|

در حاشیه تاریخ

شرق: ادبیات معاصر جهان عرب در سال‌های اخیر نویسندگان‌ مشهور زیادی به جهان معرفی کرده که برخی از آنها شهرتی فراتر از کشورهای عربی‌زبان یافته‌اند اما شناخت ما از این ادبیات به رغم اینکه در یک منطقه به سر می‌بریم هنوز بسیار اندک و پراکنده است. در این میان البته حساب چهر‌ه‌هایی چون نجیب محفوظ یا آدونیس جدا بوده چراکه آثار آنها بخشی از ادبیات جهانی به شمار می‌روند و ضمنا در جهان غرب هم شناخته شده‌اند و ازاین‌رو در اینجا هم از سال‌ها پیش آثاری از آنها ترجمه و معرفی شده است. اما به‌جز چند چهره معدود ادبیات عرب، به طور کلی اقبالی به داستان‌های نویسندگان معاصر جهان عرب در اینجا وجود نداشته و تا همین چند سال پیش ناشران نیز رغبتی به انتشار ترجمه داستان‌های عربی نداشتند. این در حالی است که مشترکات فرهنگی میان ما بسیار است و همچنین مسائلی که در جهان امروز با آنها درگیریم نیز شباهت‌های زیادی به هم دارند اما با این‌ حال برای مدتی طولانی رغبتی برای شناخت ادبیات معاصر عرب وجود نداشت و حتی در مواردی نگاهی تحقیرآمیز به این ادبیات وجود داشت. اما به نظر می‌رسد که در سال‌های اخیر و به مرور چنین نگاهی تغییر کرده و امروز ما چندین مترجم داریم که داستان‌های معاصر عربی را از زبان اصلی به فارسی ترجمه می‌کنند و برخی از این آثار با اقبال خوانندگان هم روبه‌رو بوده‌اند.
موسی اسوار از مترجمانی است که آثار متعددی از نویسندگان و شاعران معاصر عرب به فارسی ترجمه کرده و به‌تازگی نیز چند اثر از غائب طعمه فرمان با ترجمه او منتشر شده است. غائب طعمه فرمان از نویسندگان مهم عراقی و به طور کلی ادبیات عرب است که در سال 1927 متولد شد و در 1990 از دنیا رفت. آثار او از نمونه‌های برجسته رمان‌نویسی عربی است و تأثیر زیادی بر نویسندگان پس از خودش داشته است. «پنج صدا» و «درخت نخل و همسایه‌ها» ازجمله ترجمه‌های اسوار از آثار این نویسنده عراقی است. غائب طعمه فرمان در بغداد متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همین شهر سپری کرد و در سال 1947 برای تحصیل در دانشگاه به مصر رفت. پس از چند سال به بغداد برگشت و تحصیلاتش را در دانشگاه همین شهر پی گرفت و در سال 1954 فارغ‌التحصیل شد. او چندسالی در روزنامه‌ای که به حزب ملی دموکراتیک عراق تعلق داشت کار کرد و با تعطیلی آن برای یافتن کار به لبنان و سوریه رفت. او سپس به چین رفت و بعد مجدد به عراق بازگشت و در 1960 به مسکو رفت و سی‌ سال در آنجا زندگی کرد. او در آنجا به ترجمه مشغول شد و آثار متعددی از نویسندگان روسی را به عربی برگرداند.
«درخت نخل و همسایه‌ها» نخستین و مهم‌ترین رمان غائب طعمه فرمان است و به قول اسوار، «به جرئت توان گفت که نقطه عطفی در رمان امروز عراق و، به تصریح همگان، واجد همه خصلت‌ها و خصایص هنر رمان‌نویسی و سرآغاز دوره تازه‌ای از حیات داستان‌نویسی در عراق است. ستایش ناقدان از این رمان چنان بود که آن را نخستین رمان عراقی، به معنی دقیق هنری و تام و تمام عبارت، شمرده‌اند». «درخت نخل و همسایه‌ها» را به عنوان یکی از صد رمان برتر جهان عرب می‌دانند. این اثر به‌خصوص از حیث واقع‌گرایی و موضوع و ساختار و زبان جایگاهی معتبر دارد. اسوار در بخشی از پیشگفتار ترجمه‌اش از این رمان درباره ویژگی‌های جهان داستانی این نویسنده عراقی نوشته: «وجه شاخص آثار این نویسنده اختیار موضوعات و شخصیت‌ها از متن واقعیت و حیات اجتماعی مردم در ادوار مختلف تاریخی است. رمان‌های غائب طعمه فرمان عمدتا ناظر به دوره‌های متعدد تاریخ معاصر عراق است. او به کشف عمق جامعه عراق در شرایط جنگ جهانی دوم و برهه‌های پس از آن اهتمام داشت و چشم‌انداز ادبی-فکری پرباری از واقعیت عراق و مردم آن، خاصه در دوران اشغال انگلیسی‌ها، ارائه کرد و تحولات و پدیده‌های اجتماعی-اقتصادی نشئت‌گرفته از آن دوران ازجمله فقر و گرسنگی و بیمار و بی‌سوادی و جرم و جنایت و بازار سیاه و روسپی‌گری و انواع نابسامانی‌های دیگر را هنرمندانه نشان داد. این رصد تحولات اجتماعی و سیاسی با واکاوی لایه‌های درونی شخصیت‌های رمان‌ها و وصف و تحلیل تناقضات خاص آنها همراه است و در هریک از آثار او به ساحت و بعدی خاص و مقطع و دهه‌های متفاوت معطوف است». در رمان «درخت نخل و همسایه‌ها»، به موضوع جنگ جهانی دوم و اشغالگری انگلیسی‌ها پرداخته شده است. رمان به روایت مردمانی می‌پردازد که در حاشیه تاریخ به سر می‌برند و زندگی‌شان دستخوش حوادثی می‌شود که بیرون از خواست و اراده آنها در جریان است. فقر، جنگ و استعمار از مضامین اصلی این رمان‌اند.
«پنج صدا»، رمان دیگری از غائب طعمه فرمان که با ترجمه موسی اسوار در نشر هرمس منتشر شده، درواقع دومین رمان مشهور این نویسنده عراقی است که با انتشارش به عنوان یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان ادبیات عرب شناخته شد. حوادث «پنج صدا» در عراق پیش از انقلاب ۱۴ جولای ۱۹۵۸ و در سال‌های بازپسین سلطنت و حکومت دست‌نشاندگان انگلیس، شکل می‌گیرد: «موضوع و دستمایه اثر وضع روشنفکران در آن برهه است و از این طریق تصویر دامنه‌دار و هنرمندانه‌ای از حیات عراق در دهه پنجاه میلادی ارائه می‌شود. در ساختار این اثر، نویسنده فرم هنری متفاوتی اختیار کرده که یادآور چندصدایی در موسیقی است. هریک از فصول صدایی مستقل است اما این صداها، جای‌جای، با هم نیز تداخل دارند و با این شیوه، هنر بارز نویسنده در ترسیم بس واقع‌بینانه شخصیت‌ها و تحلیل دقیق روان‌شناختی آنها جلوه‌گری می‌کند».
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «ابراهیم کم‌کم از رفتن به باب‌الشرقی خودداری می‌کرد. می‌گفت من دیگر متأهل شده‌ام، زنم تنهاست و چشم‌به‌راه من است. و این جمله طنینی غم‌انگیز و دلگیر در جان سعید داشت، گویی خیانتی از جانب دوست ایام جوانی بود. ابراهیم از خانه پدری درآمده و با زنش خانه کوچکی اجاره کرده و ناچار شده بود زندگی زناشویی را از صفر شروع کند. دفتر روزنامه را ساعت هشت ترک می‌کرد و ساعت ده صبح به دفتر می‌آمد. سعید او را زیر نظر داشت تا ببیند چه تغییراتی پس از ازدواج در او حاصل شده است. ابراهیم با صورتی اصلاح‌کرده و پیراهنی تمیز و چهره‌ای سیر از خواب به سر کار می‌آمد. اما به نوعی رخوت یا متانت دچار شده بود. حرکاتش به‌طورکلی رفته‌رفته کند و حالات خیرگی و بهتش بیشتر می‌شد. اگر از او سؤال می‌شد، قبل از جواب کمی درنگ می‌کرد. در چشمانش نشانه‌های سعادت بود، نه سعادت رهایی و بی‌خیالی بلکه سعادت رضامندی و سروسامان‌یافتن، سعادت کسی که در زندگی چیزی به دست آورده و به آن قانع شده است. به نظر می‌رسید از آن غم و غصه‌هایی که در دوره تجرد بسیار مایه گله و شکایت بود و پایه و اساس دغدغه‌های دیگر و موجب توهمات بود، آزاد شده است...».

شرق: ادبیات معاصر جهان عرب در سال‌های اخیر نویسندگان‌ مشهور زیادی به جهان معرفی کرده که برخی از آنها شهرتی فراتر از کشورهای عربی‌زبان یافته‌اند اما شناخت ما از این ادبیات به رغم اینکه در یک منطقه به سر می‌بریم هنوز بسیار اندک و پراکنده است. در این میان البته حساب چهر‌ه‌هایی چون نجیب محفوظ یا آدونیس جدا بوده چراکه آثار آنها بخشی از ادبیات جهانی به شمار می‌روند و ضمنا در جهان غرب هم شناخته شده‌اند و ازاین‌رو در اینجا هم از سال‌ها پیش آثاری از آنها ترجمه و معرفی شده است. اما به‌جز چند چهره معدود ادبیات عرب، به طور کلی اقبالی به داستان‌های نویسندگان معاصر جهان عرب در اینجا وجود نداشته و تا همین چند سال پیش ناشران نیز رغبتی به انتشار ترجمه داستان‌های عربی نداشتند. این در حالی است که مشترکات فرهنگی میان ما بسیار است و همچنین مسائلی که در جهان امروز با آنها درگیریم نیز شباهت‌های زیادی به هم دارند اما با این‌ حال برای مدتی طولانی رغبتی برای شناخت ادبیات معاصر عرب وجود نداشت و حتی در مواردی نگاهی تحقیرآمیز به این ادبیات وجود داشت. اما به نظر می‌رسد که در سال‌های اخیر و به مرور چنین نگاهی تغییر کرده و امروز ما چندین مترجم داریم که داستان‌های معاصر عربی را از زبان اصلی به فارسی ترجمه می‌کنند و برخی از این آثار با اقبال خوانندگان هم روبه‌رو بوده‌اند.
موسی اسوار از مترجمانی است که آثار متعددی از نویسندگان و شاعران معاصر عرب به فارسی ترجمه کرده و به‌تازگی نیز چند اثر از غائب طعمه فرمان با ترجمه او منتشر شده است. غائب طعمه فرمان از نویسندگان مهم عراقی و به طور کلی ادبیات عرب است که در سال 1927 متولد شد و در 1990 از دنیا رفت. آثار او از نمونه‌های برجسته رمان‌نویسی عربی است و تأثیر زیادی بر نویسندگان پس از خودش داشته است. «پنج صدا» و «درخت نخل و همسایه‌ها» ازجمله ترجمه‌های اسوار از آثار این نویسنده عراقی است. غائب طعمه فرمان در بغداد متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌اش را در همین شهر سپری کرد و در سال 1947 برای تحصیل در دانشگاه به مصر رفت. پس از چند سال به بغداد برگشت و تحصیلاتش را در دانشگاه همین شهر پی گرفت و در سال 1954 فارغ‌التحصیل شد. او چندسالی در روزنامه‌ای که به حزب ملی دموکراتیک عراق تعلق داشت کار کرد و با تعطیلی آن برای یافتن کار به لبنان و سوریه رفت. او سپس به چین رفت و بعد مجدد به عراق بازگشت و در 1960 به مسکو رفت و سی‌ سال در آنجا زندگی کرد. او در آنجا به ترجمه مشغول شد و آثار متعددی از نویسندگان روسی را به عربی برگرداند.
«درخت نخل و همسایه‌ها» نخستین و مهم‌ترین رمان غائب طعمه فرمان است و به قول اسوار، «به جرئت توان گفت که نقطه عطفی در رمان امروز عراق و، به تصریح همگان، واجد همه خصلت‌ها و خصایص هنر رمان‌نویسی و سرآغاز دوره تازه‌ای از حیات داستان‌نویسی در عراق است. ستایش ناقدان از این رمان چنان بود که آن را نخستین رمان عراقی، به معنی دقیق هنری و تام و تمام عبارت، شمرده‌اند». «درخت نخل و همسایه‌ها» را به عنوان یکی از صد رمان برتر جهان عرب می‌دانند. این اثر به‌خصوص از حیث واقع‌گرایی و موضوع و ساختار و زبان جایگاهی معتبر دارد. اسوار در بخشی از پیشگفتار ترجمه‌اش از این رمان درباره ویژگی‌های جهان داستانی این نویسنده عراقی نوشته: «وجه شاخص آثار این نویسنده اختیار موضوعات و شخصیت‌ها از متن واقعیت و حیات اجتماعی مردم در ادوار مختلف تاریخی است. رمان‌های غائب طعمه فرمان عمدتا ناظر به دوره‌های متعدد تاریخ معاصر عراق است. او به کشف عمق جامعه عراق در شرایط جنگ جهانی دوم و برهه‌های پس از آن اهتمام داشت و چشم‌انداز ادبی-فکری پرباری از واقعیت عراق و مردم آن، خاصه در دوران اشغال انگلیسی‌ها، ارائه کرد و تحولات و پدیده‌های اجتماعی-اقتصادی نشئت‌گرفته از آن دوران ازجمله فقر و گرسنگی و بیمار و بی‌سوادی و جرم و جنایت و بازار سیاه و روسپی‌گری و انواع نابسامانی‌های دیگر را هنرمندانه نشان داد. این رصد تحولات اجتماعی و سیاسی با واکاوی لایه‌های درونی شخصیت‌های رمان‌ها و وصف و تحلیل تناقضات خاص آنها همراه است و در هریک از آثار او به ساحت و بعدی خاص و مقطع و دهه‌های متفاوت معطوف است». در رمان «درخت نخل و همسایه‌ها»، به موضوع جنگ جهانی دوم و اشغالگری انگلیسی‌ها پرداخته شده است. رمان به روایت مردمانی می‌پردازد که در حاشیه تاریخ به سر می‌برند و زندگی‌شان دستخوش حوادثی می‌شود که بیرون از خواست و اراده آنها در جریان است. فقر، جنگ و استعمار از مضامین اصلی این رمان‌اند.
«پنج صدا»، رمان دیگری از غائب طعمه فرمان که با ترجمه موسی اسوار در نشر هرمس منتشر شده، درواقع دومین رمان مشهور این نویسنده عراقی است که با انتشارش به عنوان یکی از مهم‌ترین رمان‌نویسان ادبیات عرب شناخته شد. حوادث «پنج صدا» در عراق پیش از انقلاب ۱۴ جولای ۱۹۵۸ و در سال‌های بازپسین سلطنت و حکومت دست‌نشاندگان انگلیس، شکل می‌گیرد: «موضوع و دستمایه اثر وضع روشنفکران در آن برهه است و از این طریق تصویر دامنه‌دار و هنرمندانه‌ای از حیات عراق در دهه پنجاه میلادی ارائه می‌شود. در ساختار این اثر، نویسنده فرم هنری متفاوتی اختیار کرده که یادآور چندصدایی در موسیقی است. هریک از فصول صدایی مستقل است اما این صداها، جای‌جای، با هم نیز تداخل دارند و با این شیوه، هنر بارز نویسنده در ترسیم بس واقع‌بینانه شخصیت‌ها و تحلیل دقیق روان‌شناختی آنها جلوه‌گری می‌کند».
در بخشی از این رمان می‌خوانیم: «ابراهیم کم‌کم از رفتن به باب‌الشرقی خودداری می‌کرد. می‌گفت من دیگر متأهل شده‌ام، زنم تنهاست و چشم‌به‌راه من است. و این جمله طنینی غم‌انگیز و دلگیر در جان سعید داشت، گویی خیانتی از جانب دوست ایام جوانی بود. ابراهیم از خانه پدری درآمده و با زنش خانه کوچکی اجاره کرده و ناچار شده بود زندگی زناشویی را از صفر شروع کند. دفتر روزنامه را ساعت هشت ترک می‌کرد و ساعت ده صبح به دفتر می‌آمد. سعید او را زیر نظر داشت تا ببیند چه تغییراتی پس از ازدواج در او حاصل شده است. ابراهیم با صورتی اصلاح‌کرده و پیراهنی تمیز و چهره‌ای سیر از خواب به سر کار می‌آمد. اما به نوعی رخوت یا متانت دچار شده بود. حرکاتش به‌طورکلی رفته‌رفته کند و حالات خیرگی و بهتش بیشتر می‌شد. اگر از او سؤال می‌شد، قبل از جواب کمی درنگ می‌کرد. در چشمانش نشانه‌های سعادت بود، نه سعادت رهایی و بی‌خیالی بلکه سعادت رضامندی و سروسامان‌یافتن، سعادت کسی که در زندگی چیزی به دست آورده و به آن قانع شده است. به نظر می‌رسید از آن غم و غصه‌هایی که در دوره تجرد بسیار مایه گله و شکایت بود و پایه و اساس دغدغه‌های دیگر و موجب توهمات بود، آزاد شده است...».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها