|

سفر دور و دراز به وطن

روایتی از مترجم‌شدنِ صفدر تقی‌زاده

شرق: صفدر تقی‌زاده، مترجم و نویسنده ایرانی در 89 سالگی در آمریکا درگذشت. او کار ترجمه را از سال‌های دور، یعنی از دهه 30 آغاز کرد و قریب چهار، پنج دهه به ترجمه و تألیف ادامه داد. گرچه خودش در گفت‌وگویی با سیروس علی‌نژاد که در کتاب «گفت‌وگو با مترجمان»* نیز آمده است می‌گوید خیلی اتفاقی به کار ترجمه رو آورده است، اما تا اواخر عمر از آن دست نکشید. او خود داستان مترجم‌شدنش را چنین روایت کرده است: «ماجرا از این قرار بود که زمانی که در آموزشگاه فنی آبادان (بعدها دانشکده نفت آبادان) بودم، رسم بر این بود که در پایان هر دوره تحصیلی رشته‌های فنی مهندسی، مراسم فارغ‌التحصیلی باشکوهی برگزار می‌کردند. در مراسم فارغ‌التحصیلی آموزشگاه فنی آبادان، نام شاگردان اول و دوم و سوم هر دوره را هم اعلام می‌کردند و آنها را برای ادامه تحصیل به کشور انگلیس می‌فرستادند. در این جشن ضمن اجرای برنامه‌های متنوع، غالبا نمایشنامه کوتاهی هم روی صحنه اجرا می‌شد. آن سال‌ها مسئول اجرای نمایش یکی از معلم‌های زبان انگلیسی ما بود به نام مستر فریمن که اهل ادبیات و به‌خصوص تئاتر بود و عضو انجمن تئاتر کوچک آبادان، انجمنی که اعضایش بیشتر کارکنان انگلیسی شرکت نفت بودند». این معلم بود که نخستین جرقه ترجمه را زده بود: مستر فریمن از میان شاگردان کلاسش سه نفر را انتخاب می‌کند تا در نمایش نقشی ایفا کنند که یکی از آنان صفدر تقی‌زاده و دیگری محمدعلی صفریان بودند که بعدها تقی‌زاده به ترجمه‌های مشترک بسیاری با او دست زد. ترجمه نمایش‌نامه نخستین کار مشترک آنان بود. «اولین کتاب مشترک ما، کتاب «سفر دور و دراز به وطن» اثر یوجین اونیل نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی بود که در سال 1337 از طرف انتشارات نیل در تهران منتشر شد. کتاب مجموعه سه نمایش‌نامه کوتاه بود با دو مقدمه درباره تئاتر آمریکا». تقی‌زاده درباره اینکه چطور به فکر ترجمه نمایش‌نامه افتاده هم می‌گوید در اوایل دهه 1320 صادق چوبک نمایش‌نامه کوتاهی به نام «پیش از ناشتایی» از یوجین اونیل ترجمه کرده بود که در مجله «سخن» به چاپ رسیده و برای آنان بسیار جذاب بوده است. «تحول بزرگ ادبی آمریکا فقط در زمینه داستان‌نویسی نبود، در نمایش‌نامه‌نویسی هم چند چهره برجسته ظهور کرده بودند مثل همین یوجین اونیل، و تورونتون وایلدر و تنسی ویلیامز». علاوه‌بر این، تقی‌زاده معتقد است صادق چوبک از نخستین نویسندگان ایرانی است که با ادبیات نوین آمریکا یعنی نویسندگانی همچون همینگ‌وی و فاکنر و فیتز جرالد و جان اشتین‌بک به‌طور مستقیم آشنا بود و ظاهرا زبان انگلیسی را خوب می‌دانست. «مجموعه داستان خیمه‌شب‌بازی به احتمال قوی پس از آشنایی با ساختار داستانی و زبان روایتی داستان‌های آمریکایی نوشته شده است». به نظر تقی‌زاده بعضی از داستان‌های این مجموعه ساختاری مشابه داستان‌های کوتاه آمریکایی آن ایام دارد منتها چوبک چنان استادانه از مایه‌های بومی و محلی استفاده کرده که به داستان‌ها استقلال و اصالت ایرانی بخشیده است. اولین‌بار آنان به واسطه همین ذوق و شناختِ چوبک با نام اونیل آشنا می‌شوند و به راه ترجمه می‌روند. به این ترتیب بود که داستان‌های کوتاه آمریکایی، برای تقی‌زاده و صفریان اهمیت پیدا می‌کند و دست به کار ترجمه بهترین داستان‌های کوتاه می‌شوند که امروز هم از آثار ماندگار آنهاست. تقی‌زاده خود درباره این جریان ادبی می‌گوید: «نسل جدید نویسندگان آمریکایی که در دهه 30 و 40 میلادی ظهور کردند هم در داستان‌نویسی و هم در نمایش‌نامه‌نویسی آثاری تازه و ابتکاری آفریده‌اند که قبلا در آمریکا نظیرشان نبود. مشخصه بارز این ادبیات سادگی زبان و تازگی نگاه آنها بود. آثار این نویسندگان در آن ایام آن‌چنان لطف و جذابیتی داشت که رفته‌رفته مقبولیتی جهانی یافت و به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شد و بسیاری از نویسندگان کشورهای دیگر از آن تأثیر پذیرفتند. ظاهرا هنوز هم این تأثیرگذاری ادامه دارد. چون همین آقای اورهان پاموک نویسنده ترک که امسال جایزه نوبل در ادبیات را برد گفته است که آنچه از خواندن کتاب «خشم و هیاهو»ی فاکنر در او به جا مانده، صدایی است که از آن رمان در درونش شکل گرفته است. گابریل گارسیا مارکز هم گفته است که اگر آثار فاکنر را نخوانده بود نویسنده نمی‌شد.» علاوه بر این، تقی‌زاده معتقد است ترجمه این آثار بر ادبیات ایران نیز تأثیر بسزایی داشته چراکه برگرداندن سبک و سیاق نویسندگی آنها از اواخر دهه 1330 موجب شد نثر زبان فارسی معاصر، زنده و رسا و پرورده شود و به رونق آثار ادبی ما کمک کند.
صفدر تقی‌زاده به روایت منتقدان و صاحب‌نظران عرصه ترجمه، مترجم پرکاری نبود و بیشتر توان خود را در راه معرفی و شناساندن انواع داستان کوتاه از ایرانی و خارجی صرف کرد. او معتقد بود یک ترجمه خوب ادبی ترجمه‌ای است که خواننده حین خواندن آن از هریک از جملات و پاراگراف‌های متن لذت ببرد و به خلاقیت در ترجمه اشاره می‌کند و بازآفرینی ظرافت‌های متن اصلی که از نظر او هر خواننده‌ای آن را حین خواندن متن درمی‌یابد. «ریزه‌کاری‌ها تردستی‌های به کار گرفته شده در زبان ترجمه است که آن را به‌صورت یک کار خلاقه ادبی درمی‌آورد. هر قدر قریحه ذاتی مترجم قوی‌تر باشد، کیفیت زبان ترجمه دلنشین‌تر از کار درمی‌آید». از نظر این مترجم قریحه ذاتی است که خلاقیت هنری و ادبی می‌آفریند اما حاصل ترجمه مکانیکی که در آن بدون زحمت فکری فقط به انتقال مفاهیم بسنده شده باشد، غالبا خشک و بی‌روح است. تقی‌زاده که جز ترجمه آثار خارجی به ادبیات ایران خاصه داستان کوتاه ایرانی توجه جدی داشت، می‌گوید: «ترجمه شبیه نوشتن است. هر دو به قریحه ذاتی احتیاج دارند. از بعضی جهات کار مترجم از کار یک نویسنده سخت‌تر هم هست چون نویسنده وقتی مطلبی می‌نویسد اگر دید توان شرح و توصیفش را ندارد می‌تواند موضوع را عوض کند. اما مترجم با یک کتاب نوشته‌شده سر و کار دارد و باید همان‌طور که هست ادامه‌اش بدهد و دخالتی در متن نکند و راهی برای برگرداندن شگردهای نویسنده پیدا کند و در این کار قوه خلاقه‌اش را به کار اندازد».
تقی‌زاده به فروتنی و خوش‌رویی با جوانان علاقه‌مند به ادبیات و ترجمه شهرت داشت و تا اواخر عمرش به‌رغمِ ضعفِ بینایی به ترجمه پرداخت، اما در سالیان اخیر کتابی به چاپ نسپارد. او خود در‌این‌باره گفته است: «کارهایی ترجمه کرده‌ام که بخش‌هایی از آنها همچنان ناتمام مانده. پیشامدهای جورواجور زندگی هم طوری بوده که مرا به کارهای متفرقه بی‌حاصل کشانده است. همیشه مترصد یک فرصت درازمدت مناسب بوده‌ام که بتوانم با فراغ‌بال بنشینم و به آنها سروسامانی بدهم. همچنین مترصد یک ذره حسن‌نیت برای ایجاد انگیزه به کار ترجمه و ایجاد گشایشی در چاپ و نشر کم‌دردسر کتاب. هراس از سانسور و تجربه‌های تلخ گذشته مربوط به مجوز چاپ هم یکی از موانع بود. سانسور آدم را کور می‌کند. اما همه این‌ها بهانه است. حالا بهتر است کوتاه بیایم و کوتاه بگویم که در این چند سال گذشته غفلت کرده‌ام امیدوارم اگر عمری باشد بتوانم جبران کنم». همین‌جاست که او از کارهای نیمه‌تمامش می‌گوید: چند ترجمه نیمه‌کاره از جمله مجموعه داستان‌های کوتاه جان چیور و بشویس سینگر، و یکی دو رمان که دست گرفته اما بلاتکیف مانده‌اند. «به خیال خودم کارهایی که شروع کرده‌ام اول برای معرفی داستان‌نویسان نوآور امروز بوده و نمونه‌ای از آثار آنها تا بعدها به‌صورت مجموعه‌ای درآید. مثلا می‌خواستم کتابی شامل داستان‌های طنزآمیز امروز فراهم کنم و نویسندگانی مثل پرلمن و منگن را -که در ایران هنوز شناخته‌شده نیستند- با نمونه‌هایی از آثارشان به خوانندگان ایرانی بشناسانم. یک مجموعه کامل از نمایش‌نامه‌های تک‌پرده‌ای هم آماده کرده‌ام که هنوز هم می‌خواهم چیزهایی به آن اضافه کنم. مجال نمی‌شود. نشده است. هر کس بخواهد با یک دست و با عجله چند هندوانه بردارد، آخر و عاقبتش از این بهتر نخواهد بود».
صفدر تقی‌زاده را جز ترجمه‌ها و مقالاتش، با حمایت از جریان‌ها و جوایز ادبی می‌شناسند. او داستان ایرانی را به‌خوبی می‌شناخت و در چند کتابِ خود از جمله «شکوفایی داستان کوتاه در دهه نخستین انقلاب» و «داستان‌های کوتاه ایران و جهان» و «داستان‌های کوتاه از نویسندگان امروز ایران و جهان» (با همکاری اصغر الهی) کوشید تا بهترین نمونه‌های داستان ایرانی را گرد آورد و معرفی کند. تقی‌زاده در بیشتر جوایز ادبی به‌عنوان یکی از اعضای هیئت داوران حضور داشت، از جایزه ادبی مجله گردون که خودش راه انداخت تا جایزه ادبی پکا، جایزه ادبی گلشیری، و جایزه ادبی یلدا. از مهم‌ترین ترجمه‌های صفدر تقی‌زاده می‌توان از این آثار نام برد: «آنا کریستی» یوجین اونیل، «مرگ در جنگل» شروود اندرسن، «تورتیلا فلت» اثر جان اشتاین بک، «چرخ‌فلک» آرتور شنیتسلر، «زائران غریب» و «شب مینا» گابریل گارسیا مارکز.
* «ترجمه‌کردن مثل نوشتن است»، گفت‌وگو با صفدر تقی‌زاده، از کتاب «گفت‌وگو با مترجمان»، سیروس علی‌نژاد، نشر آگاه

شرق: صفدر تقی‌زاده، مترجم و نویسنده ایرانی در 89 سالگی در آمریکا درگذشت. او کار ترجمه را از سال‌های دور، یعنی از دهه 30 آغاز کرد و قریب چهار، پنج دهه به ترجمه و تألیف ادامه داد. گرچه خودش در گفت‌وگویی با سیروس علی‌نژاد که در کتاب «گفت‌وگو با مترجمان»* نیز آمده است می‌گوید خیلی اتفاقی به کار ترجمه رو آورده است، اما تا اواخر عمر از آن دست نکشید. او خود داستان مترجم‌شدنش را چنین روایت کرده است: «ماجرا از این قرار بود که زمانی که در آموزشگاه فنی آبادان (بعدها دانشکده نفت آبادان) بودم، رسم بر این بود که در پایان هر دوره تحصیلی رشته‌های فنی مهندسی، مراسم فارغ‌التحصیلی باشکوهی برگزار می‌کردند. در مراسم فارغ‌التحصیلی آموزشگاه فنی آبادان، نام شاگردان اول و دوم و سوم هر دوره را هم اعلام می‌کردند و آنها را برای ادامه تحصیل به کشور انگلیس می‌فرستادند. در این جشن ضمن اجرای برنامه‌های متنوع، غالبا نمایشنامه کوتاهی هم روی صحنه اجرا می‌شد. آن سال‌ها مسئول اجرای نمایش یکی از معلم‌های زبان انگلیسی ما بود به نام مستر فریمن که اهل ادبیات و به‌خصوص تئاتر بود و عضو انجمن تئاتر کوچک آبادان، انجمنی که اعضایش بیشتر کارکنان انگلیسی شرکت نفت بودند». این معلم بود که نخستین جرقه ترجمه را زده بود: مستر فریمن از میان شاگردان کلاسش سه نفر را انتخاب می‌کند تا در نمایش نقشی ایفا کنند که یکی از آنان صفدر تقی‌زاده و دیگری محمدعلی صفریان بودند که بعدها تقی‌زاده به ترجمه‌های مشترک بسیاری با او دست زد. ترجمه نمایش‌نامه نخستین کار مشترک آنان بود. «اولین کتاب مشترک ما، کتاب «سفر دور و دراز به وطن» اثر یوجین اونیل نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی بود که در سال 1337 از طرف انتشارات نیل در تهران منتشر شد. کتاب مجموعه سه نمایش‌نامه کوتاه بود با دو مقدمه درباره تئاتر آمریکا». تقی‌زاده درباره اینکه چطور به فکر ترجمه نمایش‌نامه افتاده هم می‌گوید در اوایل دهه 1320 صادق چوبک نمایش‌نامه کوتاهی به نام «پیش از ناشتایی» از یوجین اونیل ترجمه کرده بود که در مجله «سخن» به چاپ رسیده و برای آنان بسیار جذاب بوده است. «تحول بزرگ ادبی آمریکا فقط در زمینه داستان‌نویسی نبود، در نمایش‌نامه‌نویسی هم چند چهره برجسته ظهور کرده بودند مثل همین یوجین اونیل، و تورونتون وایلدر و تنسی ویلیامز». علاوه‌بر این، تقی‌زاده معتقد است صادق چوبک از نخستین نویسندگان ایرانی است که با ادبیات نوین آمریکا یعنی نویسندگانی همچون همینگ‌وی و فاکنر و فیتز جرالد و جان اشتین‌بک به‌طور مستقیم آشنا بود و ظاهرا زبان انگلیسی را خوب می‌دانست. «مجموعه داستان خیمه‌شب‌بازی به احتمال قوی پس از آشنایی با ساختار داستانی و زبان روایتی داستان‌های آمریکایی نوشته شده است». به نظر تقی‌زاده بعضی از داستان‌های این مجموعه ساختاری مشابه داستان‌های کوتاه آمریکایی آن ایام دارد منتها چوبک چنان استادانه از مایه‌های بومی و محلی استفاده کرده که به داستان‌ها استقلال و اصالت ایرانی بخشیده است. اولین‌بار آنان به واسطه همین ذوق و شناختِ چوبک با نام اونیل آشنا می‌شوند و به راه ترجمه می‌روند. به این ترتیب بود که داستان‌های کوتاه آمریکایی، برای تقی‌زاده و صفریان اهمیت پیدا می‌کند و دست به کار ترجمه بهترین داستان‌های کوتاه می‌شوند که امروز هم از آثار ماندگار آنهاست. تقی‌زاده خود درباره این جریان ادبی می‌گوید: «نسل جدید نویسندگان آمریکایی که در دهه 30 و 40 میلادی ظهور کردند هم در داستان‌نویسی و هم در نمایش‌نامه‌نویسی آثاری تازه و ابتکاری آفریده‌اند که قبلا در آمریکا نظیرشان نبود. مشخصه بارز این ادبیات سادگی زبان و تازگی نگاه آنها بود. آثار این نویسندگان در آن ایام آن‌چنان لطف و جذابیتی داشت که رفته‌رفته مقبولیتی جهانی یافت و به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شد و بسیاری از نویسندگان کشورهای دیگر از آن تأثیر پذیرفتند. ظاهرا هنوز هم این تأثیرگذاری ادامه دارد. چون همین آقای اورهان پاموک نویسنده ترک که امسال جایزه نوبل در ادبیات را برد گفته است که آنچه از خواندن کتاب «خشم و هیاهو»ی فاکنر در او به جا مانده، صدایی است که از آن رمان در درونش شکل گرفته است. گابریل گارسیا مارکز هم گفته است که اگر آثار فاکنر را نخوانده بود نویسنده نمی‌شد.» علاوه بر این، تقی‌زاده معتقد است ترجمه این آثار بر ادبیات ایران نیز تأثیر بسزایی داشته چراکه برگرداندن سبک و سیاق نویسندگی آنها از اواخر دهه 1330 موجب شد نثر زبان فارسی معاصر، زنده و رسا و پرورده شود و به رونق آثار ادبی ما کمک کند.
صفدر تقی‌زاده به روایت منتقدان و صاحب‌نظران عرصه ترجمه، مترجم پرکاری نبود و بیشتر توان خود را در راه معرفی و شناساندن انواع داستان کوتاه از ایرانی و خارجی صرف کرد. او معتقد بود یک ترجمه خوب ادبی ترجمه‌ای است که خواننده حین خواندن آن از هریک از جملات و پاراگراف‌های متن لذت ببرد و به خلاقیت در ترجمه اشاره می‌کند و بازآفرینی ظرافت‌های متن اصلی که از نظر او هر خواننده‌ای آن را حین خواندن متن درمی‌یابد. «ریزه‌کاری‌ها تردستی‌های به کار گرفته شده در زبان ترجمه است که آن را به‌صورت یک کار خلاقه ادبی درمی‌آورد. هر قدر قریحه ذاتی مترجم قوی‌تر باشد، کیفیت زبان ترجمه دلنشین‌تر از کار درمی‌آید». از نظر این مترجم قریحه ذاتی است که خلاقیت هنری و ادبی می‌آفریند اما حاصل ترجمه مکانیکی که در آن بدون زحمت فکری فقط به انتقال مفاهیم بسنده شده باشد، غالبا خشک و بی‌روح است. تقی‌زاده که جز ترجمه آثار خارجی به ادبیات ایران خاصه داستان کوتاه ایرانی توجه جدی داشت، می‌گوید: «ترجمه شبیه نوشتن است. هر دو به قریحه ذاتی احتیاج دارند. از بعضی جهات کار مترجم از کار یک نویسنده سخت‌تر هم هست چون نویسنده وقتی مطلبی می‌نویسد اگر دید توان شرح و توصیفش را ندارد می‌تواند موضوع را عوض کند. اما مترجم با یک کتاب نوشته‌شده سر و کار دارد و باید همان‌طور که هست ادامه‌اش بدهد و دخالتی در متن نکند و راهی برای برگرداندن شگردهای نویسنده پیدا کند و در این کار قوه خلاقه‌اش را به کار اندازد».
تقی‌زاده به فروتنی و خوش‌رویی با جوانان علاقه‌مند به ادبیات و ترجمه شهرت داشت و تا اواخر عمرش به‌رغمِ ضعفِ بینایی به ترجمه پرداخت، اما در سالیان اخیر کتابی به چاپ نسپارد. او خود در‌این‌باره گفته است: «کارهایی ترجمه کرده‌ام که بخش‌هایی از آنها همچنان ناتمام مانده. پیشامدهای جورواجور زندگی هم طوری بوده که مرا به کارهای متفرقه بی‌حاصل کشانده است. همیشه مترصد یک فرصت درازمدت مناسب بوده‌ام که بتوانم با فراغ‌بال بنشینم و به آنها سروسامانی بدهم. همچنین مترصد یک ذره حسن‌نیت برای ایجاد انگیزه به کار ترجمه و ایجاد گشایشی در چاپ و نشر کم‌دردسر کتاب. هراس از سانسور و تجربه‌های تلخ گذشته مربوط به مجوز چاپ هم یکی از موانع بود. سانسور آدم را کور می‌کند. اما همه این‌ها بهانه است. حالا بهتر است کوتاه بیایم و کوتاه بگویم که در این چند سال گذشته غفلت کرده‌ام امیدوارم اگر عمری باشد بتوانم جبران کنم». همین‌جاست که او از کارهای نیمه‌تمامش می‌گوید: چند ترجمه نیمه‌کاره از جمله مجموعه داستان‌های کوتاه جان چیور و بشویس سینگر، و یکی دو رمان که دست گرفته اما بلاتکیف مانده‌اند. «به خیال خودم کارهایی که شروع کرده‌ام اول برای معرفی داستان‌نویسان نوآور امروز بوده و نمونه‌ای از آثار آنها تا بعدها به‌صورت مجموعه‌ای درآید. مثلا می‌خواستم کتابی شامل داستان‌های طنزآمیز امروز فراهم کنم و نویسندگانی مثل پرلمن و منگن را -که در ایران هنوز شناخته‌شده نیستند- با نمونه‌هایی از آثارشان به خوانندگان ایرانی بشناسانم. یک مجموعه کامل از نمایش‌نامه‌های تک‌پرده‌ای هم آماده کرده‌ام که هنوز هم می‌خواهم چیزهایی به آن اضافه کنم. مجال نمی‌شود. نشده است. هر کس بخواهد با یک دست و با عجله چند هندوانه بردارد، آخر و عاقبتش از این بهتر نخواهد بود».
صفدر تقی‌زاده را جز ترجمه‌ها و مقالاتش، با حمایت از جریان‌ها و جوایز ادبی می‌شناسند. او داستان ایرانی را به‌خوبی می‌شناخت و در چند کتابِ خود از جمله «شکوفایی داستان کوتاه در دهه نخستین انقلاب» و «داستان‌های کوتاه ایران و جهان» و «داستان‌های کوتاه از نویسندگان امروز ایران و جهان» (با همکاری اصغر الهی) کوشید تا بهترین نمونه‌های داستان ایرانی را گرد آورد و معرفی کند. تقی‌زاده در بیشتر جوایز ادبی به‌عنوان یکی از اعضای هیئت داوران حضور داشت، از جایزه ادبی مجله گردون که خودش راه انداخت تا جایزه ادبی پکا، جایزه ادبی گلشیری، و جایزه ادبی یلدا. از مهم‌ترین ترجمه‌های صفدر تقی‌زاده می‌توان از این آثار نام برد: «آنا کریستی» یوجین اونیل، «مرگ در جنگل» شروود اندرسن، «تورتیلا فلت» اثر جان اشتاین بک، «چرخ‌فلک» آرتور شنیتسلر، «زائران غریب» و «شب مینا» گابریل گارسیا مارکز.
* «ترجمه‌کردن مثل نوشتن است»، گفت‌وگو با صفدر تقی‌زاده، از کتاب «گفت‌وگو با مترجمان»، سیروس علی‌نژاد، نشر آگاه

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها