 تجلی رحم‌گونه چیزها؛ تداعی غار، حوضچه تعمید، گل نیلوفر آبی و حتی حیواناتی مثل گاو

یونگ معتقد است تأثیر مادر روی فرزند دو نوع است؛ یک دسته تأثیرات غریزی و ارثی که مادر در آنها نقشی ندارد و دسته دوم تأثیراتی است که مادر در به وجود آمدن آنها نقش اساسی دارد. کودک در هر صورت موجودی تشنه برای ثبت وقایع و گرفتن تأثیر است.

در واقع کهن‌الگوی مادر سرچشمه هر چیزی است که به توسعه روانی ما مربوط است و این یعنی این کهن‌الگو هم پرورنده است و هم ازبین‌برنده. جالب این است که این کهن‌الگو در همه ما به یک شکل یکسان وجود دارد و فقط نمودهایش متفاوت است.

عقده مادر در کهن‌الگوی مادر ریشه دارد.

انسان در بزرگسالی بی‌شک یک کودک زخم‌خورده درون دارد؛ چراکه روزی از دامن و آغوش امن مادر جدا شده است. در طول رشد ما خاطرات زیادی از مادر در ذهن داریم. او مظهر خدا روی زمین است. هرچه بزرگ‌تر می‌شویم، این مظهر ناتوان‌تر شده و زمینی‌تر می‌شود. ما از او جدا می‌شویم و این عقده شکل می‌گیرد.

عقده مادر در دختران و پسران متفاوت است و همین‌طور تأثیرات مثبت و منفی دارد که ستاره درگیر و در دام یکی از آثار منفی این عقده است.

ستاره در دسته تأثیر منفی عقده مادر با نمود تشدید غریزه مادرانگی قرار می‌گیرد. این دسته از دختران میل شدید به مادرانگی در روابط دارند؛ آنها ناخودآگاه به سمت مردهای متأهل جذب می‌شوند. این افراد روابط با مردان را نه به خاطر خودشان بلکه به دلیل متأهل‌بودنشان دوست دارند.

دیگر تأثیرات منفی عقده مادر در دختران، چیزهایی از قبیل تشدید مفرط عملکرد مادرانه، فلج‌شدن ابتکار زنانه و مقاومت همه‌جانبه در برابر مادر است. عقده مادر در دو جنس تأثیرات مثبت و منفی متغیری دارد.

احمد رابطه پنهانی و دور از چشم همسرش را خیانت نمی‌داند و آن را حقی می‌داند که خداوند به صورت طبیعی به او داده و حالا عده‌ای می‌خواهند بگیرندش. برادر کوچک‌ترش او را به مرکز آورده و احمد هم در همین جلسه اول تا توانسته «توی روی مشاورش ایستاده». برادر کوچک‌تری که به زعم احمد شبیه من قرتی و دنبال همین مسخره‌بازی‌هاست. دلیل اینکه قبول کرده با من صحبت کند هم همین است؛ اطمینان خاطر از گمراهی امثال ما و تلاش برای اینکه با واقعیت روبه‌رویمان کند.

- شما زن‌ها شلوغش می‌کنید. حتما فمینیست هم هستی؟ زن من هم از این حرف‌ها زیاد می‌زند. جمله و حرف‌های عین یکدیگر هم دارید. همه یک‌جور حرف می‌زنید و برای چیزهای شبیه به هم رگ گردنتان بالا می‌زند. من خیانت نمی‌کنم؛ من از حقی که خدا برایم قائل شده استفاده می‌کنم. کار من اشتباه نیست.

- اما این‌طور که من شنیدم ناراحتی همسرتان از صیغه بودن یا نبودن نبوده، از کلیت ماجرا بوده؛ از داشتن رابطه پنهانی شما با...

- رابطه پنهانی چه صیغه‌ای است خانم. زنم بوده. زن شرعی‌ام.

- باشد. همسر دوم.

- حالا شد! همه حرف من این است خانم خبرنگار داشتن همسر دوم به معنای بدبودن همسر اول نیست که. هست؟ آدم باید خیلی دیوانه باشد که از امتیازاتش در این دنیا استفاده نکند. موافق نیستی؟

سری تکان می‌دهم و می‌خندم. دستی به سرم می‌کشم که می‌پرسد:

- ببینم خودت شوهر کردی یا نه؟

تعدد زوج برای مردان مجاز شمرده شده است.

در تفسیر فقها دلایل مجوز تعدد زوج برای مردان موارد زیر است:

 غریزه جنسی مردان از زنان بیشتر و طولانی‌تر است.

 زنان در هنگام عادت ماهانه و بخشی از بارداری توانایی برقراری رابطه جنسی ندارند اما مردان چنین ممنوعیتی ندارند.

 تعداد زنان از مردان بیشتر است و ممکن است زنی به دلیل از دست دادن شوهر خود، نداشتن خواستگار مناسب یا... ازدواج نکند و اگر تعدد زوج جایز نباشد این زنان برای همیشه مجرد بمانند.

خیلی از مردان با استناد به همین دلایل و با این اعتقاد همسر دوم خود را صیغه می‌کنند و رابطه پنهانی خود را خیانت یا گناه نمی‌دانند.

البته این مردان همین حق را برای همسر خود قائل نمی‌شوند؛ چراکه بر این مبنا، چندهمسری برای زنان خلاف طبیعت و احساسات زن است؛ همچنین شناخت نسل و نسب انسان فقط از سمت زن میسر می‌شود و تعدد همسر برای زن این امکان را از بین می‌برد.

البته این دسته از مردان خود را از سایر مردان غیرباورمند به عقیده فوق برتر می‌دانند و معتقدند حلال‌کردن روابط بسیار مقبول‌تر از انجام حرام آن و داشتن معشوقه است.

البته اسلام نیز برای روابط غیرمشروع احکام حقوقی مقدر کرده است. در ماده 67 قانون خیانت این‌چنین تعریف شده است: هرگاه زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت (محرم نشده باشند) نباشد مرتکب این امر خلاف شوند، به ۹۹ ضربه شلاق محکوم خواهند شد.

خیانت مرد به زن تنها در صورتی می‌تواند پیگیری حقوقی یا قانونی داشته باشد که بین مرد و زنی که با او رابطه پنهانی دارد، علقه زوجیت برقرار نشده باشد. یعنی مرد زنا یا رابطه نامشروع داشته و خطبه عقد را نخوانده باشد. زن اول هم بتواند این را در دادگاه ثابت کند. حکم رابطه نامشروع برای مرد تا 99 ضربه شلاق است و حکم زنای محصنه برای او می‌تواند شلاق حدی، اعدام یا سنگسار باشد.

اما ازدواج موقت و دائمی مرد و اختیارکردن همسر دوم تنها در صورتی قانونی و شرعی است که همسر اول رضایت داشته باشد. در صورت عدم رضایت زن اول و اثبات آن در دادگاه برای ازدواج دائمی مرد شش تا 24 ماه حبس بریده می‌شود. برای ازدواج موقت او مجازات وجود ندارد اما زن می‌تواند مهریه و طلاق خود را مطالبه کند.

افرادی مثل احمد کمتر روابط خود را گناه‌آلود دانسته و اتفاقا این گروه فارغ از زن و مرد، دیگران را نیز به صیغه 

به عنوان یک رابطه خوب دعوت می‌کنند. چنین عقیده‌ای به نوعی یک امنیت و آرامش روانی برای ایشان ایجاد می‌کند و کمتر درگیر تبعات روانی و بار سنگین روابط پنهانی خود می‌شوند.

صورت رنگ‌پریده‌ای دارد و دستانش می‌لرزد. به گفته خودش تازه 28سالگی را رد کرده و خانواده درست با جشن تولد خداحافظی 28سالگی برایش چند پستانک و جغجغه خریده‌اند تا یواش‌یواش به او بفهمانند دارد از سن مادرشدنش می‌گذرد. موهایش را سبز کرده؛ همین‌طور که دسته‌ای از آنها را با دلهره در دست می‌گیرد توضیح می‌دهد: شوهرم این رنگی دوست داشت، بهم میاد؟

لبخند می‌زنم و سری تکان می‌دهم. می‌خواهد نیلوفر صدایش بزنم. نیلوفر می‌گوید احساس می‌کند معلق است، یک زندگی نزیسته توی مغزش بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود. انگار درست موقع شناختن خودش، خودش را از دست داده است. از او می‌خواهم ماجرا را تعریف کند.

- ماجرا به چهار سال پیش برمی‌گردد. من در 20 سالگی ازدواج کردم. شوهرم دوست‌پسرم نبود اما از این مدل‌های تیک‌وتاک بودیم. پسر همسایه روبه‌رویی خانه پدری‌ام بود. زندگی خیلی قشنگی داشتیم و داریم. همه چیز خوب و مرتب بود تا اینکه شوهرم تصمیم گرفت برای تولد 24‌سالگی سوپرایزم کند. چون دست‌تنها بود دوستانش را دعوت کرده بود و به همین واسطه از آنها کمک هم خواسته بود. آنجا با سحر آشنا شدم. سحر همسر عقد‌کرده رضا، یکی از دوستان همسرم بود. تازه ازدواج کرده بودند. در همان جشن خیلی صمیمی شدیم. خب بخشی از آن به خاطر جشن و اینها بود، اما آخر شب شماره‌ام را گرفت و قرار شد با هم بیشتر در ارتباط باشیم. یک هفته بعد با هم قرار گذاشتیم. کم‌کم احساس می‌کردم دوست دارم بیشتر ببینمش. قرارها را هفتگی کرده بودیم و هر هفته پارک، سینما، استخر یا گاهی هم خانه ما بودیم. در یکی از مأموریت‌های شوهرم از او خواستم سه روز پیش من بماند و او هم قبول کرد و همه چیز در همین سه روز اتفاق افتاد... .

به گفته روان‌شناسان در چنین مواردی بیمار و درمانگر باید تعداد جلساتی را بگذرانند تا تشخیص دهند فرد دچار چه نوع بیماری است.

دستمال کاغذی‌اش پودری شده و دیگر فایده ندارد. بهش دستمال می‌دهم و برایش قوطی آب معدنی روی میز را باز می‌کنم. نامش سارا است و درگیر ترومای خیانت.

- ببین من خیلی دوستش داشتم. بعد از ازدواج اون تنها پناهم بود. اصلا برای اولین بار بود که حس می‌کردم می‌تونم روی کسی جز بابام حساب باز کنم. مرد خوبی بود. خیلی روم غیرت داشت. از یه جایی به بعد یه جورایی غیرتش غلیظ بود. زیادی بهم گیر می‌داد و من فکر می‌کردم از سر دوست داشتنه، نگو از یه جای دیگه آب می‌خورد. همین یک سال پیش بود که اتفاقی وارد واتس‌اپش که روی لپ‌تاپ مشترک‌مون بود، شدم. قصدم چک‌کردن نبود ولی کنجکاو شدم و پیام‌ها رو خوندم. احساس می‌کردم چیزی توی قلبم کنده شد و فرو افتاد. شبیه به بانجی‌جامپینگ. تا حالا از ارتفاع پریدی؟

سر تکان می‌دهم.

- آره. پیام‌هاشو خوندم. شوک بودم تا از سر کار اومد و منو با اون حال دید. خب فهمید یه چیزی شده و وقتی بهش گفتم، خیلی عذرخواهی کرد. حتی گریه کرد و گفت اشتباه کرده و بهش فرصت بدم. دوستش داشتم. زندگیم خیلی خوب بود و بهش فرصت دادم. فکر می‌کردم با این کار جذبم می‌شه. فکر می‌کردم تمومش می‌کنه. تا اینکه شش ماه پیش مجددا دیدم که یه گوشی پنهانی از من داره. وقتی گوشی پنهانی رو دیدم نخواستم به روش بیارم. هیچ کار نکردم. احساس حقارت داشت خفم می‌کرد. عین دست و پا زدن زیر آب بود. تا حالا کسی سرتو زیر آب نگه داشته؟

دست دراز می‌کنم و کتفش را می‌مالم.

- می‌خواستم عین من بشه. بفهمه چی کشیدم. چرا اون تجربش نکنه؟ با دوستش ریختم رو هم. هیچ حسی هم به یارو نداشتما. فقط می‌خواستم حس قدرت کنم. یا نه، قدرت که نبود، می‌خواستم شبیه قبل حس کنم کافی‌ام، خوشگلم، دوست‌داشتنی‌ام. تا حالا کسی دوستت داشته؟

رابطه پنهانی سارا و دوست‌پسرش بعد از شش ماه لو می‌رود. شوهر سارا خیانت او را در دادگاه ثابت می‌کند و سارا را طلاق می‌دهد؛ بدون مهریه و با تعداد مشخصی ضربه شلاق.

ترومای خیانت پیچیده و دالان‌مانند است؛ تاریک، سرد و با تازیانه. ترومای خیانت فرد را درگیر اندوه، افسردگی، خشم و شوک عمیق می‌کند و ممکن است او را برای ابد گوشه‌گیر و منزوی کند؛ چراکه فرد از همه انتظار زخم دارد و دیگر اعتماد‌کردن برایش ممکن نیست.

انتقام برای جبران خیانتی که به فرد روا شده، یکی از شایع‌ترین دلایل خیانت پارتنر دیگر است. این انتقام نمودهای متفاوتی دارد مثل آسیب‌رساندن جسمی، مقابله به مثل، جارزدن خیانت فرد برای بی‌اعتبار و احترام کردنش و... انتخاب مقابله به مثل می‌تواند مثل ماجرای سارا همه چیز را پیچیده و غریب کند.

کلمات تعیین‌کننده جهت قصه‌ها هستند. توفیر دارد بگویی روزی خواجه نشسته بود توی سرسرا... یا بگویی همان روزی که خواجه تمرگیده بود توی سرسرا...

آدمی پیچیده و چندبعدی است. رفتارهایش دلیل سرراست ندارند. اصلا اگر کسی دنبال آدرس سرراست برود، با انسان نه که با ساختمان روبه‌رو می‌شود.

روابط پیچیده‌ترین بخش‌ زندگی و چاه عمیق نمودهای روانی ما هستند. رابطه در ظاهر دارای قواعد و چارچوب مشخص و تعریف شده است اما در حقیقت و در بطن زندگی این تلقی و تصور از خط صاف و اتوشده قوانین رابطه به‌شدت زیر سؤال می‌رود.

انسان‌ها در موقعیت‌های مختلف رفتارهای مختلف دارند و فقط با آن رابطه یا در آن رابطه تعریف نمی‌شوند، اما همه چیز روی رابطه‌شان و رابطه‌شان روی همه ابعاد دیگر زندگی‌شان تأثیر می‌گذارد.

آدم‌ها در رابطه درگیر یک عهد هستند. چیزی که قول نشکستنش را به هم داده‌اند. اگر عهد پنهانی یا آشکارا بشکند یک نام دارد: خیانت.

خیانت یک کلمه نیست. خیانت یک نتیجه‌گیری از سمت یک قاضی است. بریده و دوخته و حکم داده. خیانت دارای بار روانی است. همیشه یک قربانی دارد و یک قاتل؛ یک مظلوم دارد و یک ظالم‌ و چیزی که هرگز شنیده نمی‌شود داستان -به زعم خودشان- خائن است.

«از رابطه به دنیا می‌آییم، در رابطه رشد می‌کنیم، با رابطه خودمان را می‌شناسیم و توی رابطه آسیب می‌بینیم یا درمان می‌شویم» اروین یالوم

منابع:

کتاب ناخودآگاه جمعی و کهن‌الگوها، نوشته کارل گوستاو یونگ

گزارش خیانت، عامل 80 درصد طلاق‌ها، اعتماد‌آنلاین

کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم، پونه مقیمی

زیر سایه زحل، آسیب‌های روانی زنان و مردان، مقاله جیمز هالیس

اصول کلی قوانین جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی

تفسیر نمونه، مکارم شیرازی

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها