|

تعطیلات در پرانتز

تعطیلات امسال با تردید شروع شد و عنصر تردید، اتفاق‌های مهم و غیر‌مهم تعطیلات را به هم پیوند زد: بهار از همان آغاز با تردید آمد. آهسته خودش را از لابه‌لای سوز و سرمای زمستانی (که تا روزهای اول فروردین هم کش آمده بود) بیرون کشید. گل‌ها و شکوفه‌های بلاتکلیف بهاری هم نفهمیدند که بالاخره می‌توانند طبق فرموده شاعر، از باد بهاری برقصند یا باید از ترس سوز و سرمای جان‌سوز زمستانی، با رعایت همه شئون اخلاقی، گوشه‌ای کز کنند و چشم به آینده بدوزند؟ در ‌این‌ میان مردم هم مردد بودند که امسال با شرکت در مراسم دیدوبازدید نوروزی برای یکدیگر: «صد سال بِه از این سال‌ها» را آرزو کنند یا به روی یکدیگر نیاورند، به بهانه کرونا به دیدن هم نروند و بگذارند هرکس در خلوت خودش با ترس از اینکه «صد سال بِه از این سال‌ها» بسوزد و بسازد؟

تعطیلات در پرانتز

رویا صدر 

تعطیلات امسال با تردید شروع شد و عنصر تردید، اتفاق‌های مهم و غیر‌مهم تعطیلات را به هم پیوند زد: بهار از همان آغاز با تردید آمد. آهسته خودش را از لابه‌لای سوز و سرمای زمستانی (که تا روزهای اول فروردین هم کش آمده بود) بیرون کشید. 

گل‌ها و شکوفه‌های بلاتکلیف بهاری هم نفهمیدند که بالاخره می‌توانند طبق فرموده شاعر، از باد بهاری برقصند یا باید از ترس سوز و سرمای جان‌سوز زمستانی، با رعایت همه شئون اخلاقی، گوشه‌ای کز کنند و چشم به آینده بدوزند؟ در ‌این‌ میان مردم هم مردد بودند که امسال با شرکت در مراسم دیدوبازدید نوروزی برای یکدیگر: «صد سال بِه از این سال‌ها» را آرزو کنند یا به روی یکدیگر نیاورند، به بهانه کرونا به دیدن هم نروند و بگذارند هرکس در خلوت خودش با ترس از اینکه «صد سال بِه از این سال‌ها» بسوزد و بسازد؟ 

در چنین حال و هوایی خیلی‌های دیگر هم تکلیف‌شان با بهار مشخص نبود. شهرداری تهران تکلیف خودش را نمی‌دانست که با عید نوروز و بهار چطوری کنار بیاید. این بود که جز بعضی فعالیت‌های پراکنده شهرداری‌های مناطق، بهار بیشتر در بیلبوردهای تبلیغاتی چراغ خوراک‌پزی و تور جزایر قناری و سس سالاد به ذهن و روان مردم رفت و مستقیم چشم در چشم جماعت ندوخت که لابد قباحت داشت! ایربگ‌ها هم تکلیف‌شان را نمی‌دانستند که مطابق دل مسافران بخت‌برگشته نوروزی رفتار کنند یا دل به فناوری دانش‌بنیان اتومبیل‌‌های وطنی بدهند و در برابر ضربه‌خوردن، آخ هم نگویند و باز نشوند؛ که البته بیشتر به توصیه دوم عمل کردند. در هر حال تعطیلات همین‌طور با تمام بلاتکلیفی‌های ریزودرشتش گذشت تا بالاترین بلاتکلیفی تعطیلات رقم بخورد و آن، قرار‌گرفتن هاملت‌وار مسئولان مربوطه و غیرمربوطه در برابر این سؤال مهم بشری دهه‌های اخیر بود که: «بودن یا نبودن زنان در ورزشگاه؟ مسئله این است».

 که البته این تردید برعکس تردیدهای قبلی در عرض یکی، دو شبانه‌روز حل شد تا به‌عنوان حل‌شده‌ترین تردید تعطیلات رقم بخورد و البته بعد از بروز تبعات این تصمیم، از سوی فدراسیون فوتبال اعلام شد: «جاعلان بلیت‌های تقلبی دستگیر شدند» تا بعد از ظهور سلطان قیر و سلطان شکر و سلطان ارز و سلطان سکه، پای سلطان جعل بلیت هم به میان آید و افتخار دیگری در باز‌کردن گره از رخدادهای تلخ زندگی مردم این مرزوبوم رقم بخورد. این شیوه حل مسئله تردیدهای بشری، با دو حل مسئله دیگر تعطیلات در حوزه زنان پیوند خورد؛ یکی حضور نوازنده زن در کنسرتی در اردکان بود که با لغو کنسرت به خوشی و خوبی حل شد و دیگری پخش تصاویر جامپینگ‌فیتنس دختران ماهشهری بود که با تعلیق مربیان‌شان پاسخی دندان‌شکن پیدا کرد و عالم بشریت را از انحراف رهانید! اما گویا این بار مسئله آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شد، پیش نرفت.

 با به پایان رسیدن تعطیلات و کشف سلطان بلیت و تدابیر دیگر، ترکش‌های ماجرای استادیوم فوتبال مشهد گریبان مسئولان را رها نکرد تا نشان دهد که همیشه برای حل مسئله، پاک‌کردن صورت‌ آن (آن‌هم با این شیوه‌های منحصربه‌فرد و ابتکاری) چاره‌ساز نیست. 

برعکس ممکن است خیلی وقت‌ها گریبان آدم را بگیرد و رها نکند و زمینه‌ساز طرح یک خواسته عمومی شود. گویی هم‌زمانی این رخدادها با بهار بلاتکلیف امسال، یادآور این پیام است که سرنوشت طبیعت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه دیر و چه زود، سلام‌دادن به بهار است و جلوی راه تاریخ و روزگار نمی‌شود تا ابد ایستاد. هرچند مخاطب فکر کند که نویسنده چقدر شعار می‌دهد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها