اجبار درونی
توماس برنهارد از مهمترین نویسندگان ادبیات آلمانیزبان است که در سال 1931 در اتریش به دنیا آمد و در سال 1989 از دنیا رفت. «مقلد صدا» عنوان مجموعه داستانکی از او است که بهتازگی با ترجمه ناصر غیاثی در نشر نو منتشر شده است. آنطور که در توضیحات خود کتاب آمده، ابتدا قرار بوده این مجموعه داستانک «محتمل- نامحتمل» نامیده شود که میتوان آن را توصیف دقیق صدواندی داستانک «مقلد صدا» دانست که درونمایه اصلی آنها مرگ است با طنز.
شرق: توماس برنهارد از مهمترین نویسندگان ادبیات آلمانیزبان است که در سال 1931 در اتریش به دنیا آمد و در سال 1989 از دنیا رفت. «مقلد صدا» عنوان مجموعه داستانکی از او است که بهتازگی با ترجمه ناصر غیاثی در نشر نو منتشر شده است. آنطور که در توضیحات خود کتاب آمده، ابتدا قرار بوده این مجموعه داستانک «محتمل- نامحتمل» نامیده شود که میتوان آن را توصیف دقیق صدواندی داستانک «مقلد صدا» دانست که درونمایه اصلی آنها مرگ است با طنز.
مکان اغلب داستانهای این مجموعه شهرهایی است در اتریش که مورد نیش و کنایههای برنهارد قرار میگیرد؛ اما او تنها به اتریش بسنده نمیکند و مکان برخی دیگر از این داستانکها را در دیگر کشورها و ازجمله ایران برمیگزیند. جملههای طولانی و پیچدرپیچ از دیگر ویژگیهای داستانکهای این کتاب است.
توماس برنهارد از نویسندگان شناختهشده قرن بیستم آلمانیزبان به شمار میرود. او از برجستهترین نویسندگان آلمانیزبان بعد از جنگ و از تحسینشدهترین نویسندههای نسل خود است. توماس برنهارد فرزند ازدواجی غیرقانونی بود و کودکی و جوانی سختی را پشتسر گذاشت. مادرش که از او بیزار بود، رهایش کرد و بیماری چند بار او را تا پای مرگ برد و در آخر پدربزرگش که بسیار دوستش میداشت، به دلیل تشخیص نادرست پزشکان مرد. همین پدربزرگ بود که برنهارد را با موسیقی، ادبیات و متفکرانی مانند شوپنهاور، پاسکال و کانت آشنا کرد. توماس جوان نخست در زمینه موسیقی تحصیل میکرد؛ اما وضعیت جسمانی نامناسبش او را از ادامه این کار بازداشت. توماس برنهارد در اوایل دهه پنجاه به کار روزنامهنگاری پرداخت تا اینکه در سال 1957 با انتشار اولین دفتر از اشعارش فعالیت خود را در زمینه سرودن شعر و نمایشنامهنویسی و داستاننویسی شروع کرد. اولین رمان تحسینشده برنهارد با عنوان «یخبندان» در سال 1963 به چاپ رسید و این شروع بیستوپنج سال نوشتن بیوقفه او بود.
در یکی از داستانکهای مجموعه «مقلد صدا» با عنوان «اجبار درونی» میخوانیم: «مأموران آتشنشان کرمس دادگاهی شده بودند؛ چون تشک نجات بازشدهشان را در لحظهای پس کشیده و پا به فرار گذاشته بودند که فردِ خودکشیکننده، ساعتها بود از لبه بیرونی دیوار خانهای در طبقه چهارم در کرمس داشت پایینیها را تهدید میکرد که میپرد پایین و خودش را میکشد، واقعا هم پریده بود پایین. جوانترین آتشنشان در برابر دادگاه اظهار داشت که خیلی ناغافل و از روی یک جور فشار درونی عمل کرده و وقتی دیده است که فرد خوکشیکننده به تهدیدش جامه عمل پوشانده، پا به فرار گذاشته بیآنکه تشک نجات را ول کند. از آنجا که بین شش مأمور آتشنشانی او قویترینشان بود، آن پنج نفر بقیه را هم همراه با تشک نجات با خود کشیده و برده است، آن هم درست در لحظهای که فرد خوکشیکننده، یک دانشجوی شوربخت آنطور که در روزنامه نوشتهاند، روی میدان پایین خانهای که مدتها محکم به آن چسبیده بود، ترکیده بود و هیچ بعید نبود که خود آنها هم به زمین بیفتند و کم و بیش متحمل زخمهای دردناکی بشوند. دادگاهی که این مأمور آتشنشانی، همان که بهعنوان اولین نفر با تشک نجات گریخته بود و همان که چنانکه آمد، قویترین و جوانترینشان بود، بهعنوان متهم اصلی در آن محاکمه میشد، توانست از متهم اصلی سلب مسئولیت و مانند پنج مأمور دیگر آتشنشانی کرمس، او را هم از اتهام تبرئه کند، اگرچه طبیعتا نتوانسته بود از بیگناهی او یقین حاصل کند. دهها سال است که آتشنشانی کرمس اصلا مشهور است به بهترین آتشنشانی دنیا». پیش از این آثار دیگری از برنهارد به فارسی ترجمه شده بود ازجمله رمان «آشفتگی» که دومین رمان برنهارد و ازجمله آثار مهم او به شمار میرود و اولین اثری است که از برنهارد به انگلیسی ترجمه شده و او را به مخاطبان غیرآلمانیزبان معرفی کرد. برنهارد در خارج از آلمان با همین رمان «آشفتگی» مشهور شد. تقریبا همه مشخصات سبک نوشتاری برنهارد را میتوان در این کتاب و بهخصوص در نیمه دوم آن مشاهده کرد.