|

پاسخی برای سعید لیلاز

:آقای سعید لیلاز در مصاحبه‌ای با روزنامه «شرق» در تاریخ 24 اسفند، از‌ جمله به جنگ اوکراین پرداخته است. او تأکید کرده که «نخبه» و «روشنفکر» است و افزوده که «من با سلبریتی‌هایی که فقط دنبال لایک و شلوغ‌بازی‌اند، کاری ندارم... ما که عوام و سلبریتی نیستیم، نخبگانی هستیم که باید توده‌ها را به سمت حقیقت هدایت کنیم». صرف‌نظر از اینکه این‌گونه هنرمندان را یکدست و همگون دیدن و به صورت فله‌ای آنها را تحقیرکردن، به دور از ادب و انصاف است، آنچه او درمورد جنگ اوکراین «حقیقت» می‌داند و می‌خواهد مردم را به سوی آن هدایت کند نیز خلاف حقیقت است.

پاسخی برای  سعید لیلاز

  کوروش احمدی- دیپلمات بازنشسته :آقای سعید لیلاز در مصاحبه‌ای با روزنامه «شرق» در تاریخ 24 اسفند، از‌ جمله به جنگ اوکراین پرداخته است. او تأکید کرده که «نخبه» و «روشنفکر» است و افزوده که «من با سلبریتی‌هایی که فقط دنبال لایک و شلوغ‌بازی‌اند، کاری ندارم... ما که عوام و سلبریتی نیستیم، نخبگانی هستیم که باید توده‌ها را به سمت حقیقت هدایت کنیم». صرف‌نظر از اینکه این‌گونه هنرمندان را یکدست و همگون دیدن و به صورت فله‌ای آنها را تحقیرکردن، به دور از ادب و انصاف است، آنچه او درمورد جنگ اوکراین «حقیقت» می‌داند و می‌خواهد مردم را به سوی آن هدایت کند نیز خلاف حقیقت است. اینکه یک استاد دانشگاه و شخص مستقل با خون‌سردی بگوید: «هر آدم عاقلی جای پوتین بود، حمله می‌کرد» یا بگوید: «اگر هم بحث اخلاقی را بخواهیم پیش بگیریم، اتفاقا باید سمت روسیه را بگیریم» و معتقد باشد که «جنگ اوکراین بازی را به سود ایران بر هم زده» و... همگی گزاره‌های نادرستی است. قابل درک نیست که کسی این‌گونه بی‌محابا از نفس جنگی بی‌معنی و بیهوده حمایت کند و بی‌اعتنا به هزاران قربانی بی‌گناه و میلیون‌ها آواره، با تجاوزی آشکار همراه شود. چنین رویکردی قطعا با فرهنگ ما ایرانیان نیز بیگانه است؛ فرهنگی که یکی از سرآمدان آن فردوسی نامدار است که هزار سال پیش سرود: همه ز آشتی کام مردم رواست/ که نابود باد آنکه او جنگ خواست. و سرآمد دیگر این فرهنگ، یعنی سعدی بزرگ، 800 سال پیش سرود: چو شاید گرفتن به نرمی دیار/ به پیکار خون از مشامی میار... . به مردی که ملک سراسر زمین/ نیرزد که خونی چکد بر زمین.

موضع بی‌طرفی برخی دولت‌ها در قضیه حمله به اوکراین قابل درک است. دولت‌ها وظیفه ندارند دنبال حق و اخلاق باشند. آنها در چارچوب آنچه raison détat خوانده می‌شود، وظیفه دارند در حد دادن رأیی و صدور اعلامیه‌ای، دنبال منافع مردم خود باشند؛ اما تلاش افرادی مثل آقای لیلاز برای سوق‌دادن افکار عمومی به حمایت از حمله یک قدرت بزرگ به یک کشور کوچک به هر بهانه اساسا نادرست است. نه‌تنها رئالیسم کوری که برای توجیه جنگ دستاویز آقای لیلاز است، مدت‌هاست که از سکه افتاده؛ بلکه برداشت ایشان از رئالیسم نیز برداشت درستی نیست؛ خاصه آنکه ایشان متوجه تالی‌های فاسد توسل به رئالیسم برای توجیه توسل یک قدرت بزرگ به زور نیست. او همچنین متوجه نیست که حمله به اوکراین به نوبه خود تالی فاسد سیاست‌های اشتباه گذشته است که برای کشور بزرگ روسیه قدرت نرمی باقی نگذاشته که بتواند جایگزین جنگی مخرب و پرمخاطره باشد.

آقای لیلاز جز اشاره به گسترش ناتو و رئالیسم و استناد به کتابی بدون اشاره به نکات آن، استدلالی برای اثبات دعاوی خود ندارد. نظریه رئالیسم در روابط بین‌الملل از واقعیت روی زمین و ذات قدرت‌طلب انسان برای توضیح تقابل‌ها و جنگ‌ها استفاده می‌کند؛ کاری که به ناچار به توجیه خشونت و تقابل می‌انجامد و توسل رهبران قدرت‌های بزرگ به تک‌روی و زور عریان بر پایه برداشت‌های خودسرانه از منافع و امنیت ملی و عمل بر مبنا هر نوع سوءظنی را تشویق می‌کند؛ این یعنی نگاهی بدبینانه به روابط بین‌الملل و عادی‌جلوه‌دادن جنگ و زمینه‌سازی برای آن. با توجه به تجربه 80‌ساله گذشته چنین نگاهی مردود است. تلاش‌های حدودا صد‌ساله بشر امروز و نقش افکار عمومی داخلی و بین‌المللی، اصول اخلاقی، حقوق بین‌الملل، سازمان‌های بین‌المللی، رسانه‌ها و مانند آن که مورد تحقیر رئالیست‌هاست، در مهار غرایز رهبران خودکامه به جنگ‌افروزی انکارناپذیر است. دلیل آن نیز آفتاب آمد دلیل آفتاب: مقایسه کنید شمار جنگ‌ها بین کشورها در حدود 80 سال گذشته را با دوره 80‌ساله ماقبل آن و ادوار 80‌ساله دیگر طی 500 سال گذشته. در این دوره اخیر رقابت‌ها عمدتا جنبه اقتصادی و تکنولوژیک داشته و لشکرکشی کشوری به کشور دیگر عمدتا منسوخ شده است.

به‌علاوه، اگر اندکی فراتر را بنگریم کشور ما همیشه در معرض تهدید از ناحیه این قبیل نظریه‌ها و توهمات بوده است و در آینده نیز خواهد بود. اگر تجاوز به دیگر کشورها بر مبنای صرف احساس خطر و تهدید قابل توجیه قلمداد شود، پس تجاوز متفقین به ایران و حمله آمریکا به ویتنام هم موجه بود؛ حمله عراق به ایران با توهم تهدید از ناحیه انقلاب اسلامی هم موجه بود، ایضا حمله شوروی به افغانستان و تجاوز عراق به کویت و تجاوز آمریکا به عراق و... نیز همه موجه بودند. قطعا این موضوعات در کلاس‌های درسی روابط بین‌الملل قابل بحث است؛ اما آوردن آن به سطح افکار عمومی تنها یک حاصل دارد و آن حق‌دادن به قدرت‌های بزرگ برای تعدی و توسل به زور علیه کشورهای کوچک است.

به‌علاوه، تمرکز بر ناتو و رئالیسم در قضیه اوکراین، به معنی نادیده‌گرفتن دلایل دیگری است که پوتین برای حمله به اوکراین در یادداشت جولای 2021 و دو سخنرانی قبل از حمله، از‌ جمله جعلی‌نامیدن اوکراین و مطالبه خلع سلاح اوکراین و نازی‌زدایی، مطرح کرد و گرایش پوتین به نظرات کسانی مانند الکساندر دوگین و ایوان ایلین است. این همچنین به معنی نادیده‌گرفتن این واقعیت نیز هست که اگرچه اعلام آمادگی ناتو در 2008 برای پذیرش اوکراین و گرجستان قطعا نادرست و کوته‌بینانه بود؛ اما روسیه با شش هزار کلاهک اتمی کشوری نیست که به لحاظ نظامی در معرض تعرض و تهدید ناتو باشد. متصور نیست که ناتو بخواهد با استقرار در اوکراین، سرپلی برای لشکرکشی به مسکو به سبک ناپلئون و هیتلر فراهم بکند. اگر چنین قصدی نیز در کار باشد، ناتو از 2004 به این سو سرپل لازم را در مرز روسیه در لاتویا و استونی دارد. گسترش ناتو در واقع برای کرملین یک تهدید سیاسی و نرم است، نه تهدیدی نظامی؛ تهدیدی که ناتوانی کرملین از مقابله نرم با آن سبب‌ساز جنگ شد. نادرستی محاسبات پوتین که خود و کشورش و متحدانش را با مشکلاتی اساسی مواجه کرده، از قبل از حمله مشخص بود. نگارنده قبل از حمله در یادداشتی تحت عنوان قمار پوتین در اوکراین و آینده نظام بین‌الملل (شرق، 24 بهمن 1400) به این محاسبات غلط پرداخته بود.

 

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها