زندگی تعلیقشده *
درحالحاضر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی روزمره در کشور دچار اختلالاتی شده است. حتی اگر مطابق با آنچه در آمارهای رسمی مکرر تأکید میشود، تصور ما بر این باشد که حجم اعتراضات و تعداد افرادی که در خیابانها حضور پیدا میکنند کم است، اما نمیتوان این امر را نادیده گرفت که طبق اعلام فعالان حوزه اقتصادی و فناوری اطلاعات، ما در حال تجربه دورانی هستیم که تأثیری منفی بر اقتصاد و کسبوکارهای بزرگ و کوچک دارد.

امیرحسین جلالیندوشن
درحالحاضر، چه بخواهیم و چه نخواهیم، زندگی روزمره در کشور دچار اختلالاتی شده است. حتی اگر مطابق با آنچه در آمارهای رسمی مکرر تأکید میشود، تصور ما بر این باشد که حجم اعتراضات و تعداد افرادی که در خیابانها حضور پیدا میکنند کم است، اما نمیتوان این امر را نادیده گرفت که طبق اعلام فعالان حوزه اقتصادی و فناوری اطلاعات، ما در حال تجربه دورانی هستیم که تأثیری منفی بر اقتصاد و کسبوکارهای بزرگ و کوچک دارد. از اینرو میتوان گفت حجم اعتراضات هرچه باشد، شاهد زندگی تعلیقشده هستیم. از سوی مردم پرسش «این شرایط به کجا خواهد انجامید و سرنوشت آن چیست؟» مکررا پرسیده میشود. وقتی با این پرسش در زندگی شخصی و اجتماعی روبهرو میشویم، بالطبع برنامهریزی و آیندهنگری و هر نوع کنش رو به جلو افراد معلق میشود و همه این موارد طبیعتا بر سلامت روان و جسم افراد جامعه اثر میگذارد.
بر اساس آنچه افراد گزارش میدهند و نه طبق دادههای علمی، در مدت ناآرامیهای اخیر، میزان پیگیری اخبار همراه با دادههای منفی و صحنههای خشونتآمیز افزایش داشته است و با وجود فیلترینگ، با حجم زیادی از اخبار و اطلاعات در شبکههای اجتماعی و نیز افزایش تماشای اخبار و اطلاعات در برخی شبکههای مجازی روبهرو هستیم. افزایش پیگیری اخبار همراه با دادههای منفی و صحنههای خشونتآمیز میتواند نگرانی افراد جامعه را بیشتر کرده و این نگرانی افزایشیافته نیز منجر به ایجاد اضطراب و مشکلات ناشی از آن نظیر بدخوابی میشود. نحوه پاسخ به یک اعتراض اجتماعی میتواند منجر به بهبود سطح سلامت روان مردم یا ایجاد ایرادات و مشکلاتی در سلامت روان عمومی جامعه شود. اصولا در وضعیتی که یک رویداد حاد رخ میدهد، بیشتر انتظار میرود استرس و اضطراب و نیز مشکلات همزمان با آن نظیر بدخوابی، پرخاشگری و ناتوانی در تمرکز و پیگیری امور روزمره در بین مردم دیده شود یا افزایش داشته باشد. معمولا در تغییرات شوکآور و مواجهه مردم با تنشها، افزایش چنین دامنهای از علائم روانشناختی در بین مردم انتظار میرود؛ به طوری که افسردگی یا وسواس پیشین آنها نیز عود (بروز دوباره علائم بیماری) میکند. از سوی دیگر، شاهد این امر هستیم که حادثهای در کشور رخ میدهد و آن حادثه محرکی برای روآمدن اعتراضها و شکایتهای کهنهتر و مزمنتر میشود. شاهد این هستیم که در خیابانها و فضاهای مجازی افراد شروع به اعتراض و شکایتکردن از موضوعاتی میکنند که بهنوعی کهنهاند و گرچه در گذشته درباره آن موضوعات به صورت پراکنده حرف زده شده است، اما اکنون به شکل متراکم بروز کردهاند.
فرجام خوبی در انتظار جامعهای که صدایش شنیده نشود یا امکان شنیدهشدن خوب صدا از آن جامعه گرفته شود، نخواهد بود. جامعه باید بتواند به صورت مدنی اعتراض کند. این اعتراض نیز باید به این شکل باشد که خیابان برای اعتراض آرام در اختیار مردم باشد. قطعا من طرفدار خشونت نیستم و هر نوع خشونتی را برای حال ایران و ایرانیان مضر میدانم، اما وقتی راههای هر نوع اعتراض مسالمتآمیز را از افرادی که متفاوت از روایت و قرائت رسمی سیستم فکر میکنند میگیریم، نمیتوان انتظار داشت خشونت و تندی بروز نکند.
وقتی به افراد جامعه نهتنها اجازه و حق اعتراض داده نمیشود، بلکه در استفاده از این حق اعتراض بین افراد مختلف تبعیض نیز گذاشته میشود، نهایتا شرایط به سمت ناآرامیها و اختلالهای جدی پیش میرود. مسئولان باید بدانند اگر بخواهند شرایط کشور آرام شود، باید زمینهای را فراهم کنند تا کسانی که در کشور اعتراض دارند، احساس کنند صدایشان شنیده میشود. این امر با وعده امکانپذیر نیست و باید برای آن اقدام عملی انجام شود. در این راستا، گرچه چند قدم کوچک در دو، سه هفته گذشته برداشته شد، اما در حد حرف باقی ماند و راهی را به پیش نبرد. در سیاستگذاریهای کلی کشور شاهد نوعی «بیاعتنایی» به مسائل سلامت روانی و اجتماعی هستیم. در جریانات حوادث اخیر نیز اگر بخواهیم کارنامه این مسئله را بررسی کنیم، باید به تمامی ابعاد به درستی نگاه کنیم. من اعتقاد دارم باید به سمتوسویی برویم که نیاز نباشد در جامعه همدیگر را متهم کنیم. درحالحاضر باید فکری برای ایران امروز و مردم ایران امروز داشته باشیم.
مبنع: ایسنا
*رئیس کمیته پیشگیری از خودکشی انجمن روانپزشکی ایران
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.